«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۹ مطلب با موضوع «جستار» ثبت شده است

تفاوت متن اصلی و قدیمی زیارت عاشورا با متن فعلی در چیست؟

پژوهش مشترک مهدی ایزدی و اسلام ملکی معاف در مقاله ”تحلیل و نقد یکی از فقرات نسخه رایج زیارت عاشورا“ (۱۳۹۲) نشان می‌دهد متن اصلی زیارت عاشورا با متن مرسوم فعلی تفاوت‌هایی دارد و لازم است مردم با متن اصلی این زیارت آشنا شوند.

 زیارت عاشورا، علاوه‌بر نسخه‌ای که در کتاب ”مفاتیح‌الجنان“ شیخ عباس قمی (متوفای قرن ۱۴) آمده و امروزه رواج بسیاری دارد، نسخه‌های خطی قدیمی‌تری نیز دارد که قدمت‌شان به بیش از هزار سال پیش برمی‌گردد. این نسخه‌های قدیمی معتبرتر از نسخه رایج کنونی‌اند و عبارت مشهور ”اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ …  ثُمَّ (الْعَنِ) الثَّانِی وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ …“ در آن به شکل دیگری بوده است.

این دو پژوهشگر با تکیه بر معیارهای علمی متعدد به مقایسه نسخه‌های رایج با کتاب ”کامل الزیارات“ نوشته ابن قولویه قمی (متوفای ۳۶۷هـ) و نسخه‌های قدیمی کتاب ”مصباح المتهجد“ نوشته شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰هـ) پرداخته، نشان داده‌اند که این نسخه‌های قدیمی از چند جهت معتبرتر از نسخه رایج کنونی هستند.

گفتنی است عبارات حاوی لعن در پایان زیارت عاشورا در قدیمی‌ترین نسخه این زیارت که در کتاب ”کامل الزیارات“ آمده چنین است: ”اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِیکَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأوَّلینَ وَ الْآخِرینَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یزیدَ وَ أباهُ.“

از چکیده و نتیجه‌گیری مقاله:

«زیارت شریف عاشورا، علاوه‌بر نسخه رایج، که اوّلین منبع آن نسخه‌های خطی متأخّر ”مصباح المتهجّد“ شیخ طوسی است، دو گونهٔ دیگر نیز دارد که در ”کامل الزّیارات“ ابن‌قولویه قمی و نسخه‌های متقدّمِ ”مصباح المتهجّد“ شیخ طوسی نقل شده‌اند. در هیچ‌یک از نسخه‌های غیررایج این زیارت، عبارت ”وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِی وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ“ به این‌گونه نیست. در این مقاله، گونه‌های مختلف این عبارت با یکدیگر مقایسه و نسخهٔ رایج با توجّه به معیارهای ذیل نقد می‌شود: ۱. قدمت، ۲. اعتبار منبع، ۳. اعتبار سند، ۴. سازگاری عبارت مورد نظر با بقیّة متن، ۵. سازگاری با سیرهٔ امامان (ع).» (ص 175)

عبارت اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِی وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ تنها در نسخه رایج زیارت عاشورا، که به نسخه‌های متأخر ”مصباح المتهجّد“ باز می‌گردد، وجود دارد. این نگارش از نظر زمانی، متأخر است و با شرایط تاریخی زمان امام باقر (ع) و با سیره عمومی اهل بیت (ع) در إنشاء زیارات مأثور ناهمگون می‌نماید. نقطه ضعف دیگر این نگارش آن است که ــ حداقل در دو مورد ــ دچار اشکال متنی و ناسازگاری درونی است؛ اما نگارشی که در ”کامل الزّیارات“ نقل شده اولاً، قدمت بیشتری دارد؛ ثانیاً، با سیره ائمه (ع) در إنشاء زیارت‌های مأثور سازگاری دارد؛ ثالثاً، دارای انسجام محتوایی و سازگاری درونی با بقیه متن است. عبارت مورد بحث در نگارش ”کامل الزّیارات“ــ که ارجحیتش مورد تأکید است ــ چنین است: اَللّهُمَّ خُصَّ أنْتَ أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِیکَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأوَّلینَ وَ الْآخِرینَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یزیدَ وَ أباهُ. بنابراین، نسخه ”کامل الزّیارات“ و نسخه متقدم ”مصباح المتهجّد“ ــ دست‌کم درباره عبارت مورد بحث ــ رجحان دارند.» (صص 175 ــ 176)

یادداشت‌ها:

ـ ماسال‌نیوز (انتشار در 4 تیر 1393)

ـ ایزدی، مهدی. و ملکی معاف، اسلام. (1392). تحلیل و نقد یکی از فقرات نسخه رایج زیارت عاشورا. دوفصلنامه کتاب قیم. دوره 3. شماره 8. (صص 179 ــ 157).

ـ یادداشت‌های مرتبط:

ویکی‌شیعه: زیارت عاشورا

سخنی درباره زیارت عاشورا

تاریخچه لعن‌های انتهای زیارت عاشورا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نقد مجموعه تلویزیونی ”ولایت عشق“ از منظر بازنمایی سبک زندگی رضوی!

سعید طاوسی مسرور می‌نویسد:

چکیده: «مجموعه تلویزیونی ”ولایت عشق“ ذهنیت بسیاری از ایرانیان از طیف‌های گوناگون درباره امام رضا (ع) را شکل داده است. از‌ این ‌رو، نقد آن از جنبه‌های مختلف فنی و محتوایی ضرورت می‌یابد. از آنجا که سبک زندگی از موضوع‌هایی است که امروزه پژوهشگران حوزه‌های مختلف علوم انسانی بسیار به آن توجه کرده‌اند، در این نوشتار به نقد محتوایی این مجموعه تلویزیونی، از منظر بازنمایی سبک زندگی رضوی پرداخته شده است. این کار از آن جهت ضرورت دارد که آشنایی بیشتر مردم با سیره امام رضا (ع) از اهداف اصلی این مجموعه تلویزیونی بوده است. برای نشان دادن سیره امام باید ”چگونه زیستن“ آن حضرت را به تصویر کشید و این همان بازنمایی سبک زندگی رضوی است. سبک زندگی رضوی در سه محور سیره فردی (در نسبت خود)، سیره اجتماعی (در نسبت دیگران) و سیره عبادی (در نسبت خداوند) قابل تبیین است که در این نقد به هر سه محور پرداخته شده است.»

متن کامل این مقاله را در اینجا بخوانید!

یادداشت‌ها:

ـ طاووسی مسرور، سعید. (1392). نقد مجموعه تلویزیونی ولایت عشق از منظر بازنمایی سبک زندگی رضوی. دوفصلنامه معارف رضوی و رسانه. شماره چهارم. (صص 12 ــ 28).

سریال ولایت عشق

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر!

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) است و در نزد فقها و محدثان، مورد اعتماد بوده، روایاتش پذیرفته شده است. هیچ‌یک از علمای رجال قدحی درباره او ذکر نکرده، و بلکه جملگی او را ستوده‌اند، تا جایی که جلالت قدر، ایمان و تقوای وی امری مسلم شمرده شده است. ولی متأسفانه برای شناخت شخصیت علمی این راوی بزرگوار اسناد معتبر کافی در اختیار نداریم و آنچه درباره وی ذکر شده است برای پاسخ به بسیاری از سؤالات کافی نیست.

آیا عبدالعظیم حسنی در فقه و کلام، مانند هشام بن حکم و محمد بن مسلم، در رتبه نخست قرار دارد؟

آیا عبدالعظیم حسنی از راویان کثیرالروایه است و در نشر احادیث اهل بیت موقعیت ممتازی داشته و روات فراوانی از وی اخذ حدیث کرده‌اند؟

آیا آن جناب از مؤلفانی است که با تألیفات خود، در حفظ معارف تشیع، نقش مؤثری ایفا نموده است؟

آیا وی در عصر خود به عنوان یک شخصیت علمی مطرح بوده است، و شیعیان برای حل معضلات فکری خویش بدو مراجعه داشته‌اند؟

آیا عبدالعظیم حسنی از طرف امامان آن زمان، دارای سمتی مانند وکالت بوده و از موقعیت خاصی نزد ایشان برخوردار بوده است؟ و ...

با تفحص در روایات وی، و با تأمل در آنچه اصحاب رجال و تراجم درباره او آورده‌اند، پاسخ مثبتی برای هیچ‌یک از این سؤالات نمی‌توان یافت.

در برخی از روایات، تعبیراتی در باره حضرت عبدالعظیم به کار رفته است که نشان از عظمت آن بزرگوار دارد؛ مانند آنکه امام هادی، ابوحماد رازی را به وی ارجاع داده تا مشکلات دینی‌اش را از وی بپرسد. همچنین آن حضرت او را از دوستان حقیقی خود دانسته است. و در روایتی برای زیارت قبر آن بزرگوار، فضیلت زیارت امام حسین بیان شده است.

هیچ یک از این روایات، از اعتبار کافی برخوردار نیست و اعتماد بدانها دشوار است، زیرا حدیث ابو حماد رازی، علاوه‌بر جهالت شخص وی، در هیچ منبع حدیثی معتبری با ذکر سند نقل نشده است، و حدیث فضیلت زیارت آن حضرت را یک ”راوی مجهول“ روایت کرده است. البته روایت دیگری از حضرت رضا (ع) نیز منقول است که ”من زار قبره وجبت له الجنه“، ولی محققان این روایت را نیز نپذیرفته‌اند.» (بخش‌هایی از مقاله ”حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر“)

یادداشت‌ها:

ـ محلاتی، محمدسروش. (1382). حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر. مجله علوم حدیث. شماره 30.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درباره تاریخ ولادت و وفات حضرت عبدالعظیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا ماه صفر نحس است؟

عبدالهادی مسعودی می‌نویسد:

«روایت بشارت دادن به خروج از ماه صفر در مجموعه‌های روایی شیعه نقل نشده است و تنها در دو سه کتاب معاصر آمده است. هیچ کدام از این کتاب‌ها سندی برای آن ذکر نکرده و منبع حدیثی کهن یا معتبری برای آن نیاورده‌اند. در میان اهل سنت نیز محدثان مشهور به ساختگی بودن این خبر تصریح کرده‌اند. حدیث مشابه این خبر با متن ”مَنْ بَشَّرَنِی‏ بِخُروجِ آذارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ“ نیز نقل شده که اهل تسنن آن را هم ساختگی دانسته‌اند، اما محدثان شیعه هرچند آن را ساختگی نخوانده‌اند، ولی با توجه به فضا و سبب صدورش، با موضوع نحوست ایام و ماه صفر مرتبط ندانسته‌اند. گفتنی است در اشعار مولوی بدون اشاره به هیچ منبع و سندی به خبر نخست استناد شده، اما آن را دال بر نحوست ماه صفر ندانسته است. مولوی خوشحال شدن پیامبر را نه به دلیل تمام شدن ماه صفر که به معنای بشارت به ماه ربیع‌الاول به عنوان ظرف زمانی رحلت و عروج خویش دانسته است، زیرا پیامبر اکرم (ص) به لقای خدا می‌اندیشد و دوستدار وصال اوست.» (مسعودی، 1392)

مقاله ”پنداره نحوست ماه صفر“ را می‌توانید از اینجا دانلود کنید!

یادداشت‌ها:

ـ مسعودی، عبدالهادی. (1392). پنداره نحوست ماه صفر. دوفصلنامه حدیث حوزه. شماره 6.

ـ یادداشت مرتبط:

دربارهٔ ”بشارت به خروج ماه صفر“

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

درباره مکتب تفکیک و ده اصل روشی آن!

سودای تفکیک

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«مکتب معارفی خراسان از جریان‌های دینی صدسالهٔ اخیر است که نامش با نام فلسفه گره خورده و فصل تازه‌ای در مواجهه با فلسفهٔ اسلامی گشوده است. این مکتب در این مدت توانسته است انظار را به خود جلب کند و به تدریح نام آشناتر ”مکتب تفکیک“ را به خود گیرد و در این مدت موافقانی کنار خود و مخالفانی ضد خود گرد آورد.» (اسلامی اردکانی، ۱۳۹۷: ۶۷) «[مکتب تفکیک[ مکتبی [است[ که کارش را با نقادی فلسفه و بی‌اعتبارسازی آن آغاز کرد، اما سرانجام کوشید از طریق آن اعتبار کسب کند. شاید در متون دینی معاصر حمله‌ای تندتر و بی‌رحمانه‌تر از نقدهای مکتب تفکیک به فلسفهٔ اسلامی نتوان یافت.» (همان: ۴) «مدعیان تفکیک ما را به نوع خاص از عقلانیت دعوت می‌کنند که به نظر می‌رسد با عقلانیت رایج تنها اشتراک لفظی دارد. در حالی که آنان بنیاد فلسفهٔ صدرایی را مبتنی بر ”کشف“ می‌دانند که به فرض صحت، برای دیگران اعتبار و حجیت ندارد و تأکید می‌کنند: ”کشف هرگز حجیت غیری ندارد،“ ما را به تعبد و قبول آموزه‌ها و رازهایی دعوت می‌کنند که نه تنها برای آن دلیلی به دست نمی‌دهند، که حتی معتقدند ما توان درک آن را نداریم و از آن بویی نبرده‌ایم؛ فقط باید تن بدهیم و بپذیریم.» (همان: ۶)

«اصول این مکتب عبارت‌اند از: ۱. جدایی راه دین از فلسفه و عرفان؛ ۲. برتری شناخت دینی؛ ۳. استناد این شناخت به قرآن و حدیث؛ ۴. اتکا به ظاهر آیات و روایات؛ و ۵. رد هر گونه تأویل. [۱[» (همان: ۶۷) «مهم‌ترین ویژگی مکتب تفکیک تأکید آن بر جدایی راه‌های سه‌گانه دست‌یابی به معرفت، یعنی وحی، عقل و کشف، و تأکید بر برتری شناخت دینی است. این نگرش تا جایی پیش می‌رود که سخن از ”عقل خودبنیاد دینی“ به میان می‌آید و راه خرد‌ورزی انسانی بی‌ارزش و گمراهی قلمداد می‌شود. [۲[» (همان: ۱۶۵) «در پی این انکارها و نفی‌ها مکتب تفکیک بر آن است که به معرفت ناب وحیانی دست می‌یابد، معرفتی پیراسته از هر شائبهٔ خطا و نقص و به دور از تأویل. [۳[ با این رویکرد، مدافعان مکتب تفکیک بر این باورند که ”واقعیت جریان تفکیک امری است که مساوی با خود اسلام و ظهور آن، یعنی قرآن و حدیث و سنّت ... بدون هیچ گونه اقتباسی از کسی و مکتبی و بدون هیچ‌گونه نیازی به اندیشه‌ای و نحله‌ای.“ [۴[» (همان: ۱۶۶)

«مقصود این نوشتار بررسی شیوه و روشی است که اصحاب مکتب تفکیک برای رسیدن به هدف خود یا استدلال به سود مدعیات خود در پیش گرفته‌اند. این شیوه به گونه‌ای روشن و مدون در مکتوبات اصجاب مکتب تفکیک نیامده است، اما با مرور مکرر آنها می‌توان به نکاتی روش دست یافت که مهم‌ترین آنها به شرح زیر است:

نگاه خاص به تاریخ شکل‌گیری علوم اسلامی

انتساب مواضع خاصی به شخصیت‌ها

نقل‌قول گزینشگرانه و نقض امانت علمی

اشاره به فلاسفه پشیمان

توسل به مرجع کاذب

به‌کارگیری منطق بی‌سابقگی

استفاده از واژگان نامناسب بحث‌های منطقی

توسل نادرست به احساسات مخاطب

استناد به اختلاف میان فلاسفه

مرعوب ساختن مخاطب» (همان.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

گامی به پیش در فقه بانوان

اسحاق فیاض

سید هادی طباطبایی می‌نویسد:

«آیت‌الله فیاض (۱۳۰۹ــ) از مراجع افغانستانی ساکن در نجف اشرف است. وی از شاگردان برجسته آیت‌الله خویی بوده است. ایشان در پاسخ به برخی از پرسش‌ها در خصوص فعالیت‌های اجتماعی زنان، به‌عهده‌گرفتن سه سِمَت ”رهبری دولت“، ”قضاوت“ و ”افتاء“ (مرجعیت دینی) را نیز برای زنان مجاز می­‌شمارَد. مبنای اصلی ایشان چنین است که از نگاه فقهی، تفاوت‌های حقوقی و فقهی بین زن و مرد را تنها در صورتی می­‌توان پذیرفت که دلیل معتبر شرعی به‌ صورت نص یا ظهور، بر اثبات آن وجود داشته باشد؛ وگرنه موضوع، داخل در قلمرو منطقة‌الفراغ یا اباحه خواهد بود و منطقة‌الفراغ یک عنصر متغیّر، متحرک و سیال است که با تغییر شرایط زمان و مکان قابل تغییر است.

بر این مبنا، این‌گونه استدلال شده است که در مورد به‌عهده‌گرفتن سِمَت­‌های عالی‌رتبه سیاسی و دینی توسط زن، هیچ نوع مانع صریح و واضح شرعی و فقهی وجود ندارد. ایشان در این خصوص این‌گونه عنوان کرده‌اند: بر زن واجب است که بدن و اندام خود را از بیگانه بپوشاند و از کرامت، شرف و عفت خود محافظت کند و درون خود را از هرگونه آلودگی پاک نگه دارد. هرگاه زن مسلمان چنین باشد، تصدّی هر عملی که با تکالیف واجب اسلامی او منافات نداشته باشد برای او مجاز است، اعم از اینکه یک عمل اجتماعی باشد، مانند ریاست دولت یا پست­‌های دیگر، یا یک عمل فردی باشد، مانند رانندگی، خلبانی و غیره.

وی علت اصلی مخالفت با صدارت بانوان را اجماع فقها می‌­داند و بر این مهم اذعان می‌کند که اجماع نمی‌­تواند حجت شرعی قلمداد شود و بانوان را از این مهم باز دارد. در خصوص مقام قضاوت برای زنان نیز رأیی خلاف اجماعِ فقها را برمی‌گزیند و عنوان می‌کند که ”اکثر فقها قائل به تخصیص قضا به مرد مسلمان و عدم عمومیت آن هستند؛ اما عمومیت آن در صورتی که تمام شرایط زعامت دینی در زن مسلمان فراهم باشد، خالی از قوّت نیست. در مورد قضاوت عرفی بین مردم که مبتنی بر ثبوت ولایت و زعامت دینی قاضی نیست، هیچ فرقی بین مرد و زن وجود ندارد.“ آیت‌الله فیاض بر همین مبنا، مقام اجتهاد و کسب مرجعیت دینی را نیز برای زنان جایز می­‌شمرد: ”اکثریت فقها بر این نظرند که زن نمی‌تواند عهده‌دار سمت افتا در فقه و مرجعیت تقلید شود؛ ولی اظهر در نظر ما جواز آن است؛ مشروط بر اینکه همه­‌ شرایط فتوا و تقلید در زن فراهم باشد.“

در خصوص مقام اجتهاد برای بانوان، آیت‌الله جوادی آملی نیز رأیی قریب به اسحاق فیاض دارد. ]...[

محمد سروش محلاتی اما در تحقیقی که در همین خصوص انجام داده، به این نتیجه رسیده است که اجماع فقها در مسأله‌­ عدم قضاوت بانوان وجود ندارد. به تعبیر او: ”چگونه می‌­توان مسأله­‌ای را اجماعی تلقی کرد، در حالی که در بسیاری از متون قدما اثری از این دیده نمی‌­شود و بزرگانی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و ابوالصلاح حلبی در آثار خود آن را مطرح نکرده‌­اند، با وجود اینکه در غالب این متون، بحثِ قضا و شرایط قاضی مطرح است. به علاوه، چطور شرط ذکوریت اجماعی است و از سوی همه اصحاب مورد تأیید و تصریح بوده است، در حالی که شیخ الطایفه در کتاب ′خلاف‘ به تحقق چنین اجماعی، اشاره و استناد ندارد. مگر شیوه شیخ در ′خلاف‘ چنان نیست که پیوسته در کنار اخبار از اجماع نام می­‌برد؛ پس در این مسأله آن را مطرح نکرده است، به‌خصوص که او در مقدمه این کتاب تصریح کرده که به‌ بیان تحقق اجماع یا وجود اختلاف در مسائل خواهد پرداخت. با این قرائن، عدم ذکر اجماع در کتاب ′خلاف‘ به‌معنای عدم تحقق اجماع از نظر شیخ طوسی است.“

آیت‌الله اسحاق فیاض همچنین کوشیده است تا برخی از آیات و احادیثی که مورد استناد قرار گرفته و زنان را از فعالیت‌های اجتماعی محروم داشته را نیز به بحث بگذارد. وی در خصوص آیه‌ ”الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ“ ]نساء: 34[ این‌گونه اعلام موضع می‌­کند: ”قوام بودن مرد بر زن، منحصر به زندگی خانوادگی است؛ یعنی در قلمرو خانواده، مرد سرپرست آن است. اما در حیات عمومی، هیچ فرقی بین زن و مرد وجود ندارد.“ آیت‌الله فیاض با تفکیک میان عرصه­‌ عمومی و زندگی خانوادگی، این آیه را مختص به زندگی خصوصی و خانوادگی می‌­داند و از تعمیم آن در اجتماع برحذر می­‌دارد.

آیت‌الله فیاض همچنین در پاسخ به پرسشی که حدیث مربوط به نقصان زن در عقل و دین را پیش می­‌کشد این‌گونه اعلام موضع می­‌کند: ”این حدیث معتبر نمی‌­باشد و نسبت‌دادن آن به رسول اکرم (ص) صحیح نیست. علاوه بر این، این حدیث قابل تأیید و تصدیق نیز نمی‌­باشد، زیرا بر خلاف محسوس و واقعیت‌های عینی است، چون ملموس و عیان است که عقل زن در همه عرصه­‌های علمی که زن حضور و موجودیت دارد، از عقل مرد کمتر نیست. از آیات و روایات استفاده می‌­شود که بین مرد و زن در این مورد فرقی وجود ندارد.“ این اعلام موضع اسحاق فیاض اما مخالفانی دارد؛ مثلاً، علامه طباطبایی با تأکید بر اینکه زنان به داشتن عقل کمتر و عواطف بیشتر شناخته شده‌­اند و مردان به عقل بیشتر و عواطف کمتر، بر این باور بود که مناصب اجتماعی و حکومتی نیز می­‌باید در اختیار مردان قرار گیرد. ]ترجمه المیزان، ج 4، ص 548[

آیت‌الله فیاض اما با پذیرش مقام افتا برای زنان، پذیرفتن مقام قضا برای آنها و همچنین جواز حکمِ صدارت و وزارت برای بانوان، رأیی ممتاز را برگزیده است، نظری که می­‌تواند گامی به پیش لقب گیرد و شاید روزی به رأی غالب جامعه فقهی بدل شود.» (به نقل از پایگاه مباحثات، دسترسی در 1397/4/9)

 

یادداشت‌ها:

ـ مباحثات: گامی به پیش در فقه بانوان (دسترسی در 1397/4/9)

ـ مطالب مرتبط:

فقها مبانی خود را اصلاح و شفاف نمایند!

الازهر فتواها را در مورد زنان قدیمی دانست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

درباب قصه ابراهیم و فرزندش در قرآن!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«”آیا قربانی کردن خود در راه خداوند کاری اخلاقی است؟“ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، آنگاه می‌توان ادعا کرد که کار فرزند ابراهیم اخلاقاً موجه بوده است. کار خود ابراهیم نیز از دو جهت موجه بوده است: یکی اینکه قربانی کردن فرزند قربانی کردن خود است و دیگری اینکه کمک کردن به دیگری برای قربانی کردن خود در راه خدا از نظر اخلاقی نادرست نیست. همچنین می‌توان پرسید: اگر خودکشی برای رهاشدن از درد و رنج جانکاهی که بیماران صعب العلاج به آن دچارند اخلاقاً موجه است، چرا قربانی کردن خود در راه خدا به شرطی که درد و رنجی برای دیگران در بر نداشته باشد و حق دیگران را ضایع نکند، اخلاقاً ناموجه باشد؟»

متن کامل این جستار را می‌توانید در دین‌آنلاین بخوانید!

یادداشت‌ها:

ـ دین‌آنلاین: پایگاه تحلیل خبری دین‌پژوهی (دسترسی در 1396/6/10)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دلبستگی فرجامین ابراهیم!

قربانی ابرهیمی گذشتن از عزیزترین‌هاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آفات جامعه دینی!

مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان درباره «آفات جامعه دینی، روزه‌داری و عبادات» می‌گوید:

«فقط به مهم‌ترین آفات جامعه دینی می‌توان اشاره کرد و الا آفاتی که ممکن است عارض یک جامعه دینی، از این حیث که دینی است، بشوند بسیار فراوان‌اند.

آفت اوّل: خلاصه شدن دین در عبادیّات

یکی از این آفات جامعه دینی این است که دین، که فی‌الواقع شامل سه بخش اعتقادیّات، اخلاقیّات و عبادیّات است، منحصر در عبادیّات مثلاً: نماز و روزه و حج شود و این چیزی است که اگرچه نظراً کسی بدان قائل نشده است، اما عملاً بسیاری از متدیّنان به آن مبتلایند. بدین معنا که متدیّن بودن را منحصر در رعایت احکام عبادی می‌دانند. این تلقّی از دین، علاوه‌بر اینکه دو بخش مهم دین یعنی: اعتقادیّات و مخصوصاً اخلاقیّات، را به ‌دست فراموشی می‌سپارد، در مورد عبادیّات هم دستخوش توهم عظیمی است و نمی‌داند که عبادیّات فقط و فقط تا آنجا ارزشمندند که دو کارکرد داشته باشند:

یکی اینکه، در خدمت اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن انسان باشند، یعنی مقدّمه و وسیله‌ای باشند برای اخلاقی زیستن انسان. قرآن درباره نماز می‌گوید: ”إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ“ ]سوره عنکبوت: 45 .[نماز خاصیّتش این است که نمازگزار را از کارهای زشت و ناپسندیده باز می‌دارد، یعنی اگر مرتکب کار زشت و ناپسندیده می‌شوی، درواقع، نماز به‌جا نیاورده‌ای، در فیلم نماز به‌جا آوردن اجرای نقش کرده‌ای، همین و بس. ]...[ کارکرد دیگر عبادیّات کارکرد رمزی (Symbolic) آنهاست. یعنی در عبادات آدمی اعمال و افعال ظاهری و جوارحی خود را اشاره‌ای رمزی تلقّی می‌کند به حالت باطنی که نسبت به خدا دارد و آنها را نمی‌تواند جز با کارهای بدنی نمایش دهد و ابراز کند. [... [اگر احساس حرمت و خشیت و محبت و ستایش و امثال اینها را نسبت به خدا در خود نداشته باشم، وضو و نماز و روزه و حج دیگر هیچ کارکردی نخواهد داشت.
خلاصه اینکه، ما، علاوه‌بر اینکه می‌توانیم به این آفات مبتلا شویم که دین را در عبادیّات منحصر کنیم، ممکن است به این خطای دیگر هم در افتیم که دو کارکرد عبادیّات را فراموش کنیم و در نتیجه عبادیّات را به جای اینکه وسیله بدانیم، هدف قلمداد کنیم و به دامان نوعی سطحی‌نگری و شکل‌گرایی (Formalism) بلغزیم.

آفت دوّم: گسترش قلمرو تعبّد

آفت دیگر این است که حالت تعبّد و چون‌وچرانکردن را به مواردی که نباید تسرّی دهیم، تسرّی می‌دهیم. بدون شک، دین اجمالاً خالی از تعبّد نیست و هرکه به دین و مذهبی پایبند باشد نسبت به سخن کس یا کسانی متعبّد است. آفت جامعه دینی این است که این تعبّدِ گریزناپذیر آهسته‌آهسته گسترش یابد و جامعه مبتلا به تعبّد نسبت به اشخاص عدیده شود و از استدلال و برهان و نقد و نظر و بحث و فحص و چون‌وچرا رو بگرداند؛ مثلاً، نوعی روحانیت‌پرستی، که از انواع شاخص بت‌پرستی است، پدید آید. تعبیر ”روحانیت پرستی“ را از قرآن وام کرده‌ام، که درباره یهودیان و مسیحیان شبه‌جزیره عربستان چهارده قرن پیش می‌گوید: ”اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ“ ]توبه: 31[ یعنی روحانیون خود را می‌پرستند و از این طریق به گونه‌ای شرک‌آلوده‌اند، و بعضی از مفسّران قرآن، از جمله مرحوم طباطبایی، گفته‌اند که چون یهود و نصاری نسبت به عالمان دینی خود همان حالتی را داشتند که انسان باید فقط نسبت به خدا داشته باشد، یعنی سخنان‌شان را بدون چون‌وچرا و مطالبه دلیل و برهان قبول می‌کردند؛ قرآن آنان را مشرک و روحانی‌پرست دانسته است.

آفت سوّم: تلقّی فرآورده‌ای از دین

آفت دیگر این است که دین، به جای اینکه نوعی فرآیند تلقّی شود که اقتضای عمل و سیر و سلوک معنوی و باطنی دارد، نوعی فرآورده تلقی شود که کسانی در اختیارش دارند و کسانی از آن محروم مانده‌اند. دین، در واقع نوعی سفر معنوی و سیر و سلوک باطنی است از خاک و مغاک به افلاک پاک و، بنابراین، فقط کسانی متدیّن‌اند که در حال این تک‌وپو و جنب‌وجوش‌اند. دین نوعی سوغات نیست که برای کسانی آورده باشند و به دیگران نداده باشند. تلقّی سوغاتی از دین دین را دست‌مایه فخر و مباهات و خودبزرگ‌بینی و تحقیر دیگران می‌کند، ولی تلقّی سیر و سفر از دین، متدیّن را همواره دل‌نگران این معنا می‌کند که مبادا خواب نوشین بامداد رحیل، که غوطه‌وری در سطوح و ظواهر است، مرا از سبیل باز دارد. دین همای سعادتی نیست که بر بام خانه من نشسته باشد و بر بام خانه دیگری نه؛ بلکه سیمرغی است که همگان باید در طلبش تا کوه قاف پرس‌وجو و تک‌وپو کنیم. متدیّن کسی نیست که خود را مالک حقیقت و حقیقت را ملکِ طلق خود می‌پندارد، بلکه کسی است که خود را طالب حقیقت می‌بیند.» (ملکیان، روزنامه خرداد؛ شماره 253: 1378؛ به نقل از صدانت)

متن کامل این جستار را می‌توانید در سایت صدانت بخوانید.


یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی. (1378). آفات جامعه دینی، روزه‌داری و عبادات. تهران: روزنامه خرداد (شماره 253؛ 29 مهر 1378).

ـ صدانت: صدای اندیشه (دسترسی در 1396/6/4)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

دین و دینداری را چه آفاتی تهدید می‌کند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نماز اخلاقی و نماز فقهی؟!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی در ضمن پاسخ مبسوط به نقد عبدالحسین خسروپناه درباره تفسیر موجه روایاتی ناظر بر نماز که عنوان می‌کند «اگر نماز مقبول افتد، دیگر عبادات پذیرفته می‌شود و اگر مردود گردد، عبادات و اعمال دیگر پذیرفته نمی‌شوند» می‌نویسد:

«اگر نظریه تقدم اخلاق بر دین را بپذیریم و در پرتو آن بخواهیم این روایات را تفسیر کنیم، تفسیر موّجه این روایات به شرح زیر خواهد بود. این روایات می‌گویند: در مقام پذیرش اعمال بندگان، پذیرش نماز شخص توسط خداوند شرط قبولی سایر اعمال است. اما پرسش این است که چه نمازی؟ و از چه کسی؟ و چرا؟

پاسخ پرسش اول این است که نماز اخلاقی، نه نماز فقهی. نماز اخلاقی نمازی است که علاوه بر شرایط فقهی واجد شرایط اخلاقی نیز هست. نماز اخلاقی در خدمت اخلاقی زیستن و اخلاقی ماندن انسان است، اما نماز فقهی‌ای که فاقد شرایط اخلاقی است، نه انسان را به خدا نزدیک می‌کند و نه در شخصیت و منش و کنش او تحولی مثبت ایجاد می‌کند. این نماز صرفاً به درد رفع تکلیف و فرار از عذاب می‌خورد، و چنین نمازی نمی‌تواند شرط قبولی سایر اعمال باشد. بر این اساس می‌توان ادعا کرد که معنای این روایات این است که نماز اخلاقی در شخصیت نمازگزار تحولی مثبت ایجاد می‌کند و او را به کنش‌گری اخلاقی بدل می‌کند. کارهای دیگری که از چنین کنشگری سر می‌زند، کارهایی اخلاقی است و لذا مورد پذیرش خداوند قرار می‌گیرد. رابطه نماز با سایر اعمال رابطه‌ای مکانیکی یا حقوقی نیست، بلکه رابطه‌ای اخلاقی ــ معنوی است. اگر نماز شخص اخلاقی باشد، کارهای دیگر او نیز به نحوی طبیعی اخلاقی خواهد شد.

پاسخ پرسش دوم، پرسش ”از چه کسی؟“، این است: از کسی که دلایل و شواهدی قانع‌کننده به سود وجود خدا، نبوت پیامبر اسلام، وجوب نماز، و وجوب پرستش خداوند در دست دارد. کسی که چنین دلایل و شواهدی در دست ندارد، عقلاً و اخلاقاً معذور است، و بر خدا قبیح است که کارهای نیک چنین شخصی را که با عذری موجه نماز نخوانده است، از او نپذیرد، و به او پاداش ندهد. فرق است میان ”جاهل قاصر“ و ”جاهل مقصر“؛ ”جاهل قاصر“ با ”عالم عامل“ یکسان است، بدین معنا که هر دو سزاوار پاداش‌اند.

پاسخ پرسش سوم، پرسش از اینکه ”چرا قبولی سایر اعمال در گرو قبولی نماز است؟“، این است که نماز اخلاقی هم‌نشینی با خدایی اخلاقی است؛ خدایی که هم‌نشینی با او موجب اخلاقی شدن و اخلاقی زیستن و اخلاقی ماندن انسان می‌شود. انسان که اخلاقی شد، کارهای دیگر او هم اخلاقی خواهد شد. نکته جالب این است که این روایات در صدد تفکیک کسانی که نماز می‌خوانند از کسانی که نماز نمی‌خوانند نیست، بلکه در صدد تفکیک دو گروه از نمازگزاران از یکدیگر است؛ گروهی که نماز آنان قبول می‌شود، و گروهی که نمازشان رد می‌شود. بنابراین، این پرسش کاملاً بجا و معقول است که ”چرا نماز گروهی از نمازگزاران قبول نمی‌شود؟“، پاسخ من به این پرسش این است که زیرا این نمازگزاران در فاصله بین دو نماز، یعنی در زندگی روزمره خود، کارهایی می‌کنند که اثر و خاصیت اخلاقی و معنوی نماز را خنثی می‌کند و از میان می‌برد. آن کارها درواقع کارهای غیراخلاقی‌ای است که نماز فقهی شخص را از انجام آنها بازنمی‌دارد، اما نماز اخلاقی او را از انجام آنها نهی می‌کند و عملاً مانع انجام آنها و حتی مانع شکل‌گیری نیّت انجام آن‌ها در روح و روان شخص نمازگزار می‌شود، و این یکی از کارکردهایی است که خداوند در قرآن کریم برای نماز برشمرده است. [”آنچه از کتاب آسمانى که بر تو وحى شده است، بخوان و نماز را برپا دار، که نماز از ناشایستى و زشت‌کارى باز می‌دارد، و یادکرد خداوند [از هر کارى‏] مهم‌تر است و خداوند می‌داند که چه می‌‏کنید“ (سوره عنکبوت: ۴۵؛ ترجمه خرمشاهی)]»

متن کامل این جستار را می‌توانید در سایت صدانت بخوانید!

یادداشت‌ها:

ـ صدانت: صدای اندیشه (دسترسی در 1396/6/4)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کدام شب شب قدر است؟

محمد نصر اصفهانی

محمد نصر اصفهانی درباره «شب قدر» می‌نویسد:

 زمانی که به دهه آخر ماه مبارک رمضان نزدیک می‌شویم و به یاد شب قدر می‌افتیم و آیات سوره قدر را مرور می‌کنیم، بار دیگر با پرسش هرساله خداوند از انسان روبرو می‌شویم که: تو چه دانی که شب قدر چیست؟ شاید به جرئت بتوان گفت که این پرسش آسمانی‌ترین پرسش‌های قرآن کریم باشد که تا ابد پاسخ می‌طلبد و انسان را به تفکر در باب غیب وامی‌دارد. چقدر ساده‌لوحی است که تصور شود که پاسخ این پرسش روشن است و خداوند خود در ادامه آیه پاسخ آن را واضح ساخته است.

از دل این پرسش خداوند پرسش‌های بسیار دیگری متولد شده‌اند که آنها نیز پاسخ می‌طلبند. معنای محصل قدر و تقدیر و شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح در این شب چیست؟ از دیرزمان عالمان مسلمان در پی پاسخ به این پرسش‌ها زحمات بسیاری متحمل شده‌اند. اما تا چه حد موفق شده‌اند که به پاسخی قانع‌کننده برسند جای تأمل دارد. برای آشنایی بیشتر خوانندگان به برخی از این پرسش و پاسخ‌ها، که ممکن است در این ایام برای هر کسی پیش آید، می‌پردازیم:

۱. شب قدر چیست؟

۲. چرا «قدر»؟

۳. شب قدر در چه ماهی قرار دارد؟

۴. اهمیت شب قدر به چیست؟

۵. چه چیز قرآن در شب قدر نازل شد؟

۶. شروع قرآن در شب قدر (ماه رمضان) بوده است، یا هنگامه بعثت (ماه رجب)؟

۷. شب قدر کدام شب از شب‌های ماه مبارک رمضان است؟

۸. چرا شب قدر مشخص نشده است؟

۹. شب قدر به زمان نزول اختصاص دارد یا هر سال تکرار می‌شود؟

۱۰. حوادث منقول در مورد شب قدر طبق چه افقی اتفاق می‌افتد؟

متن کامل این جستار را می‌توانید در سایت محمد نصر اصفهانی بخوانید.

 

یادداشت‌ها:

ـ سایت محمد نصر اصفهانی (دسترسی در 1396/3/28)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز