«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حقوق زن» ثبت شده است

زن، حق رأی و انتخابات!

محمد سروش محلاتی:

«بعد از فوت آیت‌الله بروجردی که مسأله حق رأی زنان مطرح شد (۱۳۴۰) علمای قم بالاتفاق، اعم از مراجع و علمای دیگر مثل علامه طباطبایی، آن را انکار کردند و بیانیه دادند. ولی همان موقع استاد مطهری به مراجع متذکر شد که این نظر آقایان پایه و اساس محکم اسلامی ندارد و نباید بر آن اصرار ورزید. در همان سال‌ها یک کتابچه در قم منتشر شد به نام ”زن و انتخابات“ برای اثبات اینکه زنان نباید در انتخابات شرکت کنند. شهید مطهری از اول در مقابل این جریان فکری موضع داشت.» (انتشار در ۱۳۹۶/۲/۱۱)

یادداشت‌ها:

ـ سایت محمد سروش محلاتی (دسترسی 1398/11/2)

ـ سایت شبکه اجتهاد (دسترسی 1398/11/2)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

زن و انتخابات!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

زن و انتخابات!

رضا بابایی می‌نویسد:

«در سال 1340 در قم کتابی به نام ”زن و انتخابات“ منتشر شد که محتوای آن حرمت قطعی و شرعی شرکت زنان در انتخابات برای رأی دادن بود. این کتاب به قلم شش تن از فضلای نامدار حوزه در آن زمان و زیر نظر یکی از مراجع تقلید کنونی قم تألیف شده است. اما اکنون هیچ یک از آنان شرکت زنان در انتخابات، برای رأی دادن و رأی گرفتن، حتی مکروه نمی‌شمارد، بلکه تشویق نیز می‌کنند! از همین دست است ماجرای پوشاندن صورت و دست زن، که زمانی جزء ضروریات به شمار می‌آمد و اکنون چندان بر آن پافشاری نمی‌کنند.» (بابایی، 1397: 88)

«تا پایان دهه 1340، اگر کسی از حق زنان برای رأی گرفتن و رأی دادن در انتخابات جانب‌داری می‌کرد، همه اعتبار علمی و دینی خود را در میان دینداران از دست می‌داد. از این دست مقاومت‌های نافرجام در برابر پدیده‌ها و مفاهیم نو، به قدری است که اگر کسی شماری از آنها را در کتابی گرد آورد، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.» (همان: 312)

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

زن، حق رأی و انتخابات!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ضرورت به میان آمدن فهم و ”قرائت زنان“ از دین

آیت‌الله حیدری:

«در اینکه مردان و زنان از نظر تکوینی و وجودی ــ چه در بُعد جسمی، چه در بُعد روحی و روان‌شناختی، و چه از جهت دستگاه‌های ادراکی و معرفت‌شناختی ــ به گونه‌ای متفاوت خلق شده‌اند تردیدی نیست، اگرچه این تفاوت بارِ ارزشی ندارد تا بهانۀ برتری و شرافت مردان بر زنان یا بالعکس شود.

این اختلاف در خلقت تا حدودی و در برخی زمینه‌ها باعث تفاوت مرد و زن در فهم، برداشت و قرائت آنها در موضوعات گوناگون ــ به ویژه در مواجهه با نصوص دینی ــ می‌شود؛ یعنی در عین اشتراکاتی که زنان و مردان در فهم دین دارند مانند تلقّی یکسان از ممدوح بودن عدالت و خوش‌اخلاقی یا مذموم بودن ظلم و تعدّی، اما در عین حال، در برخی دیگر از مسائل، از برداشت و قرائتی متفاوت و حتی متعارض با یکدیگر برخوردارند.

از دیدگاه ما، زنان هم مانند مردان، باید به طور جدّی‌تر به میدان علم بیایند و فهم و قرائت زنانهٔ خودشان از نصوص دینی را ارائه دهند، زیرا فهم مردان ــ یعنی فقها و مفسرینِ مَرد از آیات و روایات ــ بدون اینکه لزوماً تعمّد و غرض بدی داشته باشند، بلکه صرفاً به دلیل حاکمیت نظام روان‌شناختی و روحی و معرفت‌شناختی مردانه، با فهم زنان متفاوت و گاهی متقابل است!

از همین رو، زنان باید مجتهد و عارف و فقیه و فیلسوف و متکّلم و مفسّر و حدیث‌شناس و در یک کلمه ”دین‌شناس“ و ”صاحب مبنا“ بشوند، و در کنار قرائتِ مردان اظهارِ وجود کنند و قرائت متفاوت خودشان از دین ــ حداقل در برخی حوزه‌ها و موضوعات ــ را در برابر فهم عالمانِ مرد ارائه بدهند و با صراحت و شهامت بگویند ما زنان، قرآن و روایات را چنین می‌فهمیم و شما مردان فلان مطلب را که دربارۀ مسائل و حقوق زنان است خطا متوجه شده‌اید!

البته باید دقّت داشت که این نگرش نباید به نوعی تقابل ساختگی و نزاع‌گونه که مبتنی بر غرض‌ورزی و مردستیزی یا زن‌ستیزی است منجر شود، بلکه باید فضایی سالم برای رقابت علمی با رعایت موازین انسانی، اخلاقی و فراجنسیتی پدید آورد.

و اما به میان آمدن فهم و برداشت زنان از متون دینی، حداقل دو فایده و اثر مهم در بر دارد که ضرورت آن را آشکار می‌سازد.

فایدۀ اوّل: احقاق حقوق زنان

اوّلین اثر مثبتِ مطرح شدن جدّیِ قرائت‌های زنان از معارف دینی این است که جامعۀ زنان به راحتی می‌توانند با زبان خودشان ــ و نه از زبان مردان و به واسطۀ ایشان ــ نیازها و حقوق خودشان را تبیین کنند و به نحو علمی و استدلالی با صدای بلند بگویند فهم فقها از فلان مسأله و حقِّ مربوط به زنان خطا است و باید به گونه‌ای که ما معتقدیم و برای اعتقاد خود دلیل هم داریم تصحیح و تغییر داد شود. جامعۀ علمی زنان باید به میدان تقابل سالم علمی با دین‌شناسان مرد وارد شوند، نه اینکه در حاشیه بنشینند تا عالمان و فقیهان مرد، دین را آن طوری که خودشان می‌فهمند ــ ولو نه به قصد سوء و دشمنی با زنان ــ تفسیر کنند و دربارۀ دنیا و آخرت زنان، از کوچک‌ترین مسأله گرفته تا کلان‌ترین امور، حکم وضع کنند و بعد از آن، زنان فقط به گونه‌ای احساسی گِله کنند. بلکه باید صدها و هزاران کتاب فلسفی و عرفانی و تفسیری و فقهی و اصولی عمیق بنویسند و توان علمی و قدرت تاریخ‌سازی خودشان را در وادی علم و اندیشه‌ورزی اثبات کنند و داشته‌های علمی و حتی توانمند‌ی‌های عملی و مدیریتی خودشان را به رخ مردان بکشند، البته همان طور که بیان شد و باز تکرار و تأکید می‌گردد، با رعایت اخلاق و بدون ایجاد دودستگی‌های کینه‌توزانه و رقابت‌های ناسالم و تخریبی بین زنان و مردان. باید توجّه داشت که نگاه اخلاقی و فراجنسیّتی در همۀ مراحل این نگرش حاکم است.

فایدۀ دوّم: تکمیل و تعمیق فهم مردان از دین

دومین اثر و فایدۀ به میان آمدن دین‌شناسی زنان، تکمیل نمودن و تعمیق بخشیدن به فهم و قرائت مردان از معارف دینی است؛ یعنی از دیدگاه ما نه تنها مردان بی‌نیاز از قرائت و دین‌فهمی زنان نیستند، و نه تنها عقل و شعور زنان کمتر از عقل و فهم مردان نیست، بلکه عالمانِ مرد نیازمند قرائت و دین‌شناسی زنان از نصوص دینی هستند، تا از این طریق شناخت و قرائت خودشان از آیات و روایات را گسترش و تکامل ببخشند! به بیان دیگر، نگاه تعاملی و تکاملی در حوزۀ روابط زناشویی، باید به عرصۀ دین‌شناسی و تکوّن معرفت دینی تسرّی پیدا کند؛ در غیر این صورت، هم قرائت زنانۀ صِرف از دین ناقص است، و هم قرائت مردانۀ صِرف از دین ناقص می‌باشد.

دین‌شناسی صحیح و عمیق، حاصل مجموعِ فهم عالمان مرد و عالمان زن از نصوص دینی، در طول تاریخ علم است. اگر از یک سو زنان متعددی در حوزۀ مطالعات دین‌شناسی، فقیه و فیلسوف و مفسّر بشوند و به تولید علم و اندیشه بپردازند (به عنوان نمونه، مثل خانم لیندا زاگزِبسکی در زمینۀ ”معرفت‌شناسی فضیلت“، و خانم هانا آرنت در حوزۀ ”فلسفۀ سیاست“ در فرهنگ غرب)، و از سوی دیگر فقها و فلاسفه و مفسرین و دین‌شناسان مرد، خودشان را بی‌نیاز از برداشت زنان از دین ندانند و قرائت و فهم آنها را هم لحاظ کنند و بخوانند و بفهمند، در مجموع و نهایتاً نظام معرفتی و دین‌شناسی جامعۀ اسلامی، تغییر و تکامل محسوس و قابل توجّهی می‌یابد.

طبق این مبنا، عالمان دین نه تنها نباید به حرف‌ها و دیدگاه‌های زنان بی‌تفاوت باشند، بلکه باید داوطلبانه به استقبال فهم زنان از دین بروند و به عقل و شعور ایشان احترام بگذارند، زیرا به دلیل وجود تفاوت‌های جدّی، مهم و ارزشمند بین زنان و مردان از نظر فهم و دستگاه ادراکی و معرفتی، فهم زن و مرد از دین می‌تواند در عین تفاوت و تمایز، مکمّل و هم‌افزا باشد. این نگرش یکی دیگر از تفاوت‌های جوهری و بنیادین روش دین‌شناسی بنده با دیدگاه مشهور در حوزه‌های علمیه نسبت به زنان از دیدگاه اسلام است که در طول تاریخ، تسلّط و حاکمیّت داشته و هم اکنون نیز دارد!» (برگرفته از درس خارج فقه آیت‌الله حیدری با عنوان ”فقه زنان؛ تلاشی در جهت ارائه دیدگاهی نو“، دسترسی در 1398/10/13)

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله حیدری  (انتشار در 1398/10/8)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

رویکرد قرآن تک‌همسری است!

صدیقه وسمقی پاسخ می‌دهد:

� آیا نیاز فعلی جامعه، فرهنگ، شرایط و عرف مسئله چندهمسری را می‌پذیرد؟

من گمان می‌کنم با توجه به شرایط واقعی امروز جامعه، تبلیغ چندهمسری یک عمل غیرمسئولانه است. ممکن است با این‌گونه کارها قبح چندهمسری برای عده‌ای از مردان متأهل بی‌تعهد نسبت به همسر و فرزندان خویش بریزد و توجیه‌گر ازدواج مجدد برای آنان شود، اما نه می‌تواند مشکل ازدواج را حل کند و نه می‌تواند چندهمسری را متعارف سازد، زیرا چندهمسری اساساً موضوع مردان متأهل بی‌تعهد است و نه موضوع فراگیر جامعه. چندهمسری مسئله میلیون‌ها مرد و زن جوانی نیست که نمی‌توانند ازدواج کنند. هیچ زنی دوست ندارد در یک خانواده چندهمسری زندگی کند. حتی زنان دوم و سوم نیز دوستدار چنین وضعی نیستند و با انگیزه‌ها و تحت شرایط خاصی به این کار تن می‌دهند که اگر آن شرایط را نداشتند، وارد زندگی پرتنش چندهمسری نمی‌شدند. مثلاً نیاز مالی یکی از این دلایل است. برخی زنان به دلیل نیاز مالی مجبور می‌شوند همسر دوم یک مرد شوند. پیامدها و مشکلات ناشی از چند همسری به قدری زیاد است که جامعه خود، عاقلانه نمی‌پذیرد که به یک امر متعارف تبدیل شود. حتی کسانی که این تجربه را داشته‌اند از تجربه خویش راضی نیستند. من از مردانی که اقدام به ازدواج مجدد کرده‌اند، شنیده‌ام که می‌گویند اگر از قبل، از تبعات آن آگاه بودیم چنین کاری نمی‌کردیم. تبلیغ درباره چندهمسری بدون تحقیق درباره پیامدهای آن و بدون مطالعه درباره خانواده‌های چندهمسری کاری ناآگاهانه و غیرمسئولانه است که باید از آن ممانعت شود.

� به طور کلی، اساساً چندهمسری یا حتی دوهمسری در چه صورتی قابلیت به انجام رسیدن در کشور را دارد، با توجه به اینکه امکان ایجاد عدالت بین همسران و فرزندان در هیچ زمینه‌ای وجود نخواهد داشت؟

رویکرد قرآن تک‌همسری است. آیه ۳ سوره نساء به روشنی اکتفا به یک زن را نزدیک به عدالت می‌داند و برای پرهیز از بی‌عدالتی و ظلم، مردان را دعوت می‌کند که به یک زن اکتفا کنند. حال در جامعه ای که مردم به تک‌همسری گرایش دارند تبلیغ چندهمسری یک حرکت وارونه و حتی مخالف رویکرد قرآن است. باید توجه داشته باشیم که اسلام مؤسس چندهمسری نبوده است؛ بنابراین این پدیده را نمی‌توان یک پدیده دینی دانست و زیر چتر دین از آن حمایت کرد.

در هر شرایط تاریخی که لازم بوده و ضرورت اقتضا می‌کرده انسان‌ها شکل خانواده را تعریف کرده‌اند به گونه‌ای که حلال مشکلات باشد نه آنکه خود به یک معضل تبدیل شود و یا فقط عده‌ای معدود از آن برخوردار شوند. حتی در شرایطی می‌بینیم که در تاریخ، زنان دارای چندشوهر بوده‌اند. اصل در خانواده همواره تک‌همسری است و تغییر آن به چندزنی یا چندشوهری بر اساس ضرورت‌های تاریخی صورت گرفته است، اما هیچ‌گاه به قاعده تبدیل نشده است، زیرا هر کدام از این اشکال، آسیب‌ها و مشکلات خود را برای جامعه بشری داشته است. بر این اساس، انسان‌ها آگاهانه و هوشیارانه کوشیده‌اند که تک‌همسری همچنان قاعده ازدواج و خانواده باقی بماند. به علاوه، نسبت جمعیت زنان و مردان نیز به طور معمول اجازه نمی‌دهد که چندهمسری تبدیل به قاعده معمول شود.
من گمان می‌کنم در شرایط بسیار نادر زنانی هستند که از سر اکراه و اضطرار می‌پذیرند که شوهرشان زن دیگری اختیار کند. فرض کنید زنی بسیار بیمار است، به گونه‌ای که شوهر برای همیشه از فواید زندگی مشترک بی‌بهره می‌شود. در این شرایط دو راه وجود دارد: یا زن طلاق بگیرد تا شوهر بتواند زن دیگری اختیار کند یا شوهر بتواند زن دوم بگیرد. در اینجا اگر شوهر حاضر است ضمن حمایت از زن اول، دوباره ازدواج کند، انتخاب ماندن یا طلاق گرفتن بر عهده زن اول خواهد بود. زن نیز در چنین شرایطی با توجه به موقعیت خود تصمیم می‌گیرد. در جامعه‌ای که زنان از حمایت‌های دولتی بی‌بهره‌اند و اگر شغلی نداشته باشند، کاملاً وابسته به شوهر هستند، ممکن است زن، ماندن در کنار همسر دوم را انتخاب کند و رضایت دهد که شوهر زن دیگری اختیار کند. یا در صورتی که زن عقیم است و مرد اصرار دارد که فرزندی از خودش داشته باشد و حاضر است با زن اول نیز زندگی کرده اما مایل است دوباره ازدواج کند تا صاحب فرزند شود. در اینجا نیز انتخاب با زن اول است که بماند یا طلاق بگیرد و در خانواده دوهمسری زندگی نکند.

به نظر من، در شرایط بسیار نادری ازدواج مجدد توجیه‌پذیر است. مسئله این است که در کشور ما بر اساس فقه، برای تبدیل خانواده به یک خانواده چندهمسری رضایت زن و فرزند جایگاهی ندارد و این طرز تفکر از عدالت دور است. وقتی مردی به طور یک‌جانبه خانواده تک‌همسری را به خانواده چندهمسری تبدیل می‌کند و همه مناسبات آن را به یک‌باره تغییر می‌دهد و زن و فرزندانش را با تنش روبه‌رو می‌کند، مرتکب بی‌عدالتی شده است. دیگر امروز قابل قبول نیست که عدالت یعنی تقسیم برابر شب‌ها میان همسران. عدالت امروز معنای گسترده‌ای دارد و رضایت‌مندی فرزندان را نیز شامل می‌شود. آسیب‌های ازدواج مجدد مردان می‌تواند موجب ناهنجاری‌های اجتماعی، اقتصادی و روانی شود. امروز نمی‌توان این پدیده را بدون ارزیابی پیامدهای انسانی و اجتماعی آن بر اساس دیدگاه‌های فردی و یا گروهی تبلیغ و ترویج کرد و با استناد نادرست به دین آن را توجیه کرد.» (با اندکی ویرایش از خبرگزاری پانا، دسترسی در 1398/8/25)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری پانا (انتشار در 1398/8/22)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مقاومت در برابر مفاهیم تازه!

رسول جعفریان

رسول جعفریان می‌نویسد:

«این دیگر برای ما به صورت یک رویه در آمده است که وقتی [در] برابر مفاهیم تازه قرار می‌گیریم، ابتدا مقاومت می‌کنیم، مقاومتی که بسته به موضوع و اهمیت آن نسبت به میراثِ قبلی شاید تا ده‌ها سال طول بکشد. در مرحله بعد، به تردید می‌افتیم و سعی می‌کنیم آن مفهوم را تجزیه کرده، بخش کم‌ضررتر آن را بپذیریم و بخشی را رد کنیم. مرحله بعد، تقریباً آن را می‌پذیریم، ضمن آنکه پنج تا ده درصد، و گاه تا پانزده درصد از مخالفان، همچنان مقاومت می‌کنند و آن را رد می‌کنند. آنان هم که می‌پذیرند اغلب سعی می‌کنند نشان دهند که نه تنها اصل آن مورد قبول‌شان است، بلکه از قبل در میان‌شان وجود هم داشته است.

اکنون بر آن نیستیم تا به بیان نمونه‌ها بپردازیم، اما تقریباً همه ما می‌دانیم که مثال در این زمینه فراوان است. این تغییرات، در حال حاضر، سریع‌تر شده و گاهی تجربه‌های گذشته هم مورد توجه قرار گرفته است. نمونه‌اش همین حق رأی زنان است، که به تازگی عبارتی از مرحوم مدرس* درباره آن نقل کردم و البته مقاله‌ای هم درباره سیر تطور آن نوشته بودم که نشان می‌داد چگونه ما این مراحل را درباره آن طی کرده‌ایم. معمولاً یک کم‌کاری ما در حوزهٔ مرور بر این تغییرات است و این هم ناشی از ضعف نگاه تاریخی ما در بررسی سیر تحولات فکری که اغلب با احتیاط متمایل به نوعی حفظ سنت آن را دنبال می‌کنیم.

این رویه فقط درباره ما نیست؛ اصولاً فرهنگ‌های سنتی در دیگر نقاط دنیا هم چنین هستند. در خصوص حق رأی زنان، حتی در خود غرب هم به صورت تدریجی رخ داده است، به طوری که در امریکا در سال ۱۹۲۰ این حق برای همه زنان امریکایی به رسمیت شناخته شده است.

[...] زمانی که مفهوم جدید را پس از یک دوره مبارزه با آن پذیرفتیم، به دلیل چالشی که اغلب در میان فرهنگ بومی ما ایجاد می‌کند، توجیهی برای این پذیرش و تعیین نسبت آن با دیگر مفاهیم ارائه می‌کنیم، توجیهی که به ما می‌گوید چطور این مفهوم را در دل مفاهیم قبلی جای دهیم. این امر منجر به پیدایش توجیهاتِ مفهومی جدیدی می‌شود که می‌توان آن را نوعی دانش دفاعی دانست، دانشی که کار آن نشان دادن این است که چطور باید بین واقعیت موجود در جامعه و فرد از نظر شناختی، با باورهای دینی، ارزش‌های اخلاقی و دنیای آرمانی توافق ایجاد کرد.» (کانال رسول جعفریان، دسترسی در 1397/12/3)

*وقتی در دوره دوم مجلس شورای ملی، محمد تقی وکیل‌الرعایا، نماینده همدان، بحث حق رأی زنان را مطرح کرد، مرحوم سید حسن مدرس با آن مخالفت کرد. سخنان مدرس پس از وکیل الرعایا در جلسه روز هشتم شعبان ۱۳۲۹ ق (دور دوم، جلسه ۲۸۰) چنین بود: ”برهان این است که امروز ما هر چه تأمل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمره‌اند که عقول آنها استعداد ندارد و گذشته از اینکه در حقیقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قیومت‌اند ’الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ‘ [نساء: ۳۴] در تحت قیومیت رجال هستند و مذهب رسمى ما اسلام است آنها در تحت قیومت‌اند. ابداً حق انتخاب نخواهند داشت. دیگران باید حفظ حقوق زن‌ها را بکنند که خداوند هم در قرآن می‌فرماید در تحت قیومیت‌اند و حق انتخاب نخواهند داشت، هم دینى هم دنیوى. این مسئله‌ای بود که اجمالاً عرض شد.“  (خبرآنلاین، وبلاگ رسول جعفریان، انتشار در 1389/11/8)

 

یادداشت‌ها:

ـ کانال و وبلاگ رسول جعفریان (دسترسی در 1397/12/3)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بازنگری در شهادت زن در فقه اسلامی

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی می‌نویسد:

«سؤالات جدیدی که دربارهٔ حقوق زن مطرح می‌شود و به وسیلهٔ رسانه‌های گروهی در سطح جهان پخش می‌گردد فقهای بیدار و دلسوز را موظف می‌کند که در این گونه مسائل از نو بیندیشند؛ از باب نمونه، سؤالی توسط یکی از فرستنده‌های جهانی مطرح شد که در خور کمال توجه و عنایت است و پاسخ منطقی و عقل‌پسند می‌طلبد. سؤال این بود که در فقه اسلامی شهادت زنان در مورد عمل خلاف عفت قبول نمی‌شود و اگر زنانی چنین شهادتی بدهند، باید به هر یک هشتاد ضربه شلاق بزنند. سؤال‌کننده، که یک بانوی حقوق‌دان بود، می‌گفت: ”اگر چهار زن باتقوا به چشم خود ببینند که مرد فاسقی به زن پاک‌دامنی تجاوز به عُنف کرد و از روی انگیزهٔ دینی بروند نزد قاضی و شهادت بدهند که فلان مرد به فلان زن مسلمان تجاوز به عُنف کرد، فقه اسلامی می‌گوید: قاضی، اگر هم این زنان را باتقوا بداند، باید به هریک هشتاد ضربه شلاق به عنوان حد قذف بزند و نباید آن مرد را مجازات کند. آیا عادلانه است زنان شهادت‌دهنده‌ای که به انگیزهٔ دینی شهادت داده‌اند فقط به دلیل اینکه زن هستند شلاق بخورند و آن مرد فاسق مجازات نشود و به گناه بیشتر تشویق گردد؟!“

این سؤال تکان‌دهنده فقیه مسئولیت‌شناس را به فکر فرو می‌برد که آیا نباید در این گونه مسائل تحقیق جدید و بازنگری همه‌جانبه‌ای انجام گیرد؟ و آیا اگر در این مسأله با همه‌سونگری و با دید جدید بحث اجتهادی کاملی انجام شود نتیجهٔ جدیدی نخواهد داد؟» (صالحی نجف‌آبادی، 1383: 14)

«ممکن است فقیهی در رابطه با این مسأله بگوید: آیهٔ شریفهٔ  إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ... (نحل: 90) که می‌گوید: خدا به عدالت امر می‌کند بر حدیثی که در این مسأله احیاناً وجود دارد حاکم است و آن را رد می‌کند به چند دلیل: 1 ــ اگر حدیثی با قرآن مخالف باشد، مردود است و در اینجا حدیث مفروض با قرآن مخالف است، زیرا آنچه حدیث می‌گوید ظلم است، در حالی که آیهٔ مزبور امر به عدالت می‌کند. 2 ــ رعایت عدالت موافق با عقل و فطرت است و اسلام که دین عقل فطرت است نمی‌پذیرد که زنان باتقواى شهادت‌دهنده، برخلاف عدالت، شلاق بخورند و آن مرد فاسق مجازات معاف باشد. 3 ــ عدالت روح اسلام است و در این مسأله نمی‌توان اسلام را رها کرد و به حدیث، که در حکم کالبد است، تمسک نمود، در حالی که در حدیث احتمال جعل یا اشتباه وجود دارد.» (همان: پانوشت صص 14 ــ 15)

 

یادداشت‌ها:

ـ صالحی نجف‌آبادی، نعمت‌الله (1383). قضاوت زن در فقه اسلامی. تهران: امید فردا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز