محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«چرا امام حسین زنان و کودکان را همراه خود برد؟ آیا این اقدام، عقلانی و سنجیده و به دور از افراط‌گرایی بود یا نه؟ تنها کسی که در این باره توقف علمی کرده آیت‌الله استادی است که می‌گوید این کار هیچ توجیهی ندارد مگر اینکه بگوییم به فرمان خداوند بود. [۱] در مقابل، عقاد می‌گوید در میان عرب مرسوم بود که مجاهدان با خانواده خود به میدان جنگ می‌رفتند و این سنت در صدر اسلام نیز معمول بود. [۲]» (اسفندیاری، ۱۳۹۸: ۱۷۱)

«در کتاب ”الملهوف“ آمده است هنگامی که امام حسین از مکه به طرف کوفه می‌رفت به محمد بن حنفیه گفت که پیامبر خدا (ص) [در خواب یا در حال مکاشفه] به من فرمود: ”اُخْرُجْ فَاِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتِیلا؛ بیرون برو که خدا خواسته است تو را کشته ببیند.“ محمد بن حنفیه گفت پس چرا زنان را همراه خود می‌بری؟ امام گفت پیامبر نیز به من فرمود: ”اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراهُنَّ سَبایا؛ خدا خواسته است زنان را اسیر ببیند.“ [۳]

در اغلب قریب به اتفاق کتاب‌ها حدیث مزبور آمده و تلقی به قبول شده است. ولی مناسب است بگوییم:

➊ این حدیث فاقد سند است و در این مقام، روایتی که سند ندارد و معارض معتبر هم دارد اعتبار ندارد.

➋ این حدیث تا قرن هفتم در هیچ‌یک از منابع تاریخی و حدیثی نیامده است؛ از جمله در تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری، العقد الفرید، کافی، مروج الذّهب، الارشاد و مقتل الحسین خوارزمی. در نخستین منبعی که حدیث مزبور آمده ”الملهوف“ ابن طاووس (م ۶۶۴) است و آنگاه در کتاب‌هایی مانند بحارالانوار و ناسخ التّواریخ و نفس المهموم، به نقل از الملهوف نقل و مشهور شده است.

➌ این حدیث حتی در بسیاری از نسخه‌های خطی الملهوف، که مبنای چاپ‌های آن است، وجود ندارد. [۴]

➍ اگر هم قطعی شود که این حدیث را ابن طاووس نقل کرده و در نسخه او وجود داشته است، وی به آن اعتماد کامل نداشته و صرفاً روایت کرده است، زیرا او در همین کتاب، برخلاف این حدیث، می‌گوید شاید علت اینکه امام خانواده‌اش را همراه خود برد این باشد که اگر آنها را در حجاز می‌گذاشت، یزید دستور می‌داد که دستگیر شان کنند و در نتیجه، آن حضرت از جهاد و شهادت باز می‌ماند. [۵]

➎ در این حدیث آمده است که محمد بن حنفیه در مکه بود که با امام حسین گفت‌وگو کرد. حال اینکه در منابع متعدد تاریخی تصریح شده است که محمد بن حنفیه با آن حضرت به مکه نرفت. [۶] همچنین ابومخنف روایت کرده است هنگامی که امام حسین از مکه حرکت کرد، محمد بن حنفیه در مدینه بود و چون خبر حرکت آن حضرت به او رسید، در حالی که در طشتی وضو می‌گرفت، به گریه افتاد و صدای قطره‌های اشک او که در طشت می‌ریخت به گوش می‌رسید. [۷]

➏ حدیث الملهوف معارض است با حدیثی دیگر که در آن آمده است امام حسین به عبدالله بن جعفر، که اصرار داشت آن حضرت از مکه به کوفه نرود، فرمود پیامبر خدا در خواب به من دستوری داده است که بدان عمل خواهم کرد. عبدالله بن جعفر پرسید آن دستور چه بود. امام فرمود: ”آن را به هیچ‌کس نگفته‌ام و نخواهم گفت.“ [۸]

[...] اکثر قریب به اتفاق نویسندگان معاصر، با استناد به این حدیث بی‌اعتبار، تحلیلی از اسارت اهل بیت ارائه کرده‌اند که آن هم بی‌اعتبار است. ایشان می‌گویند امام حسین مأمور بود خانواده‌اش را به اسارت ببرد تا آنها یزید را رسوا و پیام آن حضرت را به مردم ابلاغ کنند؛ بخوانید که آیت‌الله صافی گلپایگانی با قاطعیت گفته است: ”اگر این اسارت نبود، می‌توان گفت آثار شهادت امام (ع) با بدن مبارکش در کربلا دفن می‌شد.“ [۹] همچنین شریعتی گفته است: ”اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ بازنمی‌گفت، کربلا در تاریخ می‌ماند.“ [۱۰]» (همان: ۱۷۳ ــ ۱۷۵)

«در این تحلیل، هدف با نتیجه اشتباه گرفته شده است. اگر چه اسارت اهل بیت موجب رسواتر شدن یزید شد، از کجا معلوم است که هدف امام حسین این بود که خانواده‌اش اسیر شوند؟ مضافاً اینکه یزید، متجاهر به فسق و رسوا بود و با شهادت امام حسین رسواتر شد و اگر هم خانواده آن حضرت اسیر نمی‌شدند، باز هم یزید رسوا می‌شد. [...] بی‌تردید حضرت زینب، با آن خطبه‌های رسا پیام خون حسین را گزارد، ولی اگر هم زینب نبود و یا خانواده امام اسیر نمی‌شدند، هرگز خون سیدالشهدا هدر نمی‌رفت. امام حسین در مکه، و از مکه تا کربلا، و در کربلا، بارها و بارها، خواسته‌ها و آرمان‌ها و پیام‌هایش را به مردم ابلاغ کرده بود.

امام حسین مردی گمنام و چون یکی از آحاد مسلمانان نبود که اگر کشته می‌شد، آثار شهادتش تا دوردست‌ها نمی‌رفت. آن حضرت، حتی به نظر اهل سنت، بزرگ‌ترین شخصیت روزگارش بود و همه دیده‌ها معطوف بدو. برای حکومت یزید امکان نداشت که امام حسین را در میدان جنگ بکشد و بر آن سرپوش نهد.

مضافاً اینکه آنچه موجب جاودانه شدن نهضت امام حسین در تاریخ شد تدبیرهای ائمه طاهرین (ع) بود که آن را از متن تاریخ به متن دین آوردند. ایشان بودند که پیام آن حضرت را به نسل‌های بعد منتقل کردند و در جاودان‌سازی نام امام حسین نقش داشتند.» (همان: ۱۷۶)

«پاسخ ما این است که اگر آن حضرت خانواده‌اش را به همراه نمی‌برد، به محض خروج از مدینه یا مکه و یا به محض رسیدن به کوفه، آنها را دستگیر می‌کردند و گروگان می‌گرفتند تا امام نتواند اقدامی کند. در این صورت، آن حضرت بر سر یک دوراهی قرار می‌گرفت که هر دو بن‌بست بود: اگر برای رهایی خانواده‌اش تسلیم می‌شد، از عزت حسینی دور بود، و اگر بی‌اعتنا به سرنوشت خانواده‌اش به راه خویش ادامه می‌داد، از غیرت حسینی دور بود.» (همان: ۱۷۲)

پانوشت‌ها:

[۱] سرگذشت شهید جاوید (۴۹۹ ــ ۵۰۱)

[۲] الحسین ابوالشهدا (۱۱۹ ــ ۱۲۱)

[۳] الملهوف (ص ۱۲۸)

[۴] از این کتاب دو چاپ تصحیح‌شده وجود دارد: یکی با عنوان ”الملهوف على قتلی الطفوف“ به اهتمام فارس تبریزیان (حسّون)، و دیگری با عنوان ”تصحیح و منبع‌شناسی کتاب الملهوف سید ابن طاووس“ از مصطفی صادقی کاشانی. مصحّحان کتاب مزبور این نکته را یادآور شده‌اند.

[۵] الملهوف (ص ۱۴۲)

[۶] تاریخ طبری (ج ۵: ۳۴۱)؛ الارشاد (ج ۲: ۳۴)؛ الاخبار الطّوال (ص ۲۲۸)

[۷] تاریخ طبری (ج ۵: ۳۹۴)

[۸] همان (ج ۵: ۳۸۸)

[۹] حسین (ع): شهید آگاه و رهبر نجات‌بخش اسلام (ص ۳۸۴)

[۱۰] حسین وارث آدم (ص ۲۰۶)

[۱۱] تاریخ یعقوبی (ج ۲: ۱۶۱)

[۱۲] همان (ج ۲: ۱۶۱)

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (۱۳۹۸). حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا. تهران: نشر نی.