«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزاداری» ثبت شده است

آیا اولین بار سفیر انگلیس بدعتِ قمه‌زنی را رواج داد؟

«یک سال پیش برای اولین بار تصویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که مدعی است سفیر انگلستان را در حال قمه‌زنی نشان می‌دهد و در شرح آن نوشته شده ”اولین قمه‌زن عاشورا سفیر انگلیس در ایران بوده است.“

این تصویر مطلقاً ربطی به سفیر و سفارت انگلستان ندارد، بلکه عکسی است که یک عکاس آمریکایی در نجف گرفته و نخستین‌بار ۱۰۶ سال پیش (در سال ۱۹۱۴) در نشریه نشنال جئوگرافیک منتشر شده است.

اما فراتر از اصالت عکس، ادعای مطرح شده نیز صحت ندارد. قمه‌زنی یک شخصیت بلندپایه دیپلماتیک، آن هم به صورت عمومی و برای تبلیغ و ترویج قمه‌زنی، پدیده‌ای نیست که از چشم مورخان، روشنفکران و روزنامه‌نگاران ایرانی بعد از مشروطه دور بماند، اما در هیچ منبع معتبر و نیمه‌معتبری اشاره‌ای به چنین چیزی نشده است.[...]

با این اوصاف فکت‌نامه به این ادعا که ”اولین قمه‌زن عاشورا سفیر انگلیس در ایران بوده است“ نشان ”شاخ‌دار“ می‌دهد.» (پایگاه درستی‌سنجی فکت‌نامه، دسترسی در 1399/6/14)

«بی‌تردید قمه‌زنی یک رفتار انحرافی است که، از یک‌سو، با مناسک دینی سنخیتی ندارد و برخلاف دستورات اسلام است، و، از سویی دیگر، دل‌زدگی و اشمئزاز دیگران را از مذهب سبب می‌شود و یک سوء‌تبلیغ بزرگ برای عزاداری و مذهب است. ولی منشأ این رفتار را نمی‌توان انگلیس دانست، بلکه ریشه آن بدفهمی و نگاه نادرست به واقعه عاشورا و عزاداری امام حسین (ع) است، که از دوران صفویه به این سو پررنگ‌تر شده است. (ر.ک.: مهدی مسائلی، عار یا شعار: قمه‌زنی در ترازوی عقل و شرع (۱۳۹۵)، نشر آرما)» (به نقل از کانال مهدی مسائلی)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی مهدی مسائلی (دسترسی در 1399/6/14)

ـ پایگاه درستی‌سنجی فکت‌نامه (دسترسی در 1399/6/14)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پاسخ آیت‌الله صانعی به استمداد مدافعان سلامت!

آیت‌الله صانعی:

«آیا چنانچه با شرکت در عزاداری ابی عبدالله و ائمه معصومین (ع) موجبات گسترش بیماری یا خطرات جانی برای خود شخص یا سایر افراد و یا ایجاد ضرر و مشقت برای کادر درمان گردد، آیا این‌گونه مراسمات تعظیم شعائر حسینی و مرضّی امام حسین (ع) می‌باشد؟! 

به نظر این‌جانب، رعایت هرچه که موجب پیش‌گیری از بیماری مذکور گردد واجب و لازم است و بر فرض عدم رعایت، چنانچه شخصِ ناقل باعثِ بیمار شدن افراد دیگر گردد، ضامن تمام خسارت‌های وارده می‌باشد و ناگفته نماند که می‌توان با استفاده از فضاهای غیرحضوری و تحقق ”هر خانه یک حسینیه“ ضمن عرض ارادت و اخلاص به سرور و سالار شهیدان و اصحاب باوفایش، بالاخص علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس (سلام الله علیه)، در زنده نگه داشتن اهداف والای آن امام همام انجام وظیفه نمود.»               

ـ اینستاگرام و پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله صانعی  (دسترسی در 1399/5/21)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

استمداد مدافعان سلامت از مراجع دینی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

استمداد مدافعان سلامت از مراجع دینی!

جمع کثیری از مدافعان سلامت کشورمان که در صف اول مبارزه با ویروس کرونا به سر می‌برند از سراسر کشور با نگارش نامه‌ای به مراجع بزرگوار شیعه از آنها برای مداخله در عدم تجمع و به خطر افتادن جان عزاداران استمداد کردند.

باسمه‌تعالی

اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَة الْنِّجاة

مراجع معزز تقلید، فضلای گران‌قدر حوزه‌های علمیه، مبلغان مذهبی و مداحان سراسر کشور

ابتدا بر خود لازم می‌دانیم از فرمایشات صریح رهبر معظم انقلاب در خطابه تصویری عید قربان صمیمانه قدردانی کنیم. ایشان فرمودند: ”در عزاداری‌ها معیار آن چیزی است که کارشناسان بهداشت به ما می‌گویند. بنده خودم شخصاً هرچه را که آنها لازم بدانند مراعات خواهم کرد. توصیه من به هیئات، منبری‌ها و مداح‌ها و دیگران این است که هر کاری می‌کنید ببینید ستاد ملی کرونا چه می‌گوید. اگر ضابطه‌ای تائید کردند همه ما موظف‌ایم، آن را رعایت کنیم. اگر وضعیتی که داریم را شل بگیریم، فاجعه‌ی بزرگی رخ خواهد داد.“

به‌رغم جان‌فشانی کادر بهداشت و درمان کشور، که در بحران شیوع کرونا، تاکنون قریب به ۲۰۰ شهید در راه خدمت به سلامت هم‌وطنان‌مان تقدیم کرده‌اند، متأسفانه در موج جدیدی از ابتلا شمار قربانیان کرونا در کشور از موج اولیه فراتر رفته است. باوجود همه‌ تلاش‌های انجام‌شده و تأکید بر رعایت پروتکل‌های بهداشتی، برگزاری مجالس و اجتماعات در بسیاری موارد باعث افزایش تعداد مبتلایان و افزایش فوت هم‌میهنان گردیده است.

امضاکنندگان این نامه، به نمایندگی از جامعهٔ پزشکان و پرستاران ایران، در پیشگاه خداوند متعال و ملت شریف ایران شهادت می‌دهند که برگزاری هرگونه اجتماعات، از جمله مجالس عمومی عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدا... الحسین (ع)، راه‌اندازی دسته‌های عزاداری و توزیع غذای نذری قطعاً و یقیناً باعث افزایش شمار مبتلایان و مرگ هم‌میهنان خواهد شد. هیچ نهاد ناظری توانایی ضمانت رعایت پروتکل‌های بهداشتی توسط میلیون‌ها عزادار سیدالشهدا در مراسم سوگواری محرم را ندارد. در صورت ارائه مجوز، ضمانت متراکم و مسقف نبودن صدها هزار مجلس عزاداری در سراسر کشور غیرممکن است و در این شرایط حتی با استفاده از ماسک و رعایت فاصله بین عزاداران، امکان جدی سرایت بیماری وجود دارد. گسترش بیماری به هر نحو، تضییع حق‌الناس است و ضمناً اخبار ابتلا و مرگ عزاداران حسینی در این اجتماعات موجب وهن شیعه و انتقاد هم‌وطنان و ناظران خواهد بود.

لذا به تأسی از آیات شریف قرآن ”مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً“ (هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد چنان است که گویی همهٔ مردم را زنده کرده است)، ”وَلَا تُلْقُوا بِأَیدِیکمْ إِلَی التَّهْلُکةِ“ (خود را با دست خودتان به هلاکت نیفکنید) و حدیث شریف ”لا ضرر ولا ضرار فی الاسلام“ (ضرر رساندن به خود و دیگران در اسلام جایز نیست)، از مراجع معزز تقلید، علما و روحانیان، مداحان و مبلغان مذهبی سراسر کشور درخواست می‌کنیم با بهره‌گیری از ظرفیت‌های فقه پویای جعفری، عموم عزاداران حسینی را از برگزاری مجالس حضوری پرهیز دهند و با تأکید بر شیوه‌های نوین عزاداری ازجمله تبدیل کردن هر خانه به یک حسینیه، بهره‌گیری حداکثری از رسانه‌ها و فضای مجازی و توزیع بسته‌های مواد غذایی بین نیازمندان به‌صورت کمک مؤمنانه از مرگ صدها عزادار حسینی پیش‌گیری فرمایند.

با توکل به خداوند بزرگ امیدواریم این مرحله سخت را پشت سر گذاریم و مراسم محرم و صفر در سال‌های آینده هرچه باشکوه‌تر برگزار شود.

یادداشت‌ها:

ـ وبسایت نظام پزشکی ج. ا. ایران (دسترسی در 1399/5/18)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

پاسخ آیت‌الله صانعی به استمداد مدافعان سلامت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

افراط در عزاداری به تفریط می‌انجامد!

آیت‌الله شبیری زنجانی:

«همین طور پشت سر هم دهه درست کردن توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداری‌ها را به وجود می‌آورد. افراط در عزاداری‌ها به تفریط می‌انجامد.» (دسترسی در 1398/8/10)

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله شبیری زنجانی (انتشار در 1393/4/6)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

آسیب‌شناسی عزاداری!

مداحان و صیانت از عزاداری!

فکر کرده‌ایم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تحریف هدف امام حسین (ع)

شهید مطهری می‌نویسد:

«من نمی‌دانم کدام جانی یا جانی‌هایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن على وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحی‌ها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیال‌مان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود بیشتر بشود.

لذا بعد از این انحراف، چاره‌ای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم، فقط رثا و مرثیه ببینیم. من نمی‌گویم آن صفحه تاریک را نباید دید، بلکه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. اینکه گفته‌اند رثای حسین بن علی باید همیشه زنده بماند حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفته‌اند و ائمه اطهار نیز به آن توصیه کرده‌اند. این رثا و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکری، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یک آدم نفله‌شده بیچاره بی‌دست‌وپای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد.

در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‌ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت‌خواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادی‌خواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه. اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائی‌اش می‌توانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است. خیال می‌کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا ــ العیاذبالله ــ حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال، آن‌هم در جوار رحمت الهی، منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلی خاطر پیدا کند!» (مطهری، 1377: 22 ــ 23)

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1377). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ سی‌ام. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

عاشورا: حماسه یا مصیبت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عاشورا: حماسه یا مصیبت؟

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

حماسه عاشورا

«یک بُعد نهضت عاشورا حماسه است؛ از آن رو که امام حسین (ع) رویاروی حکومتی ستمگر ایستاد. در مقابل زور، سر خم نکرد و به ذلت تن نداد و آشکارا گفت: ”مرگ با عزّت، بهتر است از زندگی با ذلّت.“ [۱] ایستاد، جنگید، زخم برداشت، کشته شد؛ اما همه زخم‌ها در جلو بدنش بود؛ از آن رو که به دشمن پشت نکرد. [۲] بدین ترتیب، به گفته ابن ابی‌الحدید، امام حسین کسی است که تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن را در میان عرب [بلکه در میان همه مسلمانان] بنیاد نهاد؛ ”هُوَ الَّذِی سَنَّ لِلْعَربِ الاِباءَ“ [۳]» (اسفندیاری، ۱۳۹۸: ۲۱)

مصیبت عاشورا

«روی دیگر نهضت عاشورا مصیبت است. کدام مصیبت از این غم‌بارتر که یکایک یاران و خویشان امام حسین (ع)، از برادر جوانش تا طفل شیرخوارش، پیش دیدگانش تشنه‌لب کشته شدند؟ به این هم قناعت نشد، تا اینکه فرزند پیامبر، به دست مدعیان پیروی از همان پیامبر، کشته شد. به این هم بسنده نشد، تا اینکه سر از تن حسین بریده شد. به این هم کفایت نشد، تا اینکه بدنش لگدکوب اسبان گردید. به این هم قناعت نشد، تا اینکه سرش به نیزه زده و شهر به شهر گردانده شد. به این هم اقتصار نشد، تا اینکه چوب بر لب و دندان آن سر بریده زده شد. به این هم بسنده نشد، تا اینکه خیمه‌های خانواده او به آتش کشیده شد. به این هم کفایت نشد، تا اینکه خانواده او به اسیری گرفته و شهر به شهر گردانده شدند. به راستی کدام مصیبت، دردآورتر و تلخ‌تر است از مصیبت عاشورا؟ کدام تراژدی، پس از گذشت قرن‌ها از آن، هنوز از یادها نرفته است و سرشک از دیدگان روان می‌سازد؟» (همان: ۲۵) «در عظیم بودن مصیبت امام حسین همین بس که اشک دشمنانش را هم درآورد. از عمر بن سعد و برخی دیگر از قاتلان امام حسین، تا مردم کوفه که آن حضرت را تنها گذاشتند، و تا زنان حرم یزید، به شرحی که در منابع اهل سنت و شیعه آمده است، بر امام حسین گریستند.» (همان: ۲۷ ــ ۲۸)

کدام اصل است: حماسه یا مصیبت؟

«عاشورا ترکیبی است از حماسه (ظلم‌ستیزی) و مصیبت (مظلومیت)، و این دو از هم تفکیک‌ناپذیرند و نمی‌توان میان‌شان تقابل افکند. اکنون سخن در این است که کدام‌یک اصل است: حماسه یا مصیبت؟ پاسخ بدین پرسش، بسته به این است که زاویه دید ما به عاشورا چیست.

با دو نگاه می‌توان در عاشورا نگریست: نگاه سیاسی و نگاه عاطفی. با نگاه سیاسی، حماسه عاشورا برجسته‌تر می‌شود، و با نگاه عاطفی، مصیبت عاشورا. با نگاه سیاسی، امام حسین الگوی ظلم‌ستیزی می‌شود، و با نگاه عاطفی، مظهر مظلومیت. اگر به حماسه عاشورا بنگریم و آن را اصل بدانیم، نتیجه‌اش آن می‌شود که به ذلت و زور تن ندهیم و با ستمگران بستیزیم و آزادگی پیشه سازیم. اما اگر تراژدی عاشورا را اصل بشماریم و فقط به آن بنگریم، حاصلش این می‌شود که یکسره مصیبت‌زده باشیم و عزاداری کنیم و روضه‌خوانی برپا سازیم و بگرییم.

شک نیست که آنچه در عاشورا اصل است حماسه است، نه مصیبت. البته فرجام این قیام حماسی، چون بسی دیگر از حماسه‌ها، تراژیک است، اما اصل و اساس آن بر حماسه است. این قیام با حماسه حسینیان آغاز شد و با جنایت یزیدیان به فرجام آمد. پس عنصر مصیبت در آن، عارضی است و معلول جنایت دشمن. مضافاً اینکه، همین جنایت در دیدهٔ نزدیک‌بین ما تراژیک است، ورنه به دیدهٔ شیرزن کربلا ”زیبایی“ است. نه مگر حضرت زینب، پس از مشاهده آن همه مصیبت‌ها و جنایت‌ها گفت: ”من جز زیبایی ندیدم“؟ [۴]

حسین کشته نشد تا امتی را، تا ابد الآباد، مصیبت‌زده و گریان کند، بلکه جان داد تا آزادی را جان دهد و امتی را ستم‌ستیزی و آزادگی و عزت آموزد. مگر نفرمود: ”لَکُمْ فِیَّ اُسوَةٌ“؟ [۵] آن حضرت الگوی ستم‌ستیزی است، نه دستمایه مرثیه‌سرایی بی‌هدف و میان‌تهی و بی‌تأکید بر اهداف عاشورایی.» (همان: ۳۱ ــ ۳۲)

«از دیرباز تاکنون، مظلومیت امام حسین بیشتر از ظلم‌ستیزی او مورد توجه بود. آن حضرت بیشتر عزادار داشت تا حماسه‌دار، و مرثیه‌سرا داشت تا حماسه‌سرا. در عزای او بسی گفتند و نوشتند و گریستند، ولی حماسه‌اش را، چنانکه باید، ندیدند و نسرودند و پاس نداشتند. این، از آن رو بود که با نگاه عاطفی به عاشورا می‌نگریستند، و مضافاً اینکه، کاری آسان بود. پیداست که عزاداری آسان‌تر از حماسه‌داری است. نشستن و بر حسین گریستن آسان‌تر است از برخاستن و با ستمگران ستیزیدن. عزاداری اشک می طلبد، ولی حماسه‌داری فداکاری؛ مردم به ندای ”حیّ على الصّلوة“ بیشتر لبیک می‌گویند تا ”حیّ على الزّکاة“؛ چه رسد به ”حیّ على الجهاد.“» (همان: ۳۵ ــ ۳۶)

تبدیل حماسه به مصیبت

«بزرگ‌ترین تحریف در نهضت عاشورا و شایع‌ترین آن این است که امام حسین (ع) را، که هم ظلم‌ستیز بود و هم مظلوم، در مظلومیت خلاصه کرده و دستمایه عزاداری ساخته‌اند. محتشم کاشانی که می‌گفت هنوز هم ”فریاد العطش“ از بیابان کربلا به آسمان می‌رسد، [۶] به مصیبت و مظلومیت امام حسین نظر داشت، نه حماسه و ظلم‌ستیزی‌اش. دیگران نیز، از عاشوراسرایان و عاشورانگاران و منبریان و روضه‌خوانان، همواره مظلومیت امام را می‌دیدند و تشنگی‌اش را، نه ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی‌اش را. بدین رو بود که در سراسر ایران، به نام و یاد امام حسین، صدها و هزاران سقّاخانه بود، اما یک عدالت‌خانه نبود. هر حاکمی در هر منطقه‌ای ولایت مطلق داشت و نهادی وجود نداشت که از ظلم‌های حاکمان به آنجا شکایت برند و داد خواهند. سرانجام تمدن جدید در جهان، و انقلاب مشروطه در ایران، به دادِ مردم رسید و عدالت‌خانه تأسیس شد؛ آنچه سپس وزارت عدلیه نام گرفت و پس از آن به وزارت دادگستری تغییر نام یافت.» (همان: ۲۹۶)

«عاشورای حماسه، در عاشوراهای تاریخ، به عاشورای مصیبت مبدل گشت و از آن همه حماسه، دسته‌های عزاداری و مجالس روضه‌خوانی و خیل مداحان برآمد. گویا امام حسین به هدف عزاداری برای خویش قیام کرده بود و خود را به کشتن داد تا امتی را بگریاند و عزادار کند؛ همین و دیگر هیچ. نه اینکه در عاشورا مصیبت نیست، بلکه سخن در این است که عاشورا فقط مصیبت نیست و تبدیل آن حماسه به مصیبت فقط، غلط است. بدتر اینکه، همان مجلس‌های مصیبت به تحریفات و خرافات و بدعت‌هایی، مانند قمه‌زنی و قفل‌زنی، آلوده گردید، بدعت‌هایی که هیچ ربطی به عزاداری ندارد.» (همان: ۲۹۷)

«ممکن است گفته شود امروزه کسی منکر حماسهٔ عاشورا و ظلم‌ستیزی امام حسین نیست. به فرض که چنین باشد، این پرسش باقی می‌ماند که چرا کسانی که بر مظلومیت آن حضرت می‌گریند در ظلم‌ستیزی به او اقتدا نمی‌کنند؟ و چرا عده‌ای ظلم نیز می‌کنند؟» (همان: ۲۴)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عزا بر خود کنید!

عبدالکریم سروش:

«به نظر می‌رسد عشق و علاقه به امام حسین تأثیر چندانی در رفتارهای اجتماعی مردم ما ندارد؛ یعنی به قول معروف به حسینیه می‌روند و سینه‌زنی و عزاداری‌شان را می‌کنند ولی بیرون که می‌آیند بعضاً خلاف روش و منش امام حسین عمل می‌کنند. آیا این امر، معلول نادرست بودن روش‌های عزاداری ماست یا علل فرهنگی دیگری دارد و چگونه می‌شود آن را از میان برداشت؟‏

‌سؤال عمیقی است. من این مسئله را در سطح کلّی‌تر مطرح می‌کنم:

آداب دینی، به طور کلی آنچه که به نام آداب دینی نامیده می‌شود؛ عزاداری برای امام حسین و روضه‌خوانی و غیره که از آداب مستحب است، در حالی که خود نماز را می‌توانیم مثال بزنیم؛ عین این وضع در مورد نماز هم هست، فرد نماز واجبش را می‌خواند، گاهی به نماز جماعت هم می‌خواند ولی می‌بینیم زندگی او همان زندگی است؛ مشی او همان مشی است. ظاهراً نماز خواندنش تأثیری در رفتارش نداشته است؛ منکرات را متأسفانه باز هم عمل می‌کند، به ‌آسانی دروغ می‌گوید و به‌ آسانی غیبت می‌کند، ولی این عادت را هم دارد که نمازش را حتماً بخواند. هیچ وقت نمی‌گوییم که خدای‌نکرده چون آن کارهای زشت را می‌کند، نماز را هم کنار بگذارد.

کنار گذاشتن نماز یک زشتی دیگری است که بر آنها افزوده خواهد شد، ولی در عین حال این هم سؤالی است که پس این نماز چه شد؟

این عزاداری چه شد؟

پس اینها چه نقشی و چه اثری داشتند؟

خوب این پرسش مهمی است.‏

‌‏تبدیل شدن ”آداب دینی“ به ”عادت“ از جمله آفات جامعه دینی است‏.

‌‏به طور کلی آداب دینی استعداد شدیدی برای بدل شدن به عادت دارند. همین که ‏تبدیل به عادت شدند، آن نقش وادارنده یا بازدارنده‌شان را از دست می‌دهند؛ اعم از اینکه آدم را از بدی باز دارند و به نیکی وادارند. عادت‌ها چنین هستند.

اصولاً عادت‌ها به جای آنکه هشیاری بیاورند، غفلت می‌آورند. وقتی چیزی به صورت مکرر درآمد و عادت شد، خواب‌آور می‌شود. برای اینکه بچه به خواب رود، خیلی آرام دست به پشتش می‌زنند و این حرکت مکرر او را به خواب می‌برد. انسان وقتی در ماشین نشسته و این ماشین با سرعت یکنواخت حرکت می‌کند و هیچ دست‌اندازی در مسیر آن نیست، رفته رفته به خواب می‌رود.

عادت‌ها خواب‌آور هم می‌شوند و این یکی از نکته‌های بس مهم است.

رهبران دینی جامعه، روحانیان، مصلحان، واعظان، مذکران یکی از وظایف جدی‌شان این است که آداب دینی را از صورت عادت شدن درآورند. پیروی از عادات و پر و بال دادن به آنها و هشدار ندادن مردم به اینکه مبادا این آداب شکل عادت بگیرد غفلت‌‌آفرین است.‏

‌‏برای پاره‌ای از مردم همین عزاداری و این مراسم به جای اینکه منبّه آنها شود، گاهی خواب‌آور می‌شود؛ گاه توجیه‌کننده کار زشت‌شان می‌شود؛ گاه آن دغدغه‌های وجدان‌شان را تخفیف می‌دهد.

اگر شخصی احیاناً کار زشتی می‌کرد و خود خویش را ملامت می‌کرد، گاهی پاره‌ای از این آداب دینی باعث می‌شود که آن ملامت وجدان هم کم کم خاموش شود و فرد از آن تأثیر نپذیرد و به همین دلیل هم باید همیشه این تذکر را داد که مبادا این امور به صورت عادت درآیند و تأثیر خودشان را از دست بدهند.‏

حال آن نکته‌ای که قبلاً بیان کردم مربوط به همین جا می‌شود؛ اگر چیزی فقط با عواطف ما ارتباط پیدا کرد و نه جوانب دیگر روحی ما، این امر تبدیل شدنش به عادت خیلی خیلی شدید و سریع انجام می‌گیرد و دیگر نباید در تحول بخشیدن به شخصیت و تغییر افکار از آن انتظار زیادی داشته باشیم ولی اگر توأم با تأملات عقلانی شد، همین توأم شدن با تأملات عقلانی است که آن را از اینکه صرف یک عادت کورکورانه و تقلیدی شود دور نگه می‌دارد و آن را به یک عمل زنده و اثربخش تبدیل می‌کند.

خوب در مسئله عاشورا هم باید این فکر را کرد؛ اینکه باید نو شود و این نو شدن ما را از غفلت و ناپختگی دربیاورد. اگر به ‏صورت یک سنت تقلیدی تکراری همیشگی درآمد، خدای‌ناکرده گاهی ممکن است نتیجه معکوس هم بدهد. آن داستانی که مولوی در مثنوی در مورد مراسم روز عاشورا ذکر می‌کند در واقع به همین معناست و اگر کسی ظاهربین باشد و ظاهر ابیات را توجه کند، شاید هم برای او خوشایند نباشد. نقل می‌کند روزی شاعری وارد حلب شد (کشور سوریه کنونی) و دید که مردم مشغول عزاداری هستند. پرسید:

برای چه عزاداری می‌کنید؟

گفتند:

تو مگر نمی‌دانی امروز روز عاشوراست و روزی است که یکی از بزرگان، جانی که از همه عالم برتر است (به تعبیر مولوی) به پای شهادت رفته و ما برای او عزاداری می‌کنیم.

بعد او می‌پرسد:

 این شخص کی شهید شده است؟

می‌گویند: هفت قرن قبل

می‌گوید: مگر شما تا به حال خواب بودید که خبرش امروز به شما رسیده است؟

هفت قرن قبل کسی شهید شده و شما حالا عزاداری می‌کنید.‏

‌‏پس عزا بر خود کنید ای خفتگان‏

زانکه بد بندی است این خواب گران‏» (کانال تلگرامی عبدالکریم سروش، تاریخ دسترسی در 1398/6/18)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی عبدالکریم سروش (دسترسی در 1397/6/22)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان!

آیا مولانا عزاداری شیعیان را تحقیر کرده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا مولانا عزاداری شیعیان را تحقیر کرده است؟

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زانکه بد مرگیست این خواب گران

(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۶م، بخش ۲۴)

مهدی کمپانی زارع می‌نویسد:

«در داستان مذکور آمده مرد شاعری به شهر حَلَب وارد می‌شود و خیل کثیری از خلق را در ناله و افغان می‌بیند و از علت آن جویا می‌شود. مردم شهر از بی‌خبری وی تعجب می‌کنند و به او می‌گویند تو چگونه عاشورا و ماتم خاندان پیامبر را نمی‌دانی. شاعر غریب، که خود را به نادانی زده بود، از ایشان می‌پرسد که آیا خبر این واقعه به تازگی به شما رسیده است که اکنون می‌گریید؟ پس شایسته است بر غفلت و جهل خود زاری کنید؛ شاید که گشایشی شود و بدانید که حسین بن علی (ع) کیست و لازمه شهادت وی بهجت و شادمانی جاوید است و نه ناله و افغان مقطعی غافلانه، که جسم رفتنی است و تنها معناست که تا ابد شاد می‌زید و می‌پرورد. سلطانی عظیم چون ایشان به واسطه رهایی از همه قیود درونی و برونی، سبک‌بال تا بی‌کران هستی پرواز نموده و به عین شادی نائل شده است و شما به جای متابعت از او تنها در غم مانده‌اید و ندانسته‌اید که بایستی از شهادت وی مشق پرواز و رهایی بیاموزید و به معراج درآیید. برعکس آنچه برخی گمان برده‌اند، مولانا در این داستان به هیچ روی در مقام نقد و طعنه بر عزاداری شیعیان نیست. چیزی که مورد انتقاد اوست و مورد انتقاد خیل کثیری از اندیشمندان و بزرگان در تاریخ بوده این است که حسین (ع) و حماسه‌اش را به همان بزرگی و زیبایی که هست درک کنید و از تمرکز بر یک بُعد وجود او، از دیگر ابعاد وی در غفلت نمانید. مولانا معتقد است حسین (ع) عاشقی جانباز بوده که به جای تأکید بیش از حد بر قساوت دشمنانش و شیوه کشته شدنش، اولاً لازم است بر عظمت روحی و وجودی‌اش تأکید شود و ثانیاً این چنین بزرگی باید مورد متابعت قرار بگیرد و اخلاق و سلوک او توسط طالبان حقیقت و پیروان او ادامه بیابد. به این ابیات بنگرید تا ببینید مولانا چه تصویر ژرفی از حسین (ع) در خاطر داشته است و نقدش متوجه چه غفلتی است:

روح سُلطانی ز زندانی بِجَست

جامه چِه دْرانیم و چون خاییم دست؟

 

چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند

وَقتِ شادی شد چو بِشکَستَند بند

 

سویِ شادُروان دولت تاختَند

کُنده و زَنجیر را انداختند

 

روزِ مُلک است و گَش و شاهَنشَهی

گَر تو یک ذره از ایشان آگهی

 

وَرنه‌ای آگَه، برو برخود گَری

زان که در اِنکارِ نَقل و مَحشَری

 

بر دل و دینِ خَرابَت نوحه کن

که نمی‌بینَد جُز این خاکِ کُهُن

(مثنوی معنوی، دفتر ۶م)

 مولانا در این ابیات می‌گوید حسین (ع) سلطان و خسرو دین بوده و توانسته از زندان تنگ طبیعت و دنیا به پرواز درآید و به وصل معشوق ازلی خود برسد. چنین وصلی را که با شادی و سرور جان دلیر او همراه بوده است، باید الگوی رفتار ما نیز قرار گیرد و ما نیز باید خود را مهیای وصال و دیدار حق کنیم. او معتقد است اگر ما چنین کاری نکنیم، باید بر حال و روز خود بگرییم که از پیشوایی چنین بهره لازم و کافی را نبرده‌ایم و تنها به اموری تقلیدی بسنده کرده‌ایم. در میان علمای شیعه نیز برخی بزرگان به این جنبه‌های عاشقانه عطف توجه نموده و آن را مقتضی شادی و سرور دانسته‌اند. یکی از شاخص‌ترین این افراد علی‌بن موسی مشهور به ابن‌طاووس است. او در مقدمه کتاب مشهور و مهم ”اللهوف على قتل الطفوف“ توصیفی عارفانه از حسین (ع) و یارانش می‌کند و از عشق آنان به حق و مجال دیدارشان با او سخن می‌گوید. ابن‌طاووس می‌گوید اگر نبود آداب و رسوم متعارف در سنت و برخی مصلحت‌ها، شایسته این بود که به جای جامه عزا، برای این نعمت بزرگ کسوت مسرت و شادمانی بر تن کنیم.» (کمپانی زارع، 1396: 249 ــ 251)

«باری، مولانا هرچند از منظری عاشقانه و عارفانه به حسین (ع) و شهادتش می‌نگرد، اما به هیچ روی نه مخالف سوگواری برای حسین (ع) است و نه دشمنی خود را با امویان و یزید و شمر و ... پنهان می‌کند.» (همان: 251)

یادداشت‌ها:

ـ کمپانی زارع، مهدی. (1396). مهاجر راه اصلاح: سیری در زندگی‌نامه امام حسین (ع) و فرهنگواره پیرامون وی. تهران: نشر نگاه معاصر.

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

عزا بر خود کنید!

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فکر کرده‌ایم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست!

محمد سروش محلاتی (1397):

جامعه‌ای که در آن فساد وجود داشته باشد این جامعه ادعای پیروی از اباعبدالله الحسین را نمی‌تواند داشته باشد، ولو زیارت عاشورا بخواند و زیر بیرق و علم امام حسین برود.

امام حسین (ع) هنگام خروج از مدینه در وصیت‌نامه خود، هدف از این اقدام را اصلاح امت جدّ خود عنوان می‌کند؛ این جمله اگرچه بسیار کوتاه اما بسیار عمیق و بلند است. گاهی اصلاح اصلاحِ اقتصادی است؛ گاهی فساد اخلاقی است و اصلاح اخلاقی باید اتفاق بیفتد؛ گاهی فساد سیاسی است و مصلح باید اصلاحِ سیاسی در جامعه به وجود آورد؛ باید دید امام حسین به دنبال ایجاد چه اصلاحی بود؟

ما از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) و مریدان امام حسین (ع) هستیم و کشور ما مفتخر به بالا رفتن بیرق عزای امام حسین (ع) در ماه محرم است، ولی این ملت باید در اصلاح هم رتبه اول را داشته باشند. اگر ما برای امام حسین (ع) لباس مشکی می‌پوشیم یعنی برای آن شخصیتی که جان خود و عزیزان خود را گذاشت تا اصلاح در جامعه به وجود بیاورد، باید ببینیم آیا این جلسات ما را به اصلاح نزدیک می‌کند و فساد را در جامعه ما کاهش می‌دهد؟ و سال به سال از نظر اصلاح اقتصادی و سیاسی جلو می‌رویم؟ و سال به سال آمار فساد مالی و سیاسی و اداری در جامعه ما کاهش پیدا می‌کند؟

چرا اوضاع و احوال ما معکوس است؟ چرا وضع ما وارونه است؟ یک سازمان بین‌المللی که مرکز آن در آلمان است و مسئولیت بررسی فساد در کشورهای مختلف را دارد وضع ۱۸۰ کشور را از نظر میزان فساد سال به سال بررسی می‌کند و از صفر تا صد نمره می‌دهد. رتبه ایران از نظر فساد ۱۳۰ است که گاهی هم به ۱۴۰ می‌رسد، یعنی از ۲۰ نمره ۵ می‌گیریم.

مگر امام علی (ع) و امام حسین (ع) الگوهای اصلاح در جامعه نبودند؟ چه تناسبی بین وضع ما و این الگوها وجود دارد؟ چه استفاده ای از این مکتب کرده‌ایم؟ این خیمه امام حسین (ع) چه تغییری در وضع ما به وجود آورده است؟ اگر این خیمه‌ها را نداشتیم، در چه وضعی به سر می‌بردیم؟ واقعاً این معماست؛ این غم و غصه باید شیعه را در بدترین وضعیت فرو ببرد که ما امام حسین (ع) را به عنوان مصلح نشناختیم؛ محرم به محرم در جلسات شرکت می‌کنیم، اما آیا همه چیز امام حسین را بیان می‌کنیم. باید برگردیم؛ فاصله ما با امام حسین خیلی زیاد است؛ فکر کردیم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست و با سینه‌زنی و عزاداری، وظیفه ما به پایان می‌رسد.

ما اگر می‌خواهیم حسینی باشیم باید برای اصلاح امور جامعه خود کاری کنیم و جامعه‌ای که در آن فساد وجود داشته باشد، این جامعه ادعای پیروی از اباعبدالله الحسین را نمی‌تواند داشته باشد، ولو زیارت عاشورا بخواند و زیر بیرق و علم امام حسین برود. امام حسین به دنبال اصلاح بود؛ ما هم باید برای اصلاح فکری کنیم.» (محرم 1397، کاشان، با اندکی ویرایش از شفقنا)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (دسترسی در 1398/6/12)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

فکر دینی ما باید اصلاح شود!

پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مداح‌محوری!

جویا جهان‌بخش می‌نویسد:

یکی از تحولات چشمگیر عزاداری سنتی شیعی در دو دهۀ اخیر، روند فَزایندۀ مدّاح‌محوری است. در این سال‌ها شمار کسانی که در  اصطلاح ”مدّاح“ خوانده می‌شوند و انشاد ]= خواندن[ نوحه‌ها و برخواندن سوک‌سرودها و احیاناً رهبری سینه‌زنی و دیگر اجزای مراسم سوکواری را بر عهده دارند فزونی یافته است. ”اقتصاد“ مدّاحی هم بسیار ترقّی کرده و مدّاحی به یک پیشۀ نان‌وآب‌دار بدل گردیده است. نفوذ اجتماعی و سیاسی مدّاحان بالا گرفته است و حتّیٰ مدّاحانِ مُسلَّح یا مدّاحان تعیینگرِ روندها و تصدّی‌های سیاسی به میدان آمده‌اند و بعضاً تا جایی پیش رفته‌اند که بتوانند بعضِ مقامات رسمی کشور را، که محبوب برخی از دیگر مقامات نیستند، به قتل تهدید کنند یا با تمثیلات رکیک و تشبیهات مسته۟جن خوار و بی‌مقدار دارند!!! تفاصیل پاره‌ای از این غرائب را لابد در اخبار سیاسی شنیده و در جرائد خوانده‌اید؛ و البتّه این جوانب تحوّلات نهاد اجتماعی ”مدّاحی“، لزوماً مورد بحثِ بنده نیست؛ و از بن، دربارۀ پاره‌ای از آنها سخن نمی‌توانم گفت.

پدیده‌ای نوظهور و اندیشه‌برانگیز که در کنار این تحوّلات فراخ‌دامنه جلب نظر می‌کند و عامّ و فراگیر نیز شده است پدیدۀ مدّاح‌محوری است، که در کثیری از مجالس سوکواری حسینی نگاهِ ناظران را به خود می‌کشد و اختصاصی به مجالس رسمی و حکومتی و سیاسیٖ‌مآب هم ندارد.

سابقاً مرسوم بود که ”اهل منبر“ یعنی خطبا ــ که اغلب نیز در زیِ دستاربندان بودند و بیش یا کمی از دانشِ دین اندوخته ــ محورِ جلسات سوکواری باشند. فی‌المثل می‌دانستیم فلان واعظ نامی یا بهمان سخنران گرامی، در این یا آن مجلس تعزیت، سخن خواهد راند. عمدۀ وقت و مجال نیز در اختیارِ همین سخنرانان بود تا از عقائد و احکام و اخلاق و تاریخ اسلام برای مستمعان سخن بگویند. در فواصل میان سخنرانی‌ها و برای عوض ‌شدن حال‌وهوای مجلس، زمانی کوتاه به مدّاحی اختصاص می‌یافت؛ آن هم مدّاحی سنتی که غالباً مؤدبانه و نسبةً معقول بود و منافاتی هویدا با شأن مجلس نداشت؛ مدّاحان زیرک و دانا می‌کوشیدند تا ”مناسب‌خوانی“ پیشه سازند و بیانات خود را به نحوی تتمۀ سخنان خطبا قرار دهند و با اشعار و گفتارِ مناسب، آنچه را اهل منبر گفته‌اند تکمیل و تأ۟یید کنند و در اذهان مجلسیان رسوخ دهند. به همین مناسبت، کم نبودند مدّاحانی که بضاعتی درخور از علوم و فنون و آداب داشتند؛ از شعر و ادب آگاه و از صناعتِ موسیقی و فنِ آواز مطلع بودند؛ در حد خود مطالعات تاریخی نیز داشتند و از معرفت آداب اجتماعی هم محظوظ بودند.

پدیدۀ نوظهورِ مدّاح‌محوری، بیشینۀ این مناسبات را بر هم زده است. عمدۀ وقت و وقتِ عمدۀ مجالس عزاداری حسینی، در اختیار مدّاحان است، نه خطبا. مجالس به نام مدّاحان شناخته می‌شود و سخنرانان در حاشیۀ حضورِ مدّاحان، مجالی تنگ و حضوری کم‌رنگ دارند (گویی برای خالی نبودن عریضه!). حتّیٰ در اعلان‌ها و تبلیغات مجالس سخنرانی، نام و نشان مدّاحان تقدّم و تشخص دارد، یا دست‌کم همپایۀ نام و نشان خطباست. در واقع، زمام مجالس و محافل حسینی را برنامه‌های مدّاحان و روندِ مدّاحانه در دست دارد، نه سخنرانی‌های معارفی خطبا. مجلس، مجلسِ ”عزاداری“ است، نه ”بیان عقائد و احکام و اخلاق و تاریخ اسلام.“ دیگر از کیفیت بعضِ مدّاحی‌های رایج و اقتران آن با نواهای مبتذل و حرکات بغایت ناموزون و اشارات جانگَزای ]= جان‌گداز[ و عبارات مَهانت‌فزای ]= خوارکننده[ جماعت و چه و چه‌های شایع چیزی نمی‌گویم که آن خود داستانی دارد علیٰ‌حِده و پُر آب چشم.

دوستی ستوده و دانشمند ــ دامت برکاتُهُ ــ از برایم حکایت می‌فرمود که در شهر شیراز یکی از این مجالس سینه‌زنی را که با عزاداری تُند و دویدن و بالا و پایین پریدن همراه است، مشتریان و هوادارانش رسماً ”باشگاه“ می‌نامند!!! ... ... به قول سعدی: ”معاذَاللَّه! من این صورت نبندم!“

این که چه شد که چنین شد، و کدام دستان پیدا و پنهان، این چگونگی‌ها را از برای مجالس حسینی رقم زد، ــ درست به مانند کثیری از دیگر چگونگی‌های نیم‌قرن اخیر ــ بر من درویشِ دلریشِ جان‌فگار پوشیده است. لیک عیان می‌بینم که این مدّاح‌محوری و افراط در بذل توجُّه به مدّاحی (آن هم بدین آیین که تنها و تنها مطلوب شماری از جوانان هیجان‌زده و چالاک و سراندازان سینه‌چاک تواند بود)، به هیچ روی، به سود معارف شیعی تمام نخواهد شد و سنت تبلیغی شیعه را به انحطاط خواهد کشانید؛ مجالس ما را روزاروز از آموزش و احیای علوم آل محمد (ص)، که هدف اصلی تشکیل اجتماعات یمانی بوده است، تُهی‌تر می‌سازد و سیطرۀ عواطف و احساسات را بر معارف و عقلانیت فزونی می‌بخشد؛ و این در درازمدت به سود دشمنان دیانت است. به ازدحام‌های عاطفی و احساسی در مجالس پُرشورِ مدّاحی، دل خوش نباید کرد. قدری ژرف‌تر باید نگریست!» (یادگارستان، دسترسی در 1397/12/10)

 

یادداشت‌ها:

ـ یادگارستان: یادداشت‌های جویا جهان‌بخش در قلمرو فرهنگ و میراث اسلام و ایران (انتشار در 1397/7/29)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

مداحان و صیانت از عزاداری‌ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز