محمد اسفندیاری مینویسد:
«تاکنون اهتمامی جدّی در جهان اسلام برای احیای اصل برادری نشده است. کوششهایی هم که برای وحدت شده ]است[ کمابیش با این تلقی است که وحدت تاکتیکِ سیاسی است و در مقابل دشمن خارجی، نه یک استراتژی و هدف غایی. حتی در نظر عدهای، نه بر زبان آنان، وحدت نوعی ”همکاری خصومتآمیز“ است؛ یعنی چشمپوشی موّقت از خصومتهای کوچک برای رسیدن به اهداف بزرگ. در نتیجه، پس از رسیدن به اهدافِ بزرگ نوبت به طرح خصومتهای کوچک میرسد! حال آنکه اگر حتی یک دشمن خارجی هم برای جهان اسلام نباشد، باز هم مسلمانان باید با یکدیگر برادرانه رفتار کنند و برای احیای اصل برادری بکوشند. وحدت و اخوّت فقط در مقابل دشمنان خارجی نیست، بلکه فی نفسه مطلوب است و هر مسلمانی بدان مأمور. تجربههای بسیار به ما آموخته است که گاه دشمنان خارجی با مسلمانان چنان رفتار نمیکنند که مسلمانان با نابرادری با یکدیگر میکنند. مضافاً اینکه، وحدت بیاخوّت ممکن نیست و تا روح اخوّت در میان مسلمانان احیا نشود، وحدت ایجاد نمیشود.
با اینکه در سدههای اخیر در جهان اسلام نهضتهای اصلاحی متعددی صورت گرفت، اما شعار هیچیک از آنها برادری نبود. هدف این نهضتها بیشتر معطوف به مبارزه با استعمار و استبداد و استثمار بود و هیچگاه در آنها به احیای اصل برادری توجه شایسته نشد. اکنون تجربه این نهضتها به ما آموخته است که علةالعلل نابسامانیهای مسلمانان نه دشمن خارجی، که آفت داخلی است. و از میان آفتهای گونهگون داخلی آفت نابرادری را باید بسیار جدی گرفت.» (اسفندیاری، 1396: 17 ــ 18)
«]...[ مردم جهان، به ویژه جهان غرب، به این نکته رسیدهاند که باید با مدارا و بردباری با یکدیگر زندگی کنند. غرب به این نکته به سادگی دست نیافته، بلکه پس از دادگاههای تفتیش عقاید و کشته و شکنجه و زندانی و تبعید و تکفیر شدن دهها هزار نفر به مدارا رهنمون شده است. خوشبختانه جهان اسلام این همه وقایه تلخ را تجربه نکرده است، اما باید از تجربههای دیگران عبرت بگیرد و نوشدارو و پس از مرگ سهراب نیاورد. آیندهٔ اسلام نباید مانند گذشته مسیحیت و قرون وسطی باشد. در هیچ آیینی به اندازه مسیحیت بر محبت و صلح تأکید نشده و در هیچ آیینی به اندازه مسیحیت جنگ و خشونت نبوده است.
اخوّت در اسلام یک حکم محکم و اصلالاصول است و از آن دهها اصل حقوقی و اخلاقی استخراج میشود. با احیای اصل اخوّت در میان مسلمانان میتوان همگی را به مدارا و رفق و حلم و تحمل فراخواند، زیرا اخوّت و رحمت قرین یکدیگرند، و اخوّت و خشونت دو ضدّ جمعناشدنی. البته کسی منکر اصل اخوّت نیست و همه بدان اقرار میکنند، اما بعضی از آن غفلت میورزند و بعضی دیگر به لوازم و آداب آن تن نمیدهند و یا شناخت کافی از آن ندارند.» (همان: 21)
یادداشتها:
ـ اسفندیاری، محمد. (1396). همه ما برادریم: سیمای انسانی و اخلاقی اسلام. ویراست چهارم. چاپ هشتم. تهران: نگاه معاصر.
ـ یادداشت مرتبط:
آیا مردم جهان، به ویژه جهان غرب، به این نکته رسیدهاند که باید با مدارا و بردباری با یکدیگر زندگی کنند؟ این پرسشی است که با یک کار پژوهشی دقیق باید پاسخ داده شود و به ادعای غرب گرایان نمی توان اعتماد نمود. اما آنچه ظاهر قضیّه نشان می دهد چیزی عکس این ادعاست. جهان غرب اگر به این نتیجه رسیده بود سلاح های کشتار جمعی خود را کاهش می داد منافع ملی خود را تحدید و دست اندازی به دیگر کشورها را محدود می نمود. موجودات وحشی چون داعش را با دلارهای عربستان خلق و حمایت نمی کرد دست از کشتار مردم مظلوم فلسطین و یمن بر می داشت و به اجرای دمکراسی در فلسطین تن می داد و..