«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۶۸ مطلب با موضوع «آسیب‌شناسی» ثبت شده است

دو دیدگاه درباره انتظار از دین

سید محمدعلی ایازی

سید محمدعلی ایازی درباره «انتظار از دین» می‌نویسد:

«... مناسب است اشاره‌ای اجمالی به دو نگرش متفاوت در باب انتظار از دین و تأثیر آن در فهم کلام داشته باشیم، تا روشن شود که این اختلاف مشرب چقدر در فهم کلام سرنوشت‌ساز است و مسأله زبان دین تنها به کار بردن واژه‌ها نیست.

1 ــ گروهی انتظارشان از دین تعیین راه و روش زندگی در تمام ابعاد است. لذا می‌گویند دین شامل مجموعه زندگی بشر از خرد و کلان است. اگر در قرآن گفته است: ”لَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ“ (انعام/59)، ”نَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ“ (نحل/89)، به این حقیقت اشاره دارد و ناظر به تبیین مجموعه زندگی بشر است. طبق این دیدگاه، این گروه دستاوردهای علمی بشر را با آیات و روایات تطبیق داده‌اند و ادعا دارند که قرآن از همه‌گونه علوم مانند: روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد برخوردار است.

2 ــ دیدگاه دیگر بر این باور است که نباید از دین توقع گزاف داشته باشیم و بخواهیم که همه مسایل و مشکلات ما را چاره‌اندیشی کند. انتظار از دین در محدوده بیان سعادت اخروی است. این انتظار اقتضا می‌‌کند که فقط اموری را از دین بجوییم که به نوعی در سعادت اخروی ما تأثیر دارند و ما از تأثیرشان آگاهی نداریم. اگر در متون دینی به اموری برخوردیم که ربطی به سعادت اخروی ندارد آنها را جزء دین تلقی نکنیم و آثار و لوازم مترتب بر دین را بر آنها بار نکنیم.» (ایازی، 1378: 74 ــ 75)


پس‌نوشت:

ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی از آیه 59 سوره انعام و آیه 89 سوره نحل:

ـ «هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین ]مسطور[ است» (انعام: 59)

ـ «کتاب آسمانی ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم که روشنگر همه چیز است» (نحل: 89)


یادداشت‌ها:

ـ ایازی، سید محمدعلی (1378). قرآن و فرهنگ زمانه. قم: انتشارات کتاب مبین.

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تلویزیون در عصر ما!

تلویزیون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دق‌الباب مساجد در شب اول ربیع‌الاول پیشینه روایی ندارد!

دق‌الباب هفت مسجد

حجت‌الاسلام حسین هاشمی، از محققان حوزه علمیه قم، درباره سندیت کوبیدن درب مساجد و روشن کردن شمع مقابل مسجد در پایان ماه صفر گفت: «اعمالی پس از پایان ماه صفر بین مردم رایج است از جمله کوبیدن درب هفت مسجد، روشن کردن هفت شمع مقابل درب مساجد و یا جارو کردن مساجد، که اینها از نظر تاریخی هیچ گونه سندیتی ندارد و از سیره بزرگان و علما نبوده است.» (وبگاه صلات، دسترسی در 1395/9/11)

متن کامل مقاله را در وبگاه صلات بخوانید.

 

یادداشت‌ها:

ـ وبگاه صلات (دسترسی در 1395/9/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خاستگاه روضه‌خوانی


مرتضی مطهری درباره ملاحسین کاشفی و کتاب «روضة‌الشهدا» می‌گوید:

«ملاحسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی‌انصاف مرد باسوادی هم بوده است؛ کتاب‌هایی هم دارد؛ صاحب انوار سهیلی ]است[، که خیلی عبارت‌پردازی کرده و می‌گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال، مرد باسوادی بوده است. تاریخش را که انسان می‌خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنّی و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون‌صفتی هم بوده است؛ در میان شیعه‌ها خودش را یک شیعه صددرصد متصلّبی نشان می‌داده و در میان سنی‌ها خودش را حنفی نشان می‌داده است. اصلاً اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق‌العاده متعصب در تشیع. اینجا که در میان سبزواری‌ها بود یک شیعه صددرصد شیعه بود. بعد می‌رفت هرات. (می‌گویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامی یا باجناق او بود.) آنجا که می‌رفت، به روش اهل تسنن بود.

این مرد واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می‌کرد. کتابی نوشته است به فارسی. اولین کتابی که به فارسی نوشته شده همین کتاب روضة‌الشهدا است، که پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفی در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجری نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلی مراجعه می‌کردند. شیخ مفید (رضوان‌الله ‌علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. ]در[ تواریخ اهل تسنن، طبری نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبی نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمی نوشته است. من نمی‌دانم این بی‌انصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسم‌ها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین اسم‌هایی را می‌آورد که اصلاً چنین آدم‌هایی وجود نداشته‌اند؛ در میان دشمن‌ها اسم‌هایی را می‌برد که همه جعلی است؛ داستان‌ها را به شکل افسانه درآورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد، ]مرثیه‌خوان‌ها[ که اغلب بی‌سواد بودند و به کتاب‌های عربی مراجعه نمی‌کردند همین کتاب را می‌گرفتند و در مجالس از رو می‌خواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما ”روضه‌خوانی“ می‌گوییم. در زمان امام حسین روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ در زمان حضرت صادق هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ در زمان امام حسن عسکری هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ بعد در زمان سید مرتضی هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ در زمان خواجه نصیرالدین طوسی هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده ”روضه‌خوانی“. روضه‌خوانی یعنی خواندن کتاب روضة‌الشهدا، همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب در دست‌وبال‌ها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه‌سازیِ روضة‌الشهدا خواندن. ما شدیم روضه‌خوان، یعنی روضة‌الشهداخوان، یعنی افسانه‌ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.» (مطهری، 1391: 82 ـ 83)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1391). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ هفتادویکم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!

 

 

پس عزا بر خود کندی ای خفتگان

پـس عـزا بر خود کنید ای خفتگان

زانکه بد مرگیست این خواب گران

(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 24)

یادداشت‌ها:‌

ـ گنجور (دسترسی در 1395/7/19)

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

عزا بر خود کنید!
آیا مولانا عزاداری شیعیان را تحقیر کرده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

گریه برای امام حسین (ع) و کفاره گناهان!


مرتضی مطهری درباره تحریفات معنوی حادثه کربلا می‌گوید:

«(نمی‌دانم بگویم ماهرانه یا جاهلانه) یک جا گفتیم حسین‌بن‌علی قیام کرد که کشته بشود برای اینکه کفاره گناهان امت باشد، کشته شد برای اینکه گناهان ما آمرزیده شود. حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ می‌گوییم ما به این حرف‌ها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد برای اینکه گناهان ما بخشیده شود. نمی‌دانیم که این فکر را از دنیای مسیحیت گرفته‌ایم. ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت. یکی همین است. یکی از اصول معتقدات مسیحی مسئله ]به[ صلیب رفتن مسیح است برای اینکه فادی باشد. الأن ”الفادی“ لقب مسیح است. این از نظر مسیحیت جزء متن مسیحیت است. می‌گویند عیسی به دار رفت و این به دار رفتن عیسی کفاره گناه امت شد، یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی می‌گذارند. فکر نکردیم این حرف مال دنیای مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین سازگار نیست. به خدا قسم، تهمت به ابا عبدالله است. والله اگر کسی در روز ماه رمضان روزه داشته باشد و این حرف را به حسین‌بن‌علی نسبت دهد و بگوید شهادت حسین برای چنین کاری بود و از او نقل کند، روزه‌اش باطل است. دروغ بر حسین است. ابا عبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تأسیس کرد، بیمه گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه می‌گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می‌کنم، اما شما هر چه می‌خواهید باشید، ابن‌زیاد باشید، عمر سعد باشید. ما می‌گوییم یک ابن‌زیاد در دنیا کم بود، یک عمر سعد در دنیا کم بود، یک سنان‌بن‌انس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین می‌خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود. گفت ایهاالناس هر چه می‌توانید بد باشید که من بیمه شما هستم!» (مطهری، 1391: 96 ـ 97)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1391). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ هفتادویکم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

«غرب‌زدگی شیعه» از دیدگاه علی شریعتی

علی شریعتی

«صفویه ناگهان نهضت شیعی را که همیشه در زیرزمین‌ها مبارزه می‌کرد روی کار آورد، می‌آورد روی بالکن، در صحنه باز جامعه، اما اقلیت شیعه ایرانی، چونکه هرگز در طول تاریخ نتوانسته یک جامعه مستقل بسازد، جز در دوره کوتاه آل‌بویه و حکومت‌های محلی موقتی چون سربداریه، هیچ‌گاه آزاد نبوده و امکان تظاهرات اجتماعی را نداشته و در تقیه به سر می‌برده، هنوز شعارهای اجتماعی ندارد، هنوز مراسم عملی ندارد، هنوز نمی‌داند که چگونه و در چه فرم‌های جمعی نمایش‌های عمومی تجلی کند، سمبل و علائم و مراسم اجتماعی ندارد، اکنون که رژیم صفوی به اینها همه احتیاج دارد باید کاری کند. این کار بسیار ساده انجام شد؛ یک مقام رسمی وزارتی به وجود آمد و شخصیتی به اسم ”وزیر امور روضه‌خوانی“ مأموریت یافت تا در این زمینه دست‌به‌کار شود. این وزیر امور روضه‌خوانی اولین تحفه‌های غرب را در قرن 16 و 17 به ایران سوغات آورد و این اولین تماس فرهنگی ایران است با غرب، نه آن چنانکه می‌گویند، قرن نوزدهم و واردکردن چاپخانه و برق و روزنامه و نظام و دارالفنون و حاجی امین‌الضرب و امیر کبیر...!

 وزیر امور روضه‌خوانی و تعزیه‌داری رفت به اروپای شرقی (که در آن هنگام صفویه روابط بسیار نزدیک و مرموز ویژه‌ای با آنها داشتند) و درباره مراسم دینی و تشریفات مذهبی آنجا تحقیق کرد، مطالعه کرد و بسیاری از آن سنت‌ها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت، برگزاری و نقل مصیبت‌های مسیح و حواریون وشهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعائر و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورهای ویژه محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد و در اینجا به کمک روحانیون وابسته با رژیم صفوی، آن فرم‌ها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالب‌های مسیحی اروپایی، محتوای شیعی ایرانی بخشیدند، به طوری که ناگهان در ایران سمبل‌ها و مراسم و مظاهر کاملاً تازه‌ای که هرگز نه در ملیت ایران سابقه داشت و نه در دین اسلام و نه در مذهب شیعی به وجود آمد. مراسمی از نوع تعزیه‌گردانی، شبیه‌سازی نعش و علم و کتل و عماری و پرده‌داری و شمایل‌کشی و معرکه‌گیری و قفل‌بندی و زنجیرزنی و تیغ‌زنی و موزیک و سنج‌زنی و تعزیه‌خوانی و فرم خاص و جدید و تشریفاتی ”مصیبت‌خوانی“ و ”نوحه‌سرایی جمعی“ ... که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است و هرکس با آن آشنا است، به سادگی تشخیص می‌دهد که تقلید است.

اساس مراسم عزاداری مسیحیان بر نمایش زندگی شهدای نخستین نهضت مسیحیت و نشان دادن مظلومیت و شهادت آنان در دوران حکومت شرک و کفر و امپراتوری وحشی سزارها و سرداران آنها است و نیز شرح حال حواریون و به خصوص تراژدی مریم و بیان فضائل و کرامات و رنج‌ها و مظلومیت‌های او و از همه مهم‌تر احیای خاطره خونین عیسی مسیح و شکنجه‌ها و ظلم‌ها و سختی‌هایی که از قوم خود (یهودی‌ها) از ظلمه (رومی‌های بی‌رحم) تحمل کرده است تحت عنوان passions  یعنی ”مصائب“ که مراسم و اشکال برگزاری و نمایش و بیان آن به وسیله صفویه تقلید و اقتباس شده است و در خدمت تاریخ خاص تشیع و بیان مصائب اهل بیت و حضرت فاطمه زهرا و بالاخص شهادت امام حسین و خاندان و اصحاب بزرگوارش قرار گرفته است.

قفل‌زنی، سینه‌زنی، زنجیرزنی و تیغ‌زنی حتی هم‌اکنون به همین شکل در لورد Lourdes سالیانه در سال‌روز شهادت مسیح برگزار می‌شود و این است که با اینکه از نظر اسلامی این اعمال محکوم است و علمای حقیقی اسلامی نه تنها آن را تأیید نکرده‌اند که جداً مخالف‌اند و این نمایش‌ها را بر خلاف موازین علمی شرع می‌دانند. ولی همواره و همه ساله در این دو سه قرن انجام می‌شده و این در عین حال که شگفت‌انگیز است روشن‌کننده این نظر من است که این مراسم ابتکار سیاست بوده است، نه روحانیت واقعی و نشان می‌دهد که این تظاهرات پرشور و سازمان‌یافته و بسیار نیرومند، با اینکه صددرصد مذهبی و شیعی است و به نام امام و خاندان پیغمبر و ولایت علی و عشق مذهبی انجام می‌شود مورد تأیید علمای شیعی نیست و حتی علما غالباً در برابر آن تقیه می‌کرده‌اند و از مخالفت علنی و جدی خودداری می‌نموده‌اند و این روشن می‌کند که مصالح سیاسی و قدرت حکومت بوده است که این مراسم و اعمال و شعائر را بر علما تحمیل کرده است وگردانندگان آن نیز خود به این امر کم و بیش واقف‌اند عالم و فقیه واقعی شیعی آنها را تأیید نمی‌کند ولی به نام اینکه: این، کار عشق است، کار شرع نیست، خود را از قید فتوای عالم رها می‌کرده‌اند چنانکه در پاسخ عالمی که به یکی از همین سرحلقه‌ها گفته بود این اعمال با موازین شرع نمی‌‌خواند، گفته بود: ”آقا، یازده ماه از سال را ما به حرف شما گوش می‌دهیم و این یک ماه را شما به حرف ما گوش کنید؛ این کار مستحب و مکروه و حلال وحرام نیست، جنون علی و عشق حسین است، عاشورا ما را دیوانه می‌کند، خون‌مان را جوش می‌آورد، دل‌مان می‌خواهد خودمان را آتش بزنیم، دستگاه امام حسین از دستگاه خدا سوا است. اگر خدا ما را به گناه عشق حسین به جهنم هم ببرد با شوق و شکر خودمان را در آتش می‌اندازیم، بگذار ما را بسوزد ...“ این گونه استدلال و احساسات پیداست که با منطق عقلی و عقلائی اسلام و تشیع علمی ارتباطی ندارد، کاملاً پیداست که زبان تصوف است و احساسات غلاه و پرورده کار درویشان و شاعران و روضه‌خوانان و خطبا و مبلغان عوام که همه مستقیم و غیرمستقیم از نهضت صفوی آب می‌خورند و کارگزاران و بلندگوها و رادیوهای رسمی زمان بوده‌اند و به دربار صفوی بیشتر بسته بودند تا حوزه‌های علمی. من فکر می‌کنم اینکه امروز یک مجتهد فقیه و عالم شیعی منبر رفتن و تبلیغ کردن و رد محافل و تکایا و مساجد حرف زدن را برای مقام خود کسر می‌داند و سبک تلقی می‌کند یادگار همان دوره است که منبرها، تریبون‌های تبلیغاتی دستگاه حکومت شده بود و منبری‌ها سخنگوهای سیاست، نه علم و روحانیت. این مراسم غالباً به روشنی با سنت‌ها و حتی احکام شرعی منافات دارد. حرمتی که مسلمان و شیعه برای ائمه و خاندان پیغمبر و به خصوص حرم پیغمبر و امام قائل است پیداست و در عین حال در شبیه‌ها، یک نره مرد نتراشیده سکینه می‌شود یا زینب و در صحنه‌ها ظاهر می‌شود یا موسیقی که علما آن همه با کراهت و حرمت تلقی می‌کنند در شبیه و تعزیه حفظ شده است. و پیداست که از مسیحیت آمده است. شبیه و تعزیه و نعش، تقلید کورکورانه از مراسم ”میسترهای هفت‌گانه“ 7 Mysteress و ”میراکل“ Miracles و نمایش نعش عیسی بر صلیب و فرود آوردن و دفن کردن و صعود و دیگر قضایاست.

نوحه‌های دسته‌جمعی درست یادآور ”کُر“های کلیساست. و پرده‌های سیاه که به شکل خاصی بر سر در تکیه‌ها و پایه‌ها و کتیبه‌ها آویخته می‌شود و غالباً اشعار جودی و محتشم و غیره بر آن نقش شده بی‌کم‌و‌کاست از پرده‌های کلیسا در مراسم تقلید شده و شمایل‌گردانی و نقش صورت ائمه و دشمنان و حوادث کربلا و غیره که در میان مردم نمایش داده می‌شود پُرتره‌سازی‌های مسیحی است. حتی اسلوب نقاشی‌ها همان است، در حالی که صورت‌سازی در مذهب ما مکروه است، حتی نوری که به صورت یک هاله گرد سر ائمه و اهل بیت دیده می‌شود درست تقلیدی است و شاید بافره‌ ایزدی وفروع ‌ایزدی در ایران باستان توجیه شده است.

این مراسم و تشریفات رسمی و مخصوص عزاداری اجتماعی و رسمی همه فرم‌های تقلیدی از عزاداری و مصیبت‌خوانی و شبیه‌سازی مسیحیت اروپایی است و حتی گاه به قدری ناشیانه این تقلید را کرده‌اند که شکل صلیب را هم که در مراسم مذهبی مسیحی‌ها جلو دسته می‌برند صفویه بدون اینکه کمترین تغییری در آن بدهند آوردند به ایران و همین الان هم، بدون توجه به شکل رمزی و مذهبی آن در مسیحیت، جلو دسته‌ها راه می‌برند و همه می‌بینند که شاخصه نمایان هر دسته سینه‌زنی همین صلیب یعنی جریده است و در عین حال در نظر هیچ‌کس معلوم نیست برای چیست؟ و هیچ‌کس از آنهایی هم که آن را می‌سازند و حمل می‌کنند نمی‌دانند برای چه چنین می‌کنند؟ اما با اینکه این جریده در میان ما هیچ مفهومی ندارد و کاری نمی‌کند، همه شخصیت و عظمت و افتخار یک دسته به همان جریده‌اش وابسته است، دعواها بر سر جریده است. ارزش و اعتبار و شکوه و فداکاری، اندازه ایمان و شور دینی یک دسته به بزرگی و سنگینی و زیبایی و گرانی جریده‌اش بستگی دارد. جریده نه تنها از نظر شکل همان صلیب است، بلکه از نظر لفظ هم همان اسم صلیب است، که همراه مسمی از اروپای شرقی و از زبان لاتین به فارسی آمده، چون کلمه ”جریده“ نه در فارسی و نه در عربی با این شکل هیچ مفهومی ندارد. دکورها و پوشش‌ها و پرده‌هایی که در اروپای شرقی و ایتالیا و غالب کلیساهای کاتولیک وجود دارد و همه می‌بینید با همان شکل به ایران آمد و چون مسجد امکان پذیرش این مراسم و این تزئینات جدید را نداشت و برای چنین کارهایی ساخته نشده بود، ساختمان‌های خاص این امور بنا شد به نام ”تکیه“.‌» (شریعتی، 1377: 169 - 174).


یادداشت‌ها:

ـ شریعتی، علی (1377). تشیع علوی و تشیع صفوی. تهران: چاپخش.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کشتی‌سواری و شناگری

مصطفی ملکیان می‌نویسد:

«اکثر متدینان طول تاریخ فکر می‌کنند که دینداری کشتی‌سواری است و نمی‌دانند که نوعی شناگری است. [...] وقتی انسان خود را سوار کشتی می‌بیند، تصور می‌کند کشتی‌سواران اهل نجات‌اند، مگر به حسب تصادف و کسانی که سوار کشتی نیستند و بر موج سوارند غرق خواهند شد، مگر به حسب تصادف. روان‌شناسی افراد داخل کشتی این است که بنا بر قاعده به ساحل می‌رسیم، مگر اینکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که بر موج‌ها سوارند و شنا می‌کنند بنا بر قاعده غرق می‌شوند، مگر اینکه برحسب تصادف نجات یابند. مسلمانانی که تلقی‌شان کشتی‌سواری است گمان می‌کنند مسلمانانِ اهل نجات‌اند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که مسلمان نیستند اهل غرق‌شدن‌اند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد. [...] وقتی شناگر باشید، فقط با شناکردن امید به نجات دارید و نه با هیچ کار دیگری. بنابراین، همهٔ شناگران همّ و غمّ واحدی دارند و آن شناگری است.اما کسانی که سوار بر کشتی‌اند هرکدام کار مختلفی انجام می‌دهند؛ یکی رادیو گوش می‌کند، یکی روزنامه می‌خواند، یکی می‌خوابد، یکی آواز می‌خواند، یکی غذا می‌خورد و ... . آنها دل‌مشغولی واحدی ندارند، زیرا همه سوارند و می‌گویند هر کاری در کشتی انجام دهیم مهم نیست، زیرا در کشتی هستیم. متدینانی که چنین تلقی‌ای دارند و خود را مالک حقیقت می‌دانند به اینکه سوار کشتی نجات‌اند دل خوش دارند. اما شناگران این طور نیستند؛ آنها فقط یک همّ دارند و آن شناکردن است. اگر از شناگری غافل شوند، غرق می‌شوند.» (ملکیان، 1394: 244)


یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی (1394). در رهگذار باد و نگهبان لاله. جلد 2. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز