«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۷ مطلب با موضوع «دانشوران :: سید مصطفی محقق داماد» ثبت شده است

مجتهدان در بهداشت مقلّدِ پزشکان‌اند!

سید مصطفی محقق داماد:

«هر مجتهدی، در هر مقام و منزلت فقهی، به یقین در مقابل دستورات بهداشتی مقلد است. هیچ‌کس نمی‌تواند، در این مقام، معلومات خود را در رشته‌های دیگر پوششی برای نافرمانی در امور پزشکی و بهداشتی قرار دهد و نه تنها سلامت خود را به خطر اندازد ــ که گناهی بزرگی است ــ [بلکه] موجبات بیماری و هلاکت دیگران گردد. اضرار به دیگران، اگر عمدی باشد، حرام و، اگر عمدی نباشد، موجب ضمان و مسئولیت مدنی است.»‌ (انتشار در 1398/12/19)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا و روزنامه اطلاعات (دسترسی در 1398/12/20)

ـ یادداشت‌‌های مرتبط:

رعایت توصیه‌های بهداشتی وجوب شرعی دارد!

استفاده از ماسک و دستکش برای پیش‌گیری از ابتلا به کرونا واجب است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین بی‌معرفت به مراتب از بی‌دینی بدتر است!

سید مصطفی محقق داماد:

اگر بنا نیست معرفت داشته باشیم، بهتر است دین نداشته باشیم, چرا که دین بدون معرفت به‌ مراتب از بی‌دینی بدتر است. شاید به اندازه‌ای که جهلِ ناشی از دین خون ریخته، سر بریده، و انسان‌های دیگر را به قصد قربت قطعه‌ قطعه کرده، آدم نکشته باشد و هیچ بلایی نقش کج‌اندیشی دینی را ایفا نکرده است.

در زمانی که الآن زندگی می‌کنیم، اگر گوش دل‌تان را باز کنید، در همین منطقه خاورمیانه، ناله‌های کودکانی را می‌شنوید که جلو روی‌شان پدران‌شان را به نام خدا سر می‌برند و مادران‌شان را بَرده می‌کنند؛ به نام خدا … چه باید کرد؟ ببینید چه مزخرفاتی در منطقه ما به وجود آمده است؟ و صدای پای‌شان را همه گاه داریم می‌شنویم.

شهید ثانی را چه کسانی کشتند و سوزاندند؟ آنها که می‌خواستند به بهشت بروند، از عشق حورالعین این کارها را کردند، نه از روی غضب و برای پول. من در ”فاجعه جهل مقدس“ آورده‌ام که والله این حرف دروغ است که یک عده‌ای برای پول به کربلا آمدند. این طور نیست! این‌ها از روی خجالت بعداً جعل کردند، و الاّ شاید جز یکی دو نفر مثل عمَر سعد که برای گرفتن ولایت ری آمدند، بقیه‌شان برای خدا امام حسین را کشتند؛ حواس‌تان باشد که بی‌دین‌ها امام حسین را نکشتند، دیندارها کشتند. مستضعف یعنی کسی که او را از آگاهی پوچ کرده‌اند و در مغزش جهل تزریق کرده‌اند.

من از قرآن چنین برداشت می‌کنم که هر قدرت باطلی را ”طاغوت“ نمی‌گویند؛ قرآن مجید ”طاغوت“ را قدرت دینی نامشروع می‌داند، یعنی قدرتی که به نام خدا قدرتی را در دست می‌گیرد، ولی دروغ می‌گوید و نامشروع است. قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهید بفهمید که در سایه قدرت مشروع زندگی می‌کنید یا نامشروع، راهش آسان است؛ یک تحقیق میدانی به ما پیشنهاد کرده است. حکومت مشروع دینی حکومتی است که در تجربه نشان داده بشود که امسال جهل کمتر از پارسال شده است. قدرت مشروع دینی قدرتی است که جهل جامعه هر سال کاهش یابد و جامعه رو به نور رفته باشد: ”یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ“ [بقره: 257]؛ اما اگر امسال مردم بی‌شعورتر از پارسال شوند، قدرت نامشروع است.

به هر حال، در این 1400 سال در دین خیلی دروغ درست شده است؛ فقیه زبردست آن فقیهی است که بتواند این‌ها را غربال کند. کار فقاهت این است. الآن که شما در مشهد نشسته‌اید، اگر در کنار حرم اتفاقی بیفتد، تا خبرش به اینجا برسد، چند جور برای شما نقل می‌شود؛ چه برسد به 1400 سال اخبار مختلف. فعلاً آنچه در دست ماست قرآن است که باید آن را خوب بفهمیم و البته کار ساده‌ای نیست و به دستور امام صادق، همه احادیث باید به قرآن عرضه شود و آنها را با قرآن سنجید. مگر می‌شود با یک خبری که معلوم نیست چه کسی نقل کرده است، آدم کشت و خون ریخت؟ (با اندکی ویرایش از شفقنا، دسترسی در 1398/7/1)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (انتشار در 1398/6/31)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

قصد تقرب به خدا در کشتن امام حسین (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عناصر لازم برای وجوب مهاجرت!

فاجعه جهل مقدس

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«مطالعه در آیات و روایات کاملاً نشان می‌دهد که منظور از مهاجرت نقل مکان از سرزمینی به سرزمین دیگر و اقامت در آنجاست، بدون قصد بازگشت. ولی در هیچ‌ کدام از این آیات ]نساء: 97 ــ 100؛ عنکبوت: 56؛ حج: 58؛ نحل: 41 ــ 42[ و روایات سرزمین مبدا و منتهی به وصفی نظیر سرزمین کفر و یا اسلام توصیف نگردیده و برای حکم وجوب و مطلوبیت مهاجرت دو عنصر مشخص بیان شده است ... » (محقق داماد، 1394: 129) «مسلمان در هر سرزمینی که مورد ظلم و استضعاف قرار دارد بر وی واجب است که آن دیار را ترک کند، بلکه از‌ آن سرزمین فرار کند!!‌ و در سرزمینی اقامت کند که از ظلم و استضعاف به دور باشد و بتواند آزادانه به رشد و تعالی نفسانی و کمال معنوی خود دست یابد. سرزمین مبدا و مقصد شرط دیگری ندارد.» (همان: 142) «در غیر موارد ظلم و استضعاف، مهاجرت و مسافرت و اقامت برای شخص مسلمان آزاد است. البته مسافرت به نقاط مختلف، حتی به مناطقی  که سابقهٔ تاریخی داشته‌اند، مورد توصیه قرآن است و مسلمانان در آیات متعددی به سیر در ارض و مطالعه در زندگی اقوام گذشته سفارش شده‌اند.» (همان)

� آیا سرزمین مبدأ باید سرزمین کفر یا شرک باشد؟

«برخی از فقها گفته‌اند یکی از عناصر موضوع وجوب مهاجرت آن است که محلِ اقامتِ مبدأ بایستی سرزمین شرک و کفر باشد. البته [...] چنین شرطی در متن شیخ طوسی وجود ندارد. حقیقت این است که شرایط مذکور لزوماً در سرزمین خاصی اتفاق نمی‌افتد؛ انسان حتّی در وطن اسلامی خود می‌تواند چنین باشد.» (همان: 139) «به گواهی تاریخ در بسیاری از موارد مسلمانان در سرزمین اسلامی بیشتر مورد ستم قرار می‌گرفته‌اند تا سرزمین کفر. و به هیچ وجه چنین نیست که فقط، امنیت در سرزمین اسلامی وجود داشته باشد و جای دیگر برای آنان هیچ نوع امنیتی وجود نداشته باشد.» (همان: 129)

� آیا سرزمین مقصد باید اسلامی باشد؟

«برخی از فقها چنین شرطی را معتبر دانسته‌اند. به نظر آنان، مهاجرت تنها در جایی معنا می‌یابد که شخص با هدف حفظ دین، آن هم به معنای انجام شعائر دینی، به نواحی اسلامی مسافرت کند. به نظر می‌رسد دقت در آیات شریفه کاملاً خلاف این امر را می‌رساند. به موجب مدلول آیه شریفه تنها مهاجرت به سرزمین اسلامی یا مکانی که در آن اسلام وجود دارد مورد امر قرآن مجید نیست، بلکه گاهی هجرت در قالب سفر به سرزمین غیراسلامی محقق می‌شود، سرزمینی که در آنجا ظلم به نفس یعنی عقب‌ماندگی فکری وجود ندارد. بنابراین مقصد در هجرت، همان‌گونه که گاه کشور اسلامی است، می‌تواند گاهی منطقه‌ای غیراسلامی باشد، اگرچه مبدأ یک سرزمین مسلمان‌نشین بوده باشد. یثرب، مقصد هجرت رسول خدا (ص) در آن هنگام سرزمین اسلام نبود. مهاجرت ایشان موجب شد که منطقه سرزمینِ اسلامی شود ور مدینة‌النبی در آن تحقق یابد. نمونهٔ جالب‌تر هجرتِ گروهی از مسلمانان مکه به سرکردگی جعفر بن ابی‌طالب به حبشه می‌باشد، که سرزمینی مسیحی‌نشین بوده است.» (همان: 140 ــ 141)

 

یادداشت‌ها:

ـ محقق داماد، سید مصطفی. (1394). فاجعه جهل مقدس. چاپ سوم. تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فاجعه جهل مقدس!

فاجعه جهل مقدس

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«من این اصطلاح را از جوردانو برونو (۱۵۴۸ ــ ۱۶۰۰مـ.) فراگرفته‌ام: ]...[ در روز ۱۷ فوریه سال ۱۶۰۰مـ. جوردانو برونو، فیلسوف ایتالیایی، پس از گذراندن ۸ سال در سیاه‌چال‌های خوفناک دادگاه انگیزیسیون (تفتیش عقاید) در میدان کامپو دی فیوریِ شهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد. جوردانو برونو کسی بود که از حق تمام انسان‌ها برای اندیشیدن بدان گونه که دل‌شان می‌خواست دفاع می‌کرد؛ او برای ایده‌هایی که مستقیماً آیینی را به مردم تحمیل می‌کرد جایگزینی ارایه داد. مردی بود که آرزو داشت بشریت را به سمت منطق هدایت کند، می‌خواست به انسان‌ها امکان دهد که آزادانه مفهوم‌سازی کنند، نه اینکه دیگران شیوه تفکری را برای آنان تعیین کنند.

برونو کسی است که قبل از گالیلئو گالیله جرأت بیان حقیقت و مهم‌تر از آن دفاع از حقیقت را در برابر کلیسای کاتولیک پیدا کرد. او با این کار خود جهان را ده‌ها سال در رسیدن به حقیقت اصلی به جلو انداخت. جوردانو برونو، که خود کشیش بود، خیلی زود و در سال ۱۵۷۶مـ. غیاباً و به علت خواندن کتاب‌های ممنوعه تکفیر شد. به قول کلیسا برونو از معروف‌ترین بدعت‌گذاران تاریخ است؛ او در نهایت بعد از سال‌ها زندگی و فرار در خارج از ایتالیا، با امید به اصلاح به ونیز برمی‌گردد (آن موقع ونیز جمهوری جدایی از ایتالیا بود)، بعد از مدتی دستگیر و محاکمه شده و سپس به دادگاه تحویل داده می‌شود، که در نهایت بعد از تحمل حدود هشت سال شکنجهٔ وحشیانه در تاریخ ۱۷ فوریه۱۶۰۰مـ. در رم سوزانده می‌شود.

در ادعاهای علیه وی جرایم زیر را برشمرده‌اند:

1. انتقاد از آراء افلاطون و ارسطو؛

2. اعتقاد به نظریه کپرنیک (مبنی بر عدم مرکزیت زمین در عالم و اعتقاد به بی‌نهایت بودن عالم)؛

3. اعتقاد به وجود سایر منظومه‌های شمسی به جز آنکه ما در آن هستیم؛

4. اعتقاد به اینکه ستارگان آسمان هر کدام خورشیدی همانند خورشید ما هستند؛

5. پیروی از دموکریت نسبت به باور ساخته شدن جهان از اتم‌ها.

نوشته‌اند که وقتی برونو را به یک میله آهنین بسته بودند و انبوهی از هیزم برای سوزاندن او جمع کرده بودند، او ساکت و تسلیم شده، چیزی نمی‌گفت، ولی اتفاقی افتاد که یک جمله تاریخی گفته است. آن اتفاق این بود که ناگهان دیدند پیرزنی نزدیک شد، در حالی که تکه هیزمی در دست داشت و با آوردن نام خدا بر لب، آن تکه هیزم را به روی هیزم‌ها انداخت. برونو سکوتش را شکست و گویی عمل این پیرزن مغز استخوانش را سوزانده بود. گفت نفرین بر این جهل مقدّست!! نوشته‌اند قبل از اینکه جوردانو برونو در آتش سوزانده شود، جلادان پاپ برای اینکه او را از گفتن سخنان کفرآمیز، از نظر دادگاه انگیزیسیون، بازدارند، زبانش را قطع کردند. این سرنوشت اغلب فلاسفه و دانشمندان دورهٔ انگیزیسیون (تفتیش عقاید) کلیسای کاتولیک بود.

به نظر من مهم‌ترین و یا لااقل یکی از اهم آفت‌های اجتماعی، نه تنها در منطقه اسلامی، بلکه شاید بتوان گفت در سراسر جهان، که جوامع دینی از آن رنج می‌برد، جهل مقدس است.» (محقق داماد، 1394: 95 ــ 96) «امروز اوضاع اسفباری که کشورهای اسلامی با آن مواجه هستند و از آن رنج می‌برند معلول همین نوع جهل است. روزانه در افغانستان و عراق انفجارهای بی‌رحمانه و ترورهای ناجوانمردانه که انجام می‌دهند و خانواده‌هایی را عزادار می‌کنند، همه معلول همین نوع از جهل است.» (همان: 104) «در جهلِ قدسی، شخصِ جاهل با نهادی به نام ”اعتقاد“ همراه می‌شود، یعنی برای چنین انسانی اعتقاد به جای تفکر می‌نشیند. اعتقاد از ریشه ”عقد“ یعنی بستن است. شخصی که به امری معتقد می‌شود فکرش را گره کرده و معتقداتش را خط قرمز خویش می‌سازد.» (همان: 100)

 

یادداشت‌ها:

ـ محقق داماد، سید مصطفی. (1394). فاجعه جهل مقدس. چاپ سوم. تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.

ـ یادداشت‌‌ مرتبط:

جهل بسیط و جهل مرکب!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دگرپذیری و احترام به عقاید دیگران!

سید مصطفی محقق داماد

 

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«ما باید بچه‌ها را به دیگرپذیری عادت دهیم و آموزش ببینند که همه ذی‌حق هستند و همه شهروند یک کشور هستند. دشمنی و عداوت را در دل بچه‌ها نکاریم. اینها شیوه امام صدر است. ایشان به کشوری می‌رود به نام لبنان،حذف لینک که پیروان چند دین و مکتب در آنجا وجود دارد و این عالم شیعی همه را به دور هم جمع می‌کند. او با همه گفت‌وگو می‌کند و همه را می‌پذیرد.

اگر ما این روند را از دوره دبستان به فرزندان‌مان آموزش ندهیم، بیان کردن آنها در بزرگ‌سالی فایده ندارد. ما در دانشگاه‌ها آب در هاون می‌کوبیم. اگر شما در آموزش و پرورش به کودکان آموزش دهید که تو تنها نیستی و دیگری با هر عقیده‌ای دارای حق است و باید به او و کرامتش احترام بگذاری، بعدها جامعه به مراتب بهتری خواهیم داشت.

شهید ثانی، از بزرگان شیعه، در منطقه جبل عامل می‌گوید که حتی وقف کردن بر یهودی و زرتشتی هم درست است، چرا که آنها نیز بنده خدا هستند و انسان کریم است. این مورد را من در کتاب جدیدم  آوردم و بحث کرده‌ام که آخوند خراسانی نیز این تفکر را داشت.

در آموزش و پروش باید تفکر دیگرپذیری را رواج دهیم. ما مجاز نیستیم تا دیگران را تفتیش قلبی کنیم؛ به ما چه ارتباطی دارد که در قلب او چه می‌گذرد؟ باید فقط مراقب باشیم از قوانین [اجتماعی] تخطی نشود. این درس را از امام موسی صدر فرا بگیریم: درخت دوستی را بنشانیم و درخت دشمنی را برکنیم که رنج بی‌شمار آرد.» (پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر، دسترسی در 1397/12/3)

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر (انتشار در 1397/11/30)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

امام موسی صدر، اسوه‌ای برای روحانیت ما!

چرا دین‌شناسی امام موسی صدر مهم است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین چاقوی دولبه است!

فاجعه جهل مقدس

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«حادثه کربلا نشان‌دهنده یک حقیقت بزرگ است و آن این است که دین به طور کلی در طول تاریخ یک چوقوی دولبه است؛ اگر درست درک شود، آدمی را به اعلی علییّن می‌رساند و اگر کج اندیشیده شود، نه تنها بی‌اثر نیست، بلکه به انسان در سیر نزول به طور مؤثری کمک می‌کند و او را به اسفل سافلین می‌کشاند. در واقع، خطرِ دیندارِ کج‌اندیش از بی‌دینِ مطلق بسیار بیشتر است. گاهی انسان بی‌دین از یک نوع خصلت‌های انسانی برخوردار است؛ رادمرد است، جوان‌مرد است. تمام شوالیه‌ها و لوتی‌ها صفت‌های خوبی داشته‌اند که از آموزش دینی سرچشمه نمی‌گرفته است. ولی خطر دینداریِ کج‌اندیشانه این است که تمام آن صفات در قالب و پوششِ دین، درست جای خود را به عکس خود بدهد.» (محقق داماد،‌ 1394: 21 ــ 22)

«آیه شریفه ”و َنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا؛ و ما آنچه را برای مؤمنان درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم، ]ولی[ ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید‌ ]إسرا: 82[“ به صراحت حقیقت مهمی را بیان می‌کند. این آیه دال بر آن است که تربیتِ دینی مدیون فهم و معرفت صحیح از دین است، و فهم ناصحیح بی‌اثر نیست، بلکه اثر معکوس دارد.» (همان: 23)

«مولوی می‌گوید:

زان که از قرآن بسی گمره شدند

زین رسن قومی درون چه شدند

 

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سر بالا نبود

 

از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها

در نلغزی و رسی در منتها

]مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 200[

مولوی قرآن را به ریسمانی تشبیه کرده که بعضی با آن تا ته چاه می‌روند و برخی با تمسک به آن از چاه ضلالت بالا می‌آیند. مولانا نتیجه می‌گیرد تنها کسانی می‌توانند از رهنمودهای قرآن برای تعالی بهره بگیرند که سودای آن را در سر داشته باشند.» (همان: 24 ــ 25)

«به نظر می‌رسد فهم دینی و دینداری مردم برحسب وضعیت آنها شکل می‌گیرد. خُلق‌وخوی آدمیان قبل از دینداری در برداشت‌های آنان از دین کاملاً مؤثر است. مردمانی که در چرخه‌ای از سرخوردگی، نفرت و نزاع قرار می‌گیرند روحیّات‌شان خشونت‌آمیز شده و به همین جهت دین را خشونت‌بار تفسیر می‌کنند. مردمی که خردمند، نجیب و فرهیخته‌اند و تربیت و رویکردهای رفتاری نیک‌ دارند از دین درکِ خردمندانه‌ای دارند.» (همان: 26)

«دین نعمتِ بسیار بزرگی است و شاید نعمتی بزرگ‌تر از دین برای بشر نباشد، ولی این باران رحمت می‌تواند مایهٔ عذاب باشد. به قول سعدی:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس

]گلستان، باب اول، حکایت شماره 4[» (همان: 32 ــ 33)

 

یادداشت‌ها:

ـ محقق داماد، سید مصطفی. (1394). فاجعه جهل مقدس. چاپ سوم. تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

با قرآن بسیاری هدایت و بسیاری گمراه می‌شوند!

دین انسان خوب را خوب‌تر و انسان بد را بدتر می‌کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین متکفل سلامت جسمی نیست!

سید مصطفی محقق داماد

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«نهاد مقدس اجتهاد پس از قرن‌ها مجاهدتِ علما به دست ما سپرده شده است. اجتهاد در شیعه توسعه پیدا کرده و از این نعمت بزرگ قدردانی شده است.

متأسف‌ام از اینکه اجتهاد فقط در حوزه شریعت صورت گرفته است؛ علما با مطالعه‌های گسترده و کوشش‌های زیاد در خصوص احادیث به اجتهاد رسیده و مطالبی را مطرح می‌کردند، اما گویی این تلاش‌ها فقط به حوزه شریعت اختصاص پیدا کرده و در این حوزه فقط احادیث غیرموثق شناسایی و کنار گذاشته شده است.

چرا این کوشش‌ها و تحقیق‌ها در سایر مسائل غیرشریعت انجام نشده است؟ ما امروز در آفات همین مسئله گرفتار شده‌ایم و از روایات تاریخی، تفسیری، کلامی و … آسیب می‌بینیم. ریزه‌کاری‌هایی که در فقاهت انجام شده در کلام انجام نشده است. ببینید در ذیل آیات، چه روایت‌های مجعولی وجود دارند! البته برخی از این روایت‌های مربوط به تفسیر، توسط علما کنار گذاشته شده‌اند، اما این اجتهادها در مباحث تفسیری و تاریخی صورت نگرفته است.

در دنیای امروز علاوه بر معیار عادل و فاسق بودن برای خبررسان، تضاد منافع خبررسان با خبری که آورده است نیز به عنوان یکی از معیارهای مهم تشخیص صحت خبر مطرح است و اگر کسی خبری آورد که با منافع او در تضاد یا هم‌راستا بود، باید احتمال دهیم که آن خبر مشکل دارد.

در مسئله اخبار طبی یک مسئله مهم مطرح است؛ اول باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که حکمت و فلسفه بعثت انبیا برای چه بوده است؟ آیا هدف رسالت انبیا سلامت بدن ما بوده است یا مسئله دیگری؟ برخی از حکما در این زمینه گفته‌اند که هدف رسالت انبیا ایجاد نظم اجتماعی بوده است، اما دریچه‌ای که انبیا به روی عالم غیب برای ما باز کرده‌اند به غیر از آنها کس دیگری نمی‌توانست چنین کند. بشر با عقل خود محال بود به معنویت آسمانی برسد.

آیا ما باید چنین حکمت والایی را به حدی پایین بیاوریم که بگوییم چه چیزی برای معده خوب است؟! پیامبر (ص) هم که مریض شدند، طبیی بر بالین ایشان آوردند. ائمه (ع) هم هرگز نگفته‌اند که ”طبیب نیاورید، چون خودم می‌دانم باید خودم را چگونه درمان کنم.“ روایتی هم نداریم که مطرح شده باشد ائمه (ع) خودشان خودشان را درمان کرده‌اند. پس در اخبار مربوط به احادیثِ پزشکی اجتهاد لازم است.

تعجب می‌کنم چرا حوزه علمیه تاکنون در این خصوص سهل گرفته و تازه اکنون در حال برخورد با آن است. بیشتر احادیثِ طبی را عطارها روایت کرده‌اند و اگر مسئله تضاد منافع را در نظر بگیریم، هیچ کدام سندیت ندارد.

پیشرفت‌های پزشکی و جایگاه علمی بالای پزشکان ایرانی در جهان ارز‌شمند است، وضعیت پزشکی ما جای غرور دارد و فضلا باید پزشکان را تأیید و به آنها افتخار کنند. طبیب‌ها را با حرف‌های منتسب به دین نباید تضعیف کرد.

آیا با وجود اثبات روایت‌های طبی، می‌توان یک مکتب طبی استخراج کرد؟

این روایت‌ها اول باید اجتهاد و بعد استنباط شود. در ادامه در صورتی که تأیید شدند، باید بررسی شود که ارزش دینی دارد یا خیر. در صورتی هم که تأیید شوند، این روایت‌ها نه از جایگاه رسالت و امامت، بلکه به عنوان تجارب شخصی و اطلاعات یک امام باید مطرح شود. این روایت‌ها از جنبه رسالت، نبوت و امامت نیست و به این معنی نیست که خداوند آنها را مطرح کرده است.

اگر کسی با این روش‌ها (روش‌های منتسب به طب اسلامی) کسی را درمان کند، آیا ضمان حقوقی دارد؟

اگر طبیبی حاذق نباشد، ضمان دارد. هر طبیبی باید به علم روز طبابت آگاه و مسلط باشد.

آیا دین متکفل سعادت دنیوی بشر است؟

بله. سعادت از طریق شریعت، معنویت و عبادت، نه متکفل سلامت جسم. البته دین می‌گوید که مراقب سلامت خود باشد و خود را به هلاکت نینداز، اما اینکه متکفل باشد تمام بیماری‌های جسمی ما را درمان کند این مسئله داخل در سعادت نیست.» (شبکه اجتهاد، دسترسی در 1397/11/3)

 

یادداشت‌ها:

ـ شبکه اجتهاد (انتشار در 1397/10/25)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

پدیده طب اسلامی!

من مخالف طب اسلامی هستم!“

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز