«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۷۹ مطلب با موضوع «دینداری» ثبت شده است

امام رئوف و اسلام رحمانی!

سید علی میرموسوی می‌نویسد:

«در شرایط کنونی که برداشت‌های رادیکال و خشن از اسلام، با سلب آسایش و فرصت زندگی آزاد از افراد، اسلام‌هراسی و اسلام‌گریزی را در پی داشته است، سخنان و سیره حضرت امام علی‌بن موسی‌الرضا (ع)، که به ”امام رئوف“ اشتهار دارند، وجهی رحمانی از اسلام را به نمایش می‌گذارد که با خردمداری و رواداری همراه است. 

ابراهیم بن عباس، از یاران امام، شخصیت او را این‌گونه معرفی کرده است: ”هیچ‌کس را فاضل‌تر از ابوالحسن الرضا (ع) نه دیده‌ام و نه شنیده‌ام. هرگز ندیده‌ام با سخن گفتن به کسی جفا کند، ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود، هیچ گاه حاجتی را که می‌توانست برآورده سازد رد نمی‌کرد، هرگز پاهایش را پیش کسی که نشسته بود دراز نمی‌کرد، ندیدم به یکی از دوستان و خادمانش دشنام دهد، هرگز ندیدم که آب دهان به بیرون افکند یا در خنده‌اش قهقهه بزند، بلکه خنده‌اش تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش می‌آوردند، غلامان و خدمت‌گزاران و حتی دربان و نگهبان را بر سفره خویش می‌نشانید و با آنها غذا می‌خورد، شب‌ها کم می‌خوابید و بسیار روزه می‌گرفت.“ [عیون‌الاخبار، ج ۲؛ ص ۱۸۴]

ارائه چهره‌ای خشن از اسلام، در نوع رویکرد به دین و آموزه‌های دینی ریشه دارد. رویکرد خردمدار و عقل‌گرا، که می‌کوشد آموزه‌ها و تعالیم دینی را به گونه‌ای تفسیر کند با خرد انسانی در تعارض نیفتد، چهره‌ای رحمانی از اسلام ترسیم می‌کند. امام رضا (ع) در شرایطی که جدالی داغ بین گروه‌های مختلف کلامی و مذاهب مختلف فقهی جریان داشت می‌کوشید تفسیری از اسلام ارائه کند که با معیارهای عقلانیت و خرد زمانه وی پذیرفتنی باشد. در مسائل مناقشه‌برانگیز مانند جبر و اختیار، معرفت الهی و خلق قرآن زمانه‌اش، سخنی جدید برای گفتن و استدلال تازه‌ای برای شنیدن داشت، و اهل گفت‌وگو بود و از آن هراسی به خود راه نمی‌داد.

دومین عامل خشونتِ دینی انحصارگرایی است. انحصارگرایی یعنی خود را بر موضع حق نشاندن و دیگری را ناحق و باطل دانستن. فرد انحصارگرا خودش را ارزشمندتر از دیگران می‌داند و برداشت خویش را در قیاس با برداشت دیگران، تنها برداشت حق جلوه می‌دهد و دیگران را متهم به بطلان و ناحق بودن می‌کند. به گفته قرآن، انحصارگرایان اگر حق به جانب‌شان باشد، با قیافه حق به جانب از آن دفاع می‌کنند، ولی اگر خلاف برداشت آنها مطرح شود، آن را دروغی قدیمی می‌خوانند. چنین نگرشی خاستگاه استبداد دینی است که به گفته نایینی ”مفت‌خواران معمم و کلاهی“ از آن پشتیبانی می‌کنند.

انحصارگرایی از نظر روان‌شناختی ریشه در خودخواهی و خودبرتربینی دارد، که سرچشمه بسیاری بداخلاقی‌ها است. امام رضا (ع)، چنانکه در تحف‌العقول [ج ۱، ص ۴۴۳] گزارش شده، ویژگی‌های انسان خردمند را چنین بیان داشته است: ”خرد انسان مسلمان کامل نگردد مگر آن که ده خصلت در او باشد، از او امید خیر برود (به خیر او امید داشته باشند) از بدی او در امان باشند، خوبی اندک دیگری را بسیار داند و خوبی بسیار خود را کم شمارد. هرچه از او خواهند، دلتنگ نشود. در عمر خود از پی علم رفتن خسته نگردد. فقر در راه خداوندش از توانگری نزد او محبوب‌تر باشد. خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوب‌تر باشد. گمنامی را از شهرت خواهان‌تر باشد.“ سپس فرمود: ”دهُم! دهُم چیست؟“ پرسیدند یابن رسول‌الله دهمین خصلت چیست؟ فرمود: ”اینکه احدی را نبیند جز آنکه گوید: ’او از من بهتر و پرهیزکارتر است‘ و چون مردی که از او بدتر و پست‌تر باشد، ببنید، بگوید: ’شاید باطن او بهتر باشد‘ و این خوش‌باطنی برای او بهتر باشد و خوبی من ظاهر است.“

در واقع ”بنیان اخلاق“ بر چنین نگرشی استوار است. به گفته کانت : ”تا زمانی که ما خودمان را ارزشمندتر از دیگران می‌دانیم، نمی‌توانیم دم از اخلاق بزنیم.“ هنگامی می‌توان از اخلاق سخن گفت که برای دیگران ارزشی همسان خودمان بپذیریم. در پرتو این نگرش می‌توان حق برداشتِ متفاوت را برای دیگری شناسایی کرد و حق او را در فهم و تفسیر دین بسان خود پذیرفت. در این صورت رواداری امکان‌پذیر می‌شود.

امام رضا (ع)، چنانکه در تحف‌العقول [ج ۱، ص ۴۴۲] گزارش شده است، در توصیف مؤمن به سه ویژگی اشاره کرده‌اند: ”مؤمن مؤمن نگردد، مگر آن که در او سه خصلت باشد: سنتی از پروردگارش؛ و سنتی از پیامبرش؛ و سنتی از امامش. سنت پروردگارش ’رازپوشی‘ است. و سنت پیامبرش ’مدارا با مردم‘، اما سنت امامش ’شکیبایی در سختی و تنگی‘ است.“  علی بن شعیب می‌گوید: بر ابوالحسن الرضا وارد شدم به من فرمود: ’علی، زندگی چه کسی بهتر است؟‘ گفتم: ’سرورم، شما بهتر از من می‌دانید.‘ فرمود: ’ای علی، کسی که دیگری در زندگی او خوش زید (یعنی زندگی او سبب سختی و مشکلاتی برای افراد دیگر نباشد.) ای علی، زندگی چه کسی بدتر است؟‘ گفتم: ’شما بهتر می‌دانید.‘ گفت: ’کسی که دیگری در زندگی‌اش زندگی نکند‘ (زندگی او سبب بشود که دیگران به مشکلات گرفتار شوند.) [قریب به مضمون؛ تحف‌العقول، ج ۱، ص ۴۴۸

یادداشت‌ها:

ـ دین‌آنلاین (انتشار در: 1399/4/15)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پسااسلام‌گرایی در قم!

سید علی میرموسوی می‌نویسد:

«”اقتصاد اسلامی یک شوخی است، خودمان را گول نزنیم.“ این سخن بسیار بااهمیت را آقای محمد جواد علوی، نوه مرحوم آیت‌الله بروجردی، از اساتید و فقیهان معاصر حوزه علمیه قم، به تازگی در مصاحبه‌ای بیان کرده است. دو سال پیش نیز یکی دیگر از اساتید، یعنی آقای محمد جواد فاضل، فرزند مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی، در مراسم یادبود مرحوم آیت‌الله اردبیلی گفت: ”این عناوین نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام قضایی، نباید چشم و گوش ما را پر کند که بگوییم اسلام نظام دارد. نه، اسلام در هر زمینه‌ای احکام جزیی و قواعد دارد، امّا چیزی به عنوان نظام ندارد.“

 این دو سخن به روشنی تحولی را نشان می‌دهند که در فضای گفتمانی حاکم بر حوزه علمیه قم در حال رخ دادن است و با بیانی کوتاه می‌توان آن را ”گذار از اسلام‌گرایی به پسااسلام‌گرایی“ دانست. این تحول، چنانکه آصف بیات، جامعه‌شناس و استاد برجسته مطالعات خاورمیانه، به درستی بیان کرده از دهه هفتاد در ایران آغاز شد و در سال‌های اخیر  آرام آرام موج آن به حوزه علمیه قم نیز رسیده است.

اسلام‌گرایی گفتمانی بود که در واکنش به مدرنیسم یا تجددگرایی ایدئولوژیک در ایران پدیدار شد. این گفتمان در مرزبندی با سرمایه‌داری و کمونیسم، بر ایده اسلام به عنوان راه‌حل تأکید داشت و به ارائه الگویی برای اداره جامعه و حکومت بر پایه اسلام می‌اندیشید. طیفی از نیروهای فکری و سیاسی در جهان اسلام از افراطی تا معتدل، در پی ارائه این الگو بر آمدند. سید قطب برجسته‌ترین نماینده اسلام‌گرایی افراطی در اهل سنت بود، که برخی از شیعیان را نیز به خود جذب کرد. محمد باقر صدر نیز از  نمایندگان جریان اعتدالی در شیعه بود، که با نگارش ”اقتصادنا“ گامی مهم در این راستا برداشت.

اسلام‌گرایی با تفسیری ایدئولوژیک از سنت، پروژه اسلامی‌سازی همه حوزه‌های زندگی، از معرفتی و غیرمعرفتی، را در دستورکار قرار داد. این کار با اقتصاد و سیاست آغاز شد و با افزودن پسوند ”اسلامی“، حوزه‌هایی همچون حقوق بشر، مدیریت، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی را نیز در گام بعد فراگرفت. کار به آنجا رسید که سخن از ریاضیات، فیزیک،  شیمی و مهندسی اسلامی نیز به میان آمد. با تخصیص بودجه و امکانات دولتی و در آرزوی ساختن تمدن نوین اسلامی، الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی نیز طراحی شد. در این راستا هر ساله همایش‌ها و کنفرانس‌های فراوان  برگزار گردید و پای‌بندی به ایده اسلامی‌سازی به عنوان معیاری برای برآمدن نیروهای فکری شناسایی شد. افزون بر این، دامنه فقه به شکلی بی‌سابقه به حوزه‌هایی گسترش یافت که تصور آن هرگز در مخیله فقیهان معتبر و صاحب‌نام نمی‌گنجید.

گذار از اسلام‌گرایی، بیش از آنکه نتیجه بحثی نظری بر سر سستی بنیادها و دلایل آن باشد، در اثر ناکامی آن در عملی ساختن آرمان‌ها و وعده‌هایش رخ داده است. همچنان که چیرگی این گفتمان نیز برخاسته از قوت استدلال‌های آن به لحاظ نظری نبود، بلکه ثمره پیوند آن با قدرت سیاسی و ترسیم فضایی استعاری و آرمان‌شهری بود که در شرایطی خاص توانست قدرت اجتماعی را با خود همراه سازد. به بیان دیگر، هرچند روایت ایدئولوژیک از اسلام به لحاظ نظری بر بنیانی محکم استوار نبود، در مقام عمل نیز در ارائه الگویی از اسلام، که به تعبیر رهبر فقید انقلاب، در جهان کنونی به ناکارآمدی متهم نشود، توفیق نیافت. اسلام‌گرایی نه تنها در برقراری عدالت، از بین بردن فقر و بهبود اوضاع معیشتی ناکام ماند، بلکه در عرصه اخلاقی و معنوی نیز یادگاری مثبت از خود بر جا نگذاشت، در نتیجه، قدرت اجتماعی پشتیبان خود را از دست داد.

پسااسلام‌گرایی در قم اینک در پی کاستن از بار سنگینی است که در طول سالیان گذشته بر دوش اسلام و علوم اسلامی، به ویژه فقه، نهاده شده است. این جریان با عبور از مرزبندی دینی و جغرافیایی دانش و شناسایی احترام و ارزش دانش و یافته‌های بشری به ویژه در عرصه علوم انسانی، در پی آن است که اداره جامعه و حکمرانی را به کارشناسانی واگذار کند که از تخصص و شایستگی آن برخوردارند. افزون‌بر این، با تأکید بر استقلال روحانیت از دولت و حوزه از حکومت، خواهان بازگشت آنها به جایگاه اصلی خویش، بسان نهادی مدنی در درون جامعه،  است. از این دیدگاه، احترام و اعتبار فقه و فقیهان در صورتی حفظ می‌شود که به جایگاه و رسالت اصلی خویش وفادار بمانند و پای از گلیم خویش فراتر نبرند.

توفیق این جریان نه تنها می‌تواند اعتبار آسیب‌دیده روحانیت را تا اندازه‌ای ترمیم کند، بلکه گذار مسالمت‌آمیز به سامانی شایسته از مناسبات دین و دولت را نیز تسهیل کند. بی‌گمان چنین سامانی بر استقلال نهاد دین و تفکیک آن از دولت استوار خواهد بود.» (با اندکی ویرایش به نقل از کانال تلگرامی میرموسوی)

یادداشت‌ها:

ـ کانال سید علی میرموسوی (دسترسی در 1399/7/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ایمان خود را باید نو کرد!

عبدالکریم سروش (1367):

«عموم دینداران کمتر می‌توانند از ایمان خود فاصله بگیرند و از بیرون یا از بالا در آن نظر کنند. گویی شرط دینداری آن است که آدمی در دیانت خویش نقادانه نظر نکند، و آنچه را که دارد بی‌چون‌وچرا و بدونِ پرسش و کنکاش مجدد و مکرر حفظ کند.

اما شخص دیندار باید آن‌چنان هاضمه قوی و ظرفیت فراخی داشته باشد که هر از چند گاه به آنچه می کند و می‌اندیشد و اعتقاد می‌ورزد دوباره بنگرد و آنها را از غربال دانش‌ها و تأملات جدید بگذراند و پابه‌پای تکامل معنوی و فکری تکامل ایمانی نیز بیابد و هر روز از خود بپرسد که آنچه در آن غوطه‌ور است چیست و چرا به آن روی آورده است.

انسان مختار و مکلف و عاقل، اگر عاقلانه و مختارانه به امری روی آورد، لاجرم اقبالش مبتنی بر دلیلی خواهد بود. ایمان آوردن نمی‌تواند و نمی‌باید امری تقلیدی باشد. امّا همه می‌دانیم که ممکن است دلایلی را که پیش‌تر بر پذیرش و انجام کاری داشته‌ایم چه بسا امروز در نظرمان چهره و جلوه دیگری داشته باشند.

 آدمی حاضر است در طول زندگی خویش بارها جامه‌ها، دوستان، خانه و روابط خویش با دیگران را دگرگون کند، امّا دیر آماده و متفطّن می‌گردد که باید ایمان خود را نیز نو کند، یعنی باید از نو در آنچه که داشته و بدان اعتقاد می‌ورزیده نظر کرده و پابه‌پای بالا آمدنِ سایر شئون و سطوح هستیِ خویشِ، ایمان خود را نیز ارتقاء بخشیده و از منظر رفیع‌تری در آن نظر کند.

این امر به نوعی جراحی نامهربانانه نسبت به دین می‌ماند، و لذا برخی از این کار حذر می‌نمایند و گمان می‌کنند که این‌گونه نگریستن‌ها با قوّت ایمان منافات دارد. امّا در حقیقت چنین نیست. تجدیدنظر در آنچه که آدمی دارد و عزیز می‌شمارد در واقع تجدیدنظری است برای صیقلی کردن،  غبارزدایی، تجدیدنظری است برای بهتر دیدن، بهتر شناختن، و بیشتر دوست داشتن.

لذا ما باید هر روز خود را در معرض پرسش‌های نو قرار دهیم، و از خود بپرسیم که چرا اکنون این‌گونه هستیم و چرا بدین‌جا رسیده‌ایم و به راه دیگر نمی‌رویم یا نرفته‌ایم.

در این جهان پرسش‌ها به اعتباری بر دو دسته‌اند:

پرسش‌های کهنه‌شونده و پرسش‌های کهنگی‌ناپذیر.

عرصه فلسفه و عرصه دین عرصه‌هایی هستند که پرسش‌های آنها هرگز کهنگی نمی‌پذیرند. در واقع این‌گونه پرسش‌ها لازمه ”این‌چنین بودن آدمی“ هستند و هیچ‌گونه خاستگاه دیگری ندارند. یعنی ناشی از القاء و تلقین و وسوسه و توطئه نمی‌باشند. تا آدمی آدمی است این پرسش‌ها نیز با وجودِ وی همراه‌اند. چرا که از لوازم و خصوصیات وجود آدمی محسوب می‌شوند.

بنابراین، اگر برای کسی این‌گونه پرسش‌ها نو نشود و همواره تازه و پرطراوت نباشد، باید در شکوفایی شخصیت انسانی خود تردید نماید.

این امور یکبار و برای همیشه پاسخ نمى‌یابند، بلکه آدمی می‌تواند از ارتفاعات و مناظر مختلف در آنها بنگرد و نکته‌های تازه بیاموزد ...» (بخش‌هایی از سخنرانی در مسجد اقدسیه)

یادداشت‌ها:

ـ اینستاگرام عبدالکریم سروش (دسترسی در 1399/6/21)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اشتباه فاحش در ترجمه سخن مشهور امام حسین (ع)!

عبدالکریم سروش (۲۰۱۵):

«کلامی از امام حسین (ع)، که به گمان من متضمن نکته‌ حکیمانه‌ فوق‌العاده مغتنمی است که برای همه‌ ما باید آموزنده باشد و گوشواره‌ گوش خرد ما باشد، نقل شده است که:

امام (ع) در روز عاشورا، وقتی که دشمنان به حرم و خانواده ایشان حمله کردند، این جمله را گفتند:

”إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِین، فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُم“

 اگر دین ندارید، [در دنیای‌تان] آزاده باشید.

روضه‌خوان‌ها معمولاً این جمله را این چنین ترجمه می‌کنند: اگر دین ندارید، ”لااقل“ آزاده باشید.

ولی در کلام امام حسین ”لااقل“ نیامده است و این کلمه را آوردن، لطف و حُسن و عمق این جمله را کاملاً می‌گیرد. در واقع، در کلام امام، یک معادله‌ بسیار مهمی برقرار شده است؛ گویا ”آزاده بودن“ عِدل ”دینی بودن“ است. اگر کسی ”آزاده“ بود، درست شبیه این است که کسی دیندار است. از ”دیندار“ انتظار می‌رود که آزاده باشد و اگر آزاده نباشد، دیندار نیست.

از ”انسان“، ولو اینکه در حوزه‌‌ای از حوزه‌های دینی قرار ندارد، انتظار می‌رود که آزاده باشد و اگر آزاده بود، ولو دینی هم نداشته باشد و به گوش او نخورده باشد، همچنان یک انسانِ شریف و مقبول درگاه خداوند است.

این اصل، اساس و گوهر اندیشه‌ اخلاقی‌ است که آدمی باید آزاده باشد.

این آزادگی، هم تفسیر بیرونی دارد هم تفسیر درونی دارد؛ هم از درون باید از رذایل پیراسته بود و هم از بیرون باید بردهٔ کسی نبود، غلامی پیشه نکرد، خوی نوکری نداشت و استقلال و منش مستقل داشت و از این طریق، هم دین خود را تصحیح کرد و هم دنیای خود را.

”إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِین، فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُم“

این را به خاطر داشته باشید و مطمئن باشید که اگر در طریق ”آزادگی“ سیر کنید، بدون تردید مسیری است که شما را به سعادت و به حقیقت می‌رساند.» (با اندکی ویرایش)

یادداشت‌ها:

ـ کانال عبدالکریم سروش (دسترسی در 1399/6/9)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

در شگفتم!

امیرالمؤمنین (ع):

«در شگفتم از بخیل، به سوى فقرى مى‌شتابد که از آن مى‌گریزد، و سرمایه‌اى را از دست مى‌دهد که براى آن تلاش مى‌کند. در دنیا چون تهی‌دستان زندگى مى‌کند، امّا در آخرت چون سرمایه‌داران محاکمه مى‌شود. و در شگفتم از متکبّرى که دیروز نطفه‌اى بى‌ارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیده‌ها را مى‌نگرد و در وجود خدا تردید دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را مى‌بیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مى‌کند، در حالى که پیدایش آغازین را مى‌نگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه نابودشدنى را آباد مى‌کند، امّا جایگاه همیشگى را از یاد برده است.» (نهج‌البلاغه: حکمت 126)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

رشد سرطانی فقه!

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«رشد سرطانی فقه موجود به خاطر این است که این فقه بر این اساس بنا شده که ”خدای شارع در هر واقعه‌ای حکمی دارد“ و ”سکوت خدای شارع مفهومی بلامصداق است.“ این دیدگاه حداکثری در مورد قلمرو بالفعل شریعت چند پیامد نامطلوب دارد. یکی از این پیامدها توسعه نابجا و ناموجه معنای آیات و روایات به منظور پاسخ‌گویی به مسائل جدید است. پیامدِ دیگر تمسک به اصل برائت و نفی وجود هر نوع وظیفه‌ای در این موارد است. در حالی که در این موارد باید به ”روح“ آیات و روایات، و اصول عقلانی و اخلاقی که در پس پشت آنها نهفته است تمسک کرد، نه به ”لفظ“ آنها. در این موارد باید گفت: خدای شارع در مورد این موضوع سکوت کرده، اما با توجه به روح احکامی که در مورد موضوع یا موضوعات مشابه دیگر تشریع کرده می‌توان تشخیص داد که اگر در مورد این موضوع جدید به مقتضای اصول اخلاقی عمل کنیم، حق او را ادا کرده و رضایت او را کسب کرده‌ایم. در این صورت، فهم مکانیکی و ایستای شریعت جای خود را به فهم دینامیکی و پویای شریعت خواهد داد.

به عنوان یک مثال مشخص، اگر ربا به خاطر این در شرع حرام شده که رباخواری ظلم است، در تطبیق این حکم بر سود بانکی در دنیای مدرن و بانکداری مدرن به جای تمرکز بر معنای عرفی واژه ”ربا“ و تطبیق مکانیکی و ناموجه آن بر ”سود بانکی“ باید به این پرسش پاسخ داد که ”آیا همانگونه که ربا در زمان نزول قرآن ظلم بوده است، سود بانکی در زمان ما نیز ظلم است؟“ و ”اگر سود بانکی نیز ظلم است، هر نوع سود به هر مقدار و از هر کسی به هر کسی ظلم است، یا فقط بیش از درصد مشخصی از آن از بعضی اشخاص به بعضی اشخاص ظلم است، اما کمتر از آن مقدار یا از بعضی اشخاص به بعضی دیگر ظلم نیست؟“، و ”این درصد مشخص نیز ثابت و ابدی نیست، بلکه از وضعیتی به وضعیتی دیگر ممکن است تغییر کند؟“ این یعنی به میان آوردن ملاحظات اخلاقی در فهم شریعت و تفسیر اخلاقی متون دینی.

اگر شریعت در چارچوب اخلاق فهمیده شود و اگر متون دینی در پرتو اصول اخلاقی تفسیر شوند، آدمیان احکام شرعی را مطابق با فطرت اخلاقی و عقل سلیم خود خواهند یافت و برای اینکه احکام شرعی را بپذیرند و از آن پیروی کنند لازم نیست از باورهای اخلاقی خود دست بردارند، وجدان اخلاقی خود را سرکوب کنند، عقل خود را نادیده بگیرند و انسانیت خود را لگدمال کنند. تن در دادن به حکم شرعی از ترس جهنم، تسلیم شدن جسم در برابر آن حکم بدون رضایت ذهنی و قلبی است، و این به ارتباط معنوی انسان با خدا لطمه می‌زند و انسان را از خدا دور می‌کند. خدایی که احکام او نامعقول، خردستیز و خلاف وجدان و فطرت به نظر برسد قابلیت دلربایی از انسان‌ها را ندارد، و هرگز نمی‌تواند نقش ”علت غایی“ یا ”غایة الغایات“ یا به قول پل تیلیخ، ”دلبستگی فرجامین“ (Ultimate Concern) را در زندگی آنان بازی کند، و به زندگی آنان معنا و روشنی و گرمی ببخشد. بنابراین، به طور کلی می‌توان گفت که یکی از عوامل اصلی دین‌گریزی، تضعیف معنویت دینی و روی آوردن به معنویت‌های سکولار یا رویگردانی کلی از معنویت در دوران مدرن عبارت است از: ترسیم چهره‌ای نامعقول و غیراخلاقی از خدا و شریعت او در ذهن انسان‌ها از رهگذر صدور فتواهای خردستیز و ناسازگار با اخلاق و عقلانیت.

پیامد نامطلوب دیگری که برای صدور فتوا در موارد سکوت شریعت می‌توان برشمرد عبارت است از: توسعه نابجای مقدسات و مقدس کردن امور نامقدس. دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، چه دنیای طبیعت و چه جامعه انسانی و جنبه‌های گوناگون آن مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ و تکنولوژی دائماً در حال تغییر و تبدل است. این تغییر و تبدل دائمی اقتضا می‌کند که ارزش‌ها و هنجارهایی که مسئول راهنمایی عملی انسان‌ها در قلمروهای مختلف زندگی هستند دائماً مورد بازنگری و بازتفسیر قرار بگیرند. البته اصول بنیادین این هنجارها ثابت است، اما ثبات این اصول بنیادین مستلزم ثبات اقتضای این اصول در مقام تطبیق آنها بر موارد خاص نیست. اصل عدالت ثابت است، اما اقتضای این اصل با تغییر بافت و زمینه (context) تغییر می‌کند.

اینک اگر هنجارمند کردن مواردی را که در آن موارد خدای شارع سکوت کرده به خرد همگانی با عقل جمعی و توافق و اجماع نسبی خردمندان واگذار کنیم، تغییر این هنجارها در اثر تغییر بافت و زمینه را به تأخیر نخواهیم انداخت و هزینه چنین تغییری را بیش از حد بالا نخواهیم برد، و اسباب انحطاط و عقب‌ماندگی جامعه دینی را فراهم نخواهیم کرد. اما اگر این هنجارها را به عنوان هنجارهای ثابت و غیرقابل‌تغییرِ شرعی به مردم معرفی کنیم. و تقدس شریعت را به آنها سرایت دهیم، تغییرِ اجتناب‌ناپذیر آنها هزینه سنگینی را بر جامعه دینی تحمیل خواهد کرد. از یک سو، دست برداشتن از آن هنجارها و جایگزینی آنها با هنجارهای جدید به معنای تغییر دین با خروج از دین یا آوردن دین جدید یا بدعت در دین قلمداد می‌شود. از سوی دیگر، چون این هنجارها به بخشی از هویت دینی تبدیل شده، تغییر آنها هویت دینی را تضعیف خواهد کرد.» (فنایی، مناسبات فقه و اخلاق؛ 1398)

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1398). مناسبات فقه و اخلاق؛ گفت‌وگوی علی مهجور با ابوالقاسم فنایی. حیات معنوی. شماره دوم. (صص 7 ــ 45).

ـ یادداشت‌های مرتبط:

پرسش بیجا!

جامعیت دین اسلام!

انتظارات گزاف از روایات!

دو دیدگاه درباره انتظار از دین!

خود را به رنج و زحمت نیفکنید!

خدای فقه نمی‌تواند از آدمی دلربایی کند‍!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

هشدار به عالمان دین و دینداران!

سید علی میرموسوی می‌نویسد:

«امام جعفر صادق (ع) در زمانی پیشوایی شیعه را عهده‌دار شد که جنبش ضداموی در حال گسترش و نظام اموی دستخوش بحرانی جدی شده بود. با وجود این، امام  به مداخله در امور سیاسی روی خوش نشان نمی‌داد و همچون پدر از سیاسی شدن امامت پرهیز داشت. هنگامی که  جنبش ضداموی به اوج رسیده بود، او تقاضای برخی از شیعیان برای رهبری سیاسی را نپذیرفت و نامه ابوسلمه خلال را سوزانید. او پیروان خویش را از هر گونه فعالیت در این راستا بازداشت و حتی به آنان توصیه کرد که از تبلیغ برای گسترش تشیع پرهیز کنند.

امام، به جای مبارزه رسمی با حکومت، رسالت خویش را ژرف‌سازی و تحکیم بنیان‌های اعتقادی و فقهی تشیع تعریف کرد و با استفاده از موقعیت و فرصت پدید‌آمده، توانست صورت‌بندی منسجمی از آن ارائه کند. به ویژه اینکه شیعه، همگام با دور شدن از عصر تشریع، با مسایل جدیدی روبه‌رو شده بود که پاسخ های تازه می‌طلبیدند. شخصیت علمی و معنوی امام بسیاری از مسلمانانی که در جست‌وجوی دانش بودند را به سوی او کشاند و دانشمندان فراوانی در مکتب او پرورش یافتند و از خرمن دانش او توشه چیدند. حتی کسانی چون ابوحنیفه و مالک، که هریک مذاهب فقهی جداگانه‌ای تأسیس کردند، از او بهره بردند.

امام، در طول دوران پیشوایی خود، فرهنگ‌سازی، گسترش دانش، پرورش خردورزی و اندیشیدن در بین شیعیان را هدف قرار داد. او نه تنها پیروان خویش را به فراگرفتن دانش توصیه می‌کرد، بلکه اخلاق دانش‌پژوهی را به آنان یادآوری می‌شد. بر این اساس، آنان را از پذیرش بدون دلیل هر ادعایی  و یا واداشتن دیگران به پذیرفتن بدون دلیل عقاید خود بازمی‌داشت. معاویه بن وهب، از یاران امام، توصیه او را چنین بیان می‌کند: در پی فراگیری دانش باشید و به همراه آن خود را با بردباری و وقار بیارایید و با اساتید و دانش‌آموزان خود فروتنی پیشه کنید و هرگز از دانشمندان زورگو نباشید، زیرا با این روشِ باطل حقِّ شما نیز از بین می‌رود. (کافی، ج ١، ص ٣٦، حدیث ١)

توصیه اهل دانش و دانش‌پژوهان به بردباری و فروتنی و تأکید بر خودداری از تحکم و پافشاری بر دیدگاه خود، بر این فرض استوار است که اندیشه جدی و صادقانه همواره خطاپذیری را در خود مفروض می‌دارد. اعتقاد به خطاپذیری، سعه صدر و  فروتنی در برخورد با دیگران را در پی دارد، زیرا چه بسا سخن و یا اندیشه آنان راهی به سوی آشکارشدن خطا و فهم حقیقت بگشاید. از این رو، می‌توان گفت این سخن ارزشمند به روشنی بیزاری امام از یکی از آفات مهم جامعه دینی، یعنی ”کیش شخصیت“، و هشدار نسبت به رفتار زورگویانه عالمان دینی با دیگران را نشان می‌دهد. ”کیش شخصیت“ از ویژگی‌های فرهنگ‌های استبدادزده و خودکامه‌پرور، و بیانگر حالتی است که فرد از ابزارهای گوناگون، از جمله رسانه و نشانه‌ها، برای برتر نشان دادن خویش بهره ببرد.

امام صادق (ع) در سخنی دیگر با پرهیز دادن از ریاست‌طلبی بر ناپسند بودن ”کیش شخصیت“ تأکید کرده‌اند. محمد بن مسلم از امام چنین گزارش کرده است: آیا می‌پنداری ما نیکانِ شما را از تبهکاران نمی‌شناسیم، همانا بدترین شما کسی است که دوست دارد دیگران در پی او گام بردارند؛ چنین کسی یا دروغزن و یا سست‌رأی است. (کافی، جلد ۲، باب طلب الریاسه، حدیث ۸). هر چند این سخن، به ظاهر، پرهیز از راه انداختن افراد در پی خویش را معنای می‌دهد، ولی گویا امام در پی اشاره به یکی از آفات جامعه دینی و هشدار به عالمان دینی در پرهیز از خودبزرگ‌پنداری و  وادار کردن دیگران نسبت به پیروی از خویش است.

شخصیت‌پرستی از دیگر آسیب‌های جامعه دینی است، که ترسیم چهره‌ای بُت‌گونه از رهبران و پیروی کورکورانه از آنان را در پی دارد. پیشوایان و اولیای دین اسلام نیز همواره نگران آلودگی جامعه به این ویژگی بوده‌اند و آن را به پیروان خویش گوشزد کرده و از آن بازداشته‌اند. از دیدگاه آنان، پیروی بی‌چون‌وچرا از اشخاص رویه‌ای نارواست. بنابراین هر ادعا و نظریه‌ای تنها بر اساس دلایل و استدلال‌های آن ارزیابی و پذیرفته یا رد می‌شود.

در این راستا، امام (ع) ابوحمزه ثمالی را از هر دو ویژگی، یعنی کیش شخصیت و شخصیت‌پرستی، بازداشته است: از ریاست‌طلبی و دنباله‌روی شخصیت‌ها بپرهیز. او پرسید: ناپسندیدگی ریاست‌طلبی روشن است، ولی نهی از گام برداشتن در پی بزرگان را درک نمی‌کنم، زیرا دو سوم از آنچه به دست آورده‌ام را از دنباله‌روی شخصیت‌ها به دست آورده‌ام. امام در پاسخ گفت: به خوبی درنیافتی؛ مقصود آن است که بپرهیز از اینکه بدون دلیل کسی را پیشوا قرار دهی و هر چه وی گفت درست پنداری. (کافی، جلد ۲، باب طلب الریاسه، حدیث ۵)» (با اندکی ویرایش به نقل از کانال سید علی میرموسوی)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی سید علی میرموسوی (انتشار و دسترسی در 1399/3/27)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

شخصیت‌‌گرایی!

جاهل و احمق مقیاس حق و باطل بودن را افراد قرار می‌دهد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

جاهل و احمق مقیاس حق و باطل بودن را افراد قرار می‌دهد!

شهید مطهری می‌نویسد:

«لازمه تسلیم حقیقت بودن، پذیرفتن حقایق است، قطع ‌نظر از اینکه گوینده‌اش کیست؛ گوینده تأثیری در حقیقت بودن ندارد. انسان عاقل این طور است که گوینده را به سخن می‌شناسد، نه سخن را به گوینده، برخلاف جاهل و احمق که مقیاس حق و باطل بودن را افراد قرار می‌دهد.»

یادداشت‌ها:

ـ یادداشت‌های استاد مطهری (ج 14؛ صص 162 ــ 163)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

شخصیت‌گرایی!

هشدار به عالمان دین و دینداران!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مردم چرا بی‌دین می‌شوند؟

شهید مطهری می‌نویسد:

«اگر انسان تحلیل کند و ریشه‌های بی‌دینی مردم را به دست بیاورد، از این دو عامل قطعاً بیرون نیست: یا برمی‌گردد به تفسیرهای غلط و نامعقول از دین، یا برمی‌گردد به سوء‌استفاده‌های ناروا» (فطری بودن دین، ص 105)

یادداشت‌ها:

ـ فطری بودن دین (ص 105)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خدایا، گناهان آشکار و نهان ما را بیامرز!

امام سجاد (ع):

«بار خدایا، ما‌ آشناى این ماه‌ایم، ماهى که‌ ما‌ را‌ بِدان شرف ‌و‌ منزلت دادى ‌و‌ به‌ برکت نعمت ‌و‌ احسان خویش روزه داشتن‌اش را‌ توفیق دادى، در‌ حالى که‌ مردمان شقى قدرش را‌ نشناختند ‌و‌ شوربختى خویش را‌ از‌ فضیلتش محروم ماندند.

اى خداوند، تو‌ بودى که‌ ما‌ را‌ برگزیدى ‌و‌ به‌ شناخت این ماه توفیق عنایت کردى ‌و‌ به‌ سنت ‌آن راه نمودى. تو‌ بودى که‌ ما‌ را‌ توفیق روزه داشتن ‌و‌ نمازگزاردن ارزانى داشتى، هر‌ چند ما‌ قصور ورزیدیم ‌و‌ اندکى از‌ بسیار به‌ جاى آوردیم.

بار خدایا، حمد تو‌ راست در‌ حالى که‌ به‌ بدکردارى خویش اقرار می‌کنیم ‌و‌ به‌ تبهکارى خویش معترف‌ایم. براى رضاى توست اگر در‌ این اعماق دل‌مان پشیمان شده‌ایم ‌و‌ از‌ سر‌ صدق از‌ تو‌ پوزش مى‌طلبیم. پس‌ در‌ برابر قصورى که‌ در این ماه در‌ طاعت تو‌ ورزیده‌ایم، ما‌ را‌ پاداشى ده‌ که‌ به‌ یارى ‌آن بر‌ فضیلت مرغوب دست یابیم ‌و‌ ‌آن اندوخته‌هاى گوناگون را‌ که‌ به‌ ‌آن مشتاق شده‌ایم بستانیم.

عذر تقصیر ما‌ را‌ در‌ اداى حق خود بپذیر ‌و‌ عمر ما‌ را‌ تا‌ رمضان دیگر دراز کن. ‌و‌ چون به‌ رمضان دیگر رسیدیم، یاری‌مان ده‌ تا‌ آن‌سان که‌ سزاى خداوندى توست عبادتت کنیم ‌و‌ ما‌ را‌ به‌ منزلتى رسان که‌ سزاوار طاعت توست ‌و‌ به‌ چنان اعمال شایسته‌اى برگمار که‌ اداى حق تو‌ را‌ در‌ این رمضان ‌و‌ رمضان دیگر، بایسته باشد.

بار خدایا، در‌ این ماه اگر قصد گناه کرده‌ایم، یا‌ مرتکب ‌آن شده‌ایم، یا‌ به‌ عمد خطایى از‌ ما‌ سر‌ زده، یا‌ از‌ سر‌ فراموشى ستمى بر‌ خود روا داشته‌ایم، یا‌ پرده‌ حرمت دیگرى را‌ دریده‌ایم، بار خدایا بر‌ محمد ‌و‌ خاندانش درود بفرست ‌و‌ گناه ما‌ در‌ پرده‌ اغماض فرو پوش ‌و‌ ما‌ را‌ عفو کن ‌و‌ در‌ برابر دیدگان شماتت‌کنندگان قرار مده ‌و‌ زبان طاعنان در‌ حق ما‌ دراز مگردان ‌و‌ ما‌ را‌ به‌ رأفت پایان‌نیافتنى ‌و‌ فضل ‌و‌ کرم نقصان‌ناپذیر خود به‌ کارى برگمار که‌ خطاهایى را‌ که‌ در‌ این ماه مرتکب شده‌ایم ‌و‌ تو‌ ‌آن را‌ نپسندیده‌اى، از‌ میان ببرد یا‌ فرو پوشد.

بار خدایا، درود بفرست بر‌ محمد ‌و‌ خاندان او. ما‌ از‌ سپرى شدن رمضان اندوهگین‌ایم، تو‌ ما‌ را‌ بر‌ اندوه این فراق پاداش خیر ده‌ ‌و‌ این روز عید ‌و‌ روز روزه گشادن را‌ بر‌ ما‌ مبارک گردان. چنان کن که‌ روز عید از‌ شمار بهترین روزهایى باشد که‌ بر‌ ما‌ گذشته ‌و‌ عفو تو‌ را‌ به‌ سوى ما‌ آورده ‌و‌ گناه ما‌ را‌ زدوده است. بار خدایا، گناهان آشکار ‌و‌ نهان ما‌ را‌ بیامرز.

اى خداوند، با‌ به‌ پایان رسیدن این ماه، ما‌ را‌ از‌ لوث گناه پاک نماى ‌و‌ با‌ رفتن‌اش، از‌ ورطه‌ گناهان بِرَهان ‌و‌ از‌ نیکبخت‌ترین کسانى قرار ده‌ که‌ در‌ ‌آن به‌ عبادت تو‌ پرداخته‌اند ‌و‌ نصیب‌شان از‌ همه بیشتر بوده ‌و‌ بیش از‌ همه از‌ ‌آن بهره یافته‌اند.

اى خداوند، ما‌ در‌ این روز فطر، روز عید ‌و‌ شادمانى مؤمنان، روز اجتماع مسلمانان به‌ گرد یکدیگر، از‌ هر‌ گناه که‌ مرتکب شده‌ایم ‌و‌ از‌ هر‌ کار زشت که‌ زین پیش از‌ ما‌ سرزده، ‌و‌ از‌ هر‌ خیال بد که‌ در‌ دل خود پنهان داشته‌ایم، توبه می‌کنیم، توبه کسى که‌ در‌ دل خیال بازگشتش به‌ گناه نیست ‌و‌ بار دیگر به‌ گناه بازنگردد توبه‌اى بی‌بازگشت، عارى از‌ هرگونه شک ‌و‌ ریب. بار خدایا، چنین توبه‌اى را‌ از‌ ما‌ بپذیر ‌و‌ از‌ ما‌ خشنود شو ‌و‌ ما‌ را‌ در‌ ‌آن توبه ثابت‌قدم گردان.» (صحیفه سجّادیه: بخش‌هایی از نیایش 45)

یادداشت‌ها:

ـ صحیفه سجّادیه. ترجمه عبدالمحمد آیتی. (1375). چاپ دوم. تهران: سروش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز