«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

چرا سلبریتی‌ها جای روشنفکران را گرفته‌اند؟

محمدامین قانعی‌راد می‌نویسد:
«ما با پدیده روشنفکر غایب مواجه هستیم. روشنفکر غایب یعنی کشورهایی که روشنفکرانش از کشور خارج می‌شوند و مهاجرت می‌کنند. افرادی که صاحب ایده هستند تحت فشار شرایط، جامعه را ترک می‌کنند. نویسندگان بزرگ، هنرمندان و شاعران منتقد و رمان‌نویسان اجتماعی ــ سیاسی وقتی از جامعه غایب باشند جای خود را به سلبریتی‌ها می‌دهند. در فقدان این روشنفکران، روشنفکرانِ کاذب نقش می‌یابند ... تبعات این انتقال مرجعیت فرهنگی، دامن زدن به افت و ابتذال فرهنگی است. غیبت روشنفکران از این عرصه‌ها زمینه را برای حضور و بروز سلبریتی در جامعه، فرهنگ و سیاست فراهم می‌کند و مصلحت عمومی و اجتماعی فدای فرصت‌طلبی سلبریتی‌ها خواهد شد. باید روشنفکران را به عرصه عمومی بازگرداند و از زندگی عمومی ــ اجتماعی معنازدایی نشود.» (هفته‌نامه صدا، شماره 130؛ به نقل از کانال جامعه‌شناسی)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی و اینستاگرام جامعه‌شناسی (دسترسی در 1399/4/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

در اوصاف سنخِ ”بی‌شرف“

فردین علیخواه می‌نویسد:

«گئورگ زیمل، جامعه‌شناس آلمانی ــ که در اوایل قرن بیستم چشم از جهان فروبست ــ از جمله جامعه‌شناسانی بود که به ساخت تیپ اجتماعی بسیار علاقه داشت. او در آثارش از تیپ خسیس، ولخرج، غریبه، ماجراجو و فقیر نوشت. برای مثال، در توصیف دو تیپِ ”خسیس“ و ”ولخرج“ معتقد بود که خسیس خوشبختی را صرفاً در داشتن پول می‌بیند، بدون آنکه به بهره‌مندی از پول و لذت حاصل از آن فکر کند. در مقابل، آدم ولخرج از لذت فوری که از خرج کردن پول به دست می‌آورد خشنود است. در این نوشته کوتاه، با تأثیر از میراث زیمل، تلاش می‌شود تا تیپ اجتماعی ”بی‌شرف“ معرفی شود.

تیپِ اجتماعی بی‌شرف در همه عرصه‌های جامعه، از صدر تا ذیل آن، قابل شناسایی است و محدود به حرفهٔ خاصی نیست و همان‌طور که از نام آن پیداست ”بی‌شرفی“ در کردار مهم‌ترین ویژگی آن است. در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ و در اجتماع می‌توان مصداق‌های بی‌شرفی را دید. در عرصه اقتصاد، ”آدم بی‌شرف“ همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصت‌ساز می‌داند. او بی‌شعور نیست، ولی همه شعورش را در جهت تحکیم منافع فردی اش به کار می‌گیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا می‌شود، او تلفن را برمی‌دارد و با جاهای مختلف تماس می‌گیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده را به انبارها منتقل می‌کند و سپس با فروش آنها میلیون‌ها تومان به جیب می‌زند. او به فرصت‌سازی اقتصادی در پسِ هر بلا یا مصیبتی می‌اندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجد، چون فکر می‌کند نردبانی برای ارتقاء یافته است. به همین دلیل، به هنگام رانندگی به شکل تحسین‌آمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا می‌کند و به خاطر شکار فرصت‌ها با چشمک زدن در آینه به خودش می‌گوید ”مخلصیم قربان.“

سلبریتی‌هایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای درانبارمانده می‌پردازند، استادِ داوری که حتی یک سطر از پایان‌نامه دانشجو را نخوانده است، ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعف‌های پایان‌نامه حرف می‌زند، مأموری که علی‌رغم تأکید فرمانده‌اش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان، به دلیل ناکامی‌هایش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک می‌زند، فردی که دو سال است در مقابل داروخانه‌ها می‌ایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردم از آنان اخّاذی می‌کند، مقامی که صحبت‌هایش را در جلسات با خواندن سوره‌ای از قرآن آغاز می‌کند و به دوستان صمیمی‌اش می‌گوید که راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین تظاهر است،  مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولع‌آمیز اسکناس‌های داخل پاکت سفید، آن را به سمت پدر متوفی پرتاب می‌کند و می‌گوید ”حاجی ما رو گرفتی؟“،  پزشکی که در راه‌روهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار می‌دهد و به آنان می‌گوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیست‌وهشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل مریض را آغاز نخواهد کرد، مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه می‌کند و لبخندزنان به مردم دروغ می‌گوید نمونه‌هایی از تیپ بی‌شرف‌اند.

بین ”بی‌شرفی اولیه“ و ”بی‌شرفی ثانویه“ باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگی‌اش بی‌شرفی بورزد. در اینجا ”بی‌شرفی“ می‌آید و می‌رود؛ موقّت و گذراست. در بی‌شرفی اولیه فرد هنوز می‌تواند بی‌شرفی خود را تشخیص دهد.  او می‌داند که بی‌شرفی ناپسند است و در خلوت خود از بی‌شرف بودن شرمگین است و خودش را سرزنش می‌کند. ولی در بی‌شرفی ثانویه، ”بی‌شرفی“ بخشی از شخصیت فرد می‌شود. بی‌شرفی می‌آید، رسوخ می‌کند و می‌ماند. در بی‌شرفی ثانویه، مرز بین فرد و بی‌شرفی مشخص نیست. بی‌شرفی همان فرد و فرد همان بی‌شرفی می‌شود. در اینجا فرد با افتخار بی‌شرفی‌اش را فریاد می‌زند. در کل، بی‌شرفی به عنوان روش تبدیل به منش فرد می‌شود.

جامعه ایران شکاف‌های اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جمله‌اند. ولی به نظر می‌آید که مهم‌ترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت ”اَبَرشکاف شرافتمند / بی‌شرف“ باشد. منظور آنکه، در همه شکاف‌های اجتماعی یادشده می‌توان به دنبال سنخ بی‌شرف گشت. برای مثال، این روزها هم فقیر و هم ثروتمند می‌تواند بی‌شرف باشد.

این روزها، به دلیل بحران‌های اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسه‌های گوناگونی به سراغ‌مان می‌آید، وسوسه‌هایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است. در نتیجه، شرافتمند ماندن این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعه‌ای که در آن بی‌شرفی اولیه به بی‌شرفی ثانویه سوق یابد تصوری ترسناک است، روزی که دیگر نه شاهد سنخ بی‌شرف، بلکه شاهد جامعه‌ای بی‌شرف باشیم.» (با اندکی ویرایش از کانال فردین علیخواه)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی فردین علیخواه (دسترسی در 1398/12/9)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تحول معنوی و اخلاقی منوط به اصلاح وضعیت اجتماعی است!

سید محمدعلی ایازی:

«ادعای من این است که قرآن کریم اگر در بیش از هفتاد سوره در مورد اخلاق سخن گفته، صرفاً توصیه و موعظه نکرده است. بین آنچه می‌خواسته رخ دهد با چیزی که می‌خواسته بسترسازی کند رابطه برقرار کرده و بنابراین اصل ادعا این است.

رابطه حیات اجتماعی و معنوی

این نظریه در مقابل آن نظریه‌ای است که ادعا دارد اصل حیات دینی را مسائل معنوی تشکیل می‌دهد و مسائل دیگر در حاشیه قرار می‌گیرند. اتفاقاً در این چند روز، یکی از آقایانی که به عنوان فیلسوف از ایشان یاد می‌شود را دیدم که به صراحت این را گفته‌اند که کاری با رفاه مادی و توسعه و تحول نداریم، بلکه، ولو اینکه اینها نیز نباشد، می‌تواند یک جامعه معنوی و اخلاقی وجود داشته باشد. تقریباً حرف ایشان ناظر به شرایط فعلی کشور است که به هر حال اگر وضع ما این طور است، وضعیت خوبی است، چون آرمان اخلافی داریم و در این راستا عمل می‌کنیم.

بنابراین، حرف من نظریه‌ای در مقابل این نظریه است که روی این مسئله تکیه دارد که کاری به رفاه، توسعه وضعیت مادی و اقتصادی جامعه نداریم و الگوی ما این مسئله است، اما این نظریه [مورد نظر ما] می‌خواهد بگوید، هر اتفاق معنوی و اخلاقی که می‌خواهد در جامعه رخ بدهد، اتفاقاً وابسته به وضعیت اجتماعی است. اگر وضعیت اجتماعی و جامعه درست نباشد و جامعه در معرض آسیب‌ها قرار بگیرد، این جامعه نمی‌تواند یک جامعه معنوی و دینی محسوب شود. بنابراین اصل ادعا پیوند و رابطه متقابل اخلاق اجتماعی با تحولات جامعه است.

۲۵۰ آیه در حوزه اخلاق اجتماعی

در یک مطالعه میدانی، وقتی که مفاهیم اخلاقی را در قرآن بررسی کردم، به بیش از ۲۵۰ آیه در حوزه اخلاق اجتماعی رسیدم. بنابراین حجم انبوهی از مباحث اخلاقی از مقوله‌ای هستند که قرآن روی آن عنایت و تکیه دارد. همچنین در تصویر قرآن، وقتی سخن از زیست اخلاقی به میان می‌آید، اگرچه اخلاق فردی باشد، فارغ از غیر نیست. [...] یعنی اگر کسی بخواهد تعالیم دینی مانند حج و ... که در داخل انسان می‌گذرد را انجام دهد، فارغ از مقولات اجتماعی نیستند و بخشی از اینها نوعی ایجاد آمادگی برای انسان است که بتواند در جامعه یک زندگی مهربانانه‌تر را داشته باشد. اگر دستورات فردی و یک نوع سیر و سلوک در قرآن بیان شده است، مقدمه‌ای بر این است که انسان قرآنی در جامعه رفتارش درست باشد. [...]

مسئله مهم این است که اگر یک ادعایی در مورد پیوند اخلاق و جامعه داشته باشیم، مبنا و پایه این ادعا کجاست؟ در قرآن کریم، یک دسته از آیات آمده‌اند که در حوزه‌های اخلاقی هستند، اما اخلاق‌شان معنای اجتماعی دارند و اختصاص به پیامبر(ص) نیز ندارد. در آیه ۲۵ سوره حدید مسئله عدالت را تأکید می‌کند که همه انبیا (ع) یک خط دارند که مردم بتوانند عدالت را برقرار کنند. چرا این طور است؟ برای اینکه جامعه‌ای که در آن عدالت نباشد معنویت نیز نخواهد بود. مفهوم آیه این است که یک خط مرکزی برای همه انبیا (ع) بوده است که اگر از دین، معنویت و اخلاق سخن می‌گفتند، می‌دانستند جامعه‌ای که در آن فساد و استبداد باشد نمی‌تواند یک جامعه اخلاقی هم باشد.

شکل‌گیری اخلاق در بستر عینیات جامعه

در رابطه با مسئله اخلاق اجتماعی، حرف و ادعا این است که اصولاً وقتی صحبت از پیوند اخلاق با تحولات اجتماعی می‌کنیم، این طور است که اخلاق در بستری از واقعیات و عینیات جامعه شکل می‌گیرد. اینکه فرد آدمِ درست‌کاری باشد، وقتی می‌تواند این امر محقق شود که مسائل ابتدایی زندگی این فرد را تأمین کرده باشید. اگر فردی در جامعه می‌خواهد کار کند، به دنبال این می‌رود که شغلی را انتخاب کند، ولی وقتی می‌بیند برخی دیگر از افراد با رانت و فساد، قدرت و ثروت را به دست می‌آورند. در نتیجه، متوجه این بی‌عدالتی در جامعه می‌شود که در روند زندگی او نیز تأثیر منفی می‌گذارد.

اگر جامعه یک جامعه درستی نباشد و مردم معیشت درستی نداشته باشند، تعالی پیدا نمی‌کند. در آیه دوم سوره مائده در مورد حق‌کشی و در آیه 135 سوره نساء در مورد دروغ نگفتن سخن گفته است. در سوره انفال در مورد خیانت نورزیدن و در مورد ترور شخصیت نیز در آیه 11 سوره حجرات صحبت کرده است. یا اینکه در مورد کم‌فروشی یا آن چیزی که اصطلاحاً از آن به تحمیل عقیده نسبت به دیگران بحث می‌کنیم، در آیه 256 سوره بقره سخن گفته است. می‌گوید برخی‌ از افراد چون ستم کردند، از دسترسی به نعمت‌هایی محروم شدند یا در سوره اعراف فرمود: ”وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا“ [اعراف: 58]، همه مفسران این آیه را استعاره گرفته‌اند و گفته‌اند جامعه‌ای که در آن خرابی باشد، چیزی از آن بیرون نخواهد آمد. جامعه اگر بلد طیب باشد، استعدادها در آن رشد می‌کنند.

ذیل آیه ”فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ“ [نساء: 160]، حدیثی است که فرمود زمانی که خیانت‌ها زیاد شد برکت‌ها نیز از جامعه رخت برمی‌بندند؛ یعنی رابطه‌ای بین سلامت اقتصادی و سیاسی جامعه با برکت وجود دارد. در کتاب اصول کافی نیز روایتی داریم که فرمود وقتی که گرانی می‌آید و شب می‌خوابید و صبح می‌بینید که گرانی هست، در آنجا امانت‌داری نیز آسیب می‌بیند و این وضعیت با معارف قرآن سازگاری ندارد.» (با اندکی ویرایش به نقل از خبرگزاری ایکنا، دسترسی در 1398/11/29)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا (انتشار در 1398/11/26)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درباره موانع اخلاقی زیستن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز