علی زمانیان مینویسد:
«رستگاری مهمترین دغدغهٔ فرد مؤمن و دیندار است. میخواهد که رضایت خداوند را کسب نماید و پس از مرگ، به بهشت او وارد شود. از این رو، در نظر عموم دینداران، رستگاری یعنی گرفتن نامهٔ اعمال به دست راست و وارد شدن به بهشت خداوند. این دریافت از مفهوم رستگاری، گرچه همهٔ معنای آن را در برنمیگیرد، اما در جمهورِ مؤمنان در نسبت به معانی دیگرِ رستگاری، از عمومیت بیشتری برخوردار است.
به نحو کاملاً مجمل، میتوان سه گونهٔ وصول به رستگاری را از یکدیگر تفکیک نمود. گرچه تمایز سهگانه به این معنا نیست که هر یک از آنان با دیگر صور رستگاری، هیچ وجه مشترکی ندارند، بلکه علاوه بر وجه اشتراک، اما در نهایت سه رویکرد و سه نگاه به موضوع رستگاری است. از این رو و با توجه به رویکردهای سهگانه، سه گونه سبک زندگی دیندارانهٔ معطوف به رستگاری شکل میگیرد، سبکهایی که ویژگیها و مختصات خود را دارد و آن را از سایر سبکهای وصول به رستگاری متمایز میکند.
● آن سه رویکرد عبارت است از:
➊ رستگاری از طریق فقه (رستگاری فقهی)
➋ رستگاری از طریق عرفان و معنویت (رستگاری معنوی)
➌ رستگاری از طریق مناسک و شعائر (رستگاری مناسکی)
شرح هر یک از انواع سهگانه و مقایسهٔ آنها با یکدیگر، به مجال فراختری نیاز دارد. در اینجا صرفاً به نقش پول در رستگاری فقهی اشاراتی میشود. رستگاریِ فقهی، یعنی از نظر یک فقیه، چگونه میتوان رستگار شد؟ به عبارتی، چگونه و از کدام مسیر میتوان مسیر ”رضوان“ را طی نمود؟
اهمیت پول در نظام رستگاری فقهی را میتوان از جرایم نقدی، تبادل مالی و پرداختهایی سنجید که در کل فقه رایج است. فقه (مانند نظام حقوقی)، علاوهبر معادلیابی پولی برای خطاهای مختلف، گناه را نیز با پول میسنجد و احساسِ بدِ گناهکاری را، که همان شرمندگی است، با پول حلوفصل میکند. به تعبیری دیگر، فقه نیز مانند نظام حقوقی، به خرید و فروش خطا مشغول است. جریمهٔ حقوقی و فقهی یعنی جبران خطا از طریق و به وسیلهٔ پول. برای مثال، یک شخص وقتی از چراغ قرمز عبور میکند، پلیس او را برای این خطا جریمه میکند. خاطی نیز با پرداخت وجه جریمه گویی آن خطایش را جبران کرده است و از این رو خود را مدیون هیچ کس نمیداند. همین روند نیز با تبدیل گناه به جریمهٔ پولی، در نظام فقهی نیز جاری است.
آن کس که مثلاً مرتکب قتلی شده است (و البته با شرایطی)، میتواند دیه بپردازد و خود را از احساس بدِ گناهکار بودن نجات دهد و رستگاری ازدسترفتهاش را از نو بازآفرینی نماید. آن کس که در زندگی و در زمان حیاتش، واجباتش را انجام نداده است میتواند به وراث بسپرد که برایش نماز و روزه بخرند. اگر حج بر او واجب شده باشد، پولی بدهند و کس دیگری آن دِیْن را در مقابل دریافت پول، ادا کند. میتوان با پرداخت پول، ثواب ختم قرآن کسی را خرید. و با پرداخت پول با گناهان تسویهحساب نمود. در این شیوه از رستگاری، حتی میتوان گناهان اخلاقی را نیز با پول حلوفصل کرد.
در نظام فقهی، برای رستگار شدن، میتوان ثوابی خرید و یا گناهی را فروخت. این گونهٔ رستگاری را میتوان ”رستگاریِ خریدنی“ نام نهاد. در رستگاری فقهی، با پرداخت پول میتوان از تنبیهات دینی گریخت و رضایت خداوند را کسب کرد. این نکته مهم است که اگر پول در رفع گناهان و خطاها و کسب رضایت خداوند مهم است، پس افراد برای ورود به ملکوت خداوند باید آن را بپردازند. اما از آنجا که خداوند به صورت مستقیم حضور ندارد که طلبش را وصول نماید، دستگاه روحانیت (فقها)، به منزلهٔ نمایندگان خدا، وجوهات و کفارهها را دریافت میکنند. این سخن نه نقد بلکه صرفاً برای شرح رویکرد فقهی به رستگاری است. در این رویکرد که مبادلات پولی برای رستگاری ضروری است، مکانیسمی هم برای پرداخت باید مشخص شود. و این البته با رویکردهای دوگانهٔ پیشین، و به ویژه با رویکرد معنویتگرایانه به رستگاری فاصلهٔ کهکشانی دارد.
گرایش به رستگاری فقهی از آن رو عمومیت دارد که اولاً به نحو پراگماتیستیک، گریبان خطاکاران را از نتایج و پیامدهای وجودی و هراسهای الاهیاتی میرهاند؛ ثانیاً به مؤمنان یاد میدهد که آسان و به سهولت مسئلهشان را حلوفصل نمایند. از این رو، رویکرد فقهی به رستگاری، در نظر عامهٔ دینداران و به نحو تاریخی، پذیرفتنیتر بوده است.» (با اندکی ویرایش از وبلاگ خرد منتقد، دسترسی در 1398/3/24)
یادداشتها:
ـ وبلاگ خرد منتقد (انتشار در 1398/3/22)
ـ یادداشت مرتبط: