«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق دین‌شناسی (1394)» ثبت شده است

دنیای دیروز و دنیای امروز!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«ساکنان دنیای قدیم می‌پنداشتند که حق (= امر واقع یا واقعیت) ”ساده“،”روشن“ و ”سهل‌الوصول“ است و اگر کسی آن را انکار کند یا درباره آن اظهار شک و تردید کند ”بیمار“ است، یعنی اغراض و مطامع و هواها و هوس‌های نفسانی خود اوست که مانع رؤیت حق و پذیرش آن می‌شود. آنان گمان می‌کردند که حق همچون خورشید نیمروزی در آسمان می‌درخشد و کافی است کسی سر خود را بالا بگیرد تا آن را ببیند. به بیان دیگر، قدما می‌پنداشتند بین انسان و حقیقت هیچ واسطه‌ای نیست، یا اگر هست، این واسطه معصوم است و واقعیت دست‌نخورده را، آن‌چنان که هست، در اختیار آدمی قرار می‌دهد.

این دیدگاه مبتنی بر دو پیش‌فرض مهم است: یکی در باب ”سرشت“ و ”ساختار“ واقعیت/حقیقت و دیگری در باب ”روان‌شناسی ادراک.“ پیش‌فرض اول، که پیش‌فرضی است متافیزیکی و وجودشناسانه، می‌گوید:‌ ”حقیقت ساده است“، یعنی ظاهر و باطن ندارد و فاقد وجوه، ابعاد، زوایا، مراتب، لایه‌ها و جلوه‌های توبرتو و مختلف است و ابهام، غموض و پیچیدگی ندارد. پیش‌فرض دوم، که پیش‌فرضی است روان‌شناسانه، می‌گوید ”آدمی در مقام ادراک حقیقت واقعیت، کاملاً منفعل و صرفاً تماشاگر است“ و ذهن او همچون آینه‌ای ”مسطح“ و ”بی‌رنگ“ عمل می‌کند و کافی است او چشم بگشاید و دل از زنگار بپیراید تا نور حقیقت در‌ آینهٔ ذهن و ضمیر او بتابد. این دیدگاه را می‌توان ”رئالیزم خام“ نامید.

ساکنان دنیای قدیم در اثر پذیرش این دو پیش‌فرض خود را با حقیقت عریان مواجه می‌دیدند و کسی که خود را با حقیقت عریان مواجه ببیند چاره‌ای به جز انتخاب و پذیرش منفعلانه آن ندارد و اگر آن را را نپذیرد یا انکار کند، به حقیقت کفر ورزیده است و کفر او هم از رذایل نفسانی او سرچشمه می‌گیرد و معلَّل است، نه مدلَّل، یعنی مستند به علت است، نه مستند به دلیل.

یکی از مهم‌ترین کشفیاتی که آدمی را وارد دنیای جدید کرد این بود که آدمی به نادرستی آن دو پیش‌فرض و به تبع آن به نادرستی نتیجه‌ای که بر آن دو پیش‌فرض مترتب می‌شد پی بُرد و نیک دریافت که اولاً حقیقت/واقعیت ”ساده“ نیست، بلکه توبرتو، لایه‌لایه، ذووجوه و ذومراتب است و نه تنها ظاهری دارد و باطنی، که هزار چهره و جلوه و هزار بطن دارد و روشن نیست، بلکه دارای ابهام، غموض و پیچیدگی است، یعنی رازآلود است.

ثانیاً، ذهن آدمی در مقام ادراک حقیقت صرفاً منفعل و تماشاگر نیست، بلکه فعال و بازیگر هم هست و نه تنها اوصاف شخصی، ویژگی‌های روحی و روانی، فضایل و رذایل اخلاقی و معرفت‌شناختی او، که اوضاع و احوال جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی، معیشتی و فرهنگی او نیز در علم او ریزش می‌کنند؛ یعنی علم او تجلی همه ابعاد وجودی او و در بهترین حالت مصنوع عقل ناقص و تردامن اوست. بدین ترتیب، آدمی دریافت که به جای ”واقعیت“ همواره با ”تصویری“ از واقعیت/”تئوری“ای درباره واقعیت روبه‌رو است که اولاً با ”خودِ“ واقعیت یکی نیست، بلکه با آن فاصله دارد و صددرصد مطابق با واقع نیست، یعنی آینه تمام‌نمای حقیقت نیست و تنها ظاهر یا لایه و برش یا صورت یا جلوه‌ای از واقعیت را نشان می‌دهد و نمودی است از واقعیت و تصویری است که از منظر و زاویه‌ای خاص از حقیقت در ذهن او نقش بسته و ثانیاً این تصویر/تئوری به یک معنی مصنوع و برساختهٔ خود او، به قدر و قامت خود، مُسَقَّف به شخصیت و ذهنیت او، مسبوق و مصبوغ به تاریخ و فرهنگ اوست. تلقی انسان مدرن این است که ذهن انسان آدمی همچون آینه‌ای ”محدب“ یا ”مقعر“ و ”رنگی“ عمل می‌کند، بنابراین، دسترسی آدمی همواره از ورای حجاب است.

البته، انسان همواره در جست‌وجوی حقیقت است، اما نصیب او از حقیقت همواره تصویری است از حقیقت یا نظریه‌ای است درباره حقیقت. و او هیچ‌گاه به کنه حقیقت دسترسی ندارد (و این یعنی انسان خدا نیست، بنده است).» (فنایی، 1394: 126 ــ 128)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. تهران: نگاه معاصر.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

ویژگی‌های انسان جدید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خدای فقه نمی‌تواند از آدمی دلربایی کند!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«مدل ارباب و برده در فهم دین و شریعت و تنظیم رابطه انسان‌ و خدا ]بر اساس آن[ تأثیر عمیق و گسترده‌ای برجای نهاده است. این پارادایم اسلام آوردن در سایه شمشیر را مُجاز و مقبول می‌داند و به فقیهان اجازه می‌دهد که فقه را جایگزینِ اخلاقِ فردی و اجتماعی کنند.» (فنایی، 1394: 149)

«براساس مدلِ ارباب و برده، محرکِ آدمی در اطاعت از دستورات ارباب ترس از مجازات و گریز از عذاب و مصون ماندن از شکنجه و عقاب است. بدین ترتیب، می‌توان نتیجه گرفت که پشتوانه فقه سنّتی ”اخلاق بردگان“، یعنی اخلاق مبتنی بر ترس، است. در چارچوب این اخلاق، برده برای اینکه یقین پیدا کند که از عذاب و شکنجه ارباب در امان خواهد ماند، باید یقین پیدا کند که وظیفه خود را به گونه‌ای انجام داده که ظاهر کلام ارباب بر آن دلالت می‌کند. لذا انتخاب این مدل در فهم احکام شرعی، از یک سو، به ”وسواس“ و ”احتیاط“ و، از سوی دیگر، به گریز از تکلیف با تمسک به حیله‌های فقهی و حقوقی و نیز اکتفا به ظاهر الفاظ و صورت اعمال و غفلت از باطن و هدف و فلسفه احکام شرعی می‌انجامد.» (همان: 150)

«به عنوان مثال، در بسیاری از رساله‌های عملیه آمده که اگر سر مو یا سر سوزنی از دست و صورت در وضو یا بدن در غسل شسته نشود، غسل و وضوی شخص و، به تبع آن، نماز و روزه او باطل است. همچنین در وضو شستنِ داخل بینی و چشم لازم نیست، اما مُکلّف برای اینکه ”یقین“ کند که چهره خود را به طور کامل شسته باید مقداری از داخل بینی و چشم خود را نیز بشوید.

همچنین در رساله‌ها آمده که اگر شخصی نتواند جهت قبله را تشخیص دهد باید به چهار طرف نماز بخواند یا در شک بین دو و سه و چهار در نمازهای چهاررکعتی باید دو رکعت نشسته به جا آورد و دوباره نماز خود را اعاده کند. یعنی شخص باید هشت رکعت نماز بخواند تا شک خود نسبت به نخواندن دو رکعت نماز را برطرف کند و این همه برای این است که مُکلّف یقین کند که وظیفه خود را انجام داده است.

مبنای فتواهایی از این دست همان اصل احتیاط و مدل ارباب و برده است. در حالی که احتیاط در عبادات بی‌معنا، بی‌مورد و مذموم است و با فلسفه عبادت ناسازگاری دارد، زیرا توجه آدمی را از باطن عمل منصرف و به ظاهر آن معطوف می‌کند. عبادت یا پرستش یعنی عشق ورزیدن با خدا و راز و نیاز با معشوق ازلی، اما توجه افراطی به ظاهر و صورت عمل و دقت و وسواس در مراعات آداب و شرایط ظاهریِ عبادت آدمی را از توجه به معشوق و حضور قلب و عمارت باطن و روح عمل و توجه به معانی سمبلیک نهفته در رفتارهای عبادی بازمی‌دارد و او را از یاد خداوند غافل و از او دور می‌کند.

اصولاً خدای فقه نمی‌تواند محبوب آدمی واقع شود و از او دلربایی کند. عبادت‌ها سرشار از معانی رمزی و سمبلیک‌اند و گذر از ظاهر آنها و توجه به معانی رمزی مورد اشاره آنهاست، که در واقع غرض شارع از تشریع عبادت‌ها را برآورده می‌کند. توجه افراطی فقیهان به ظاهر اعمال و غفلت از باطن آنها و چسبیدن به ظاهر احکام و غفلت از فسلفه آنها نیز یکی از دیگر از پیامدهای اندیشیدن در قالب پارادیمِ ارباب و برده است.» (همان: 150 ــ 151)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. ویرایش جدید. تهران: نگاه معاصر.

ـ یادداشت‌‌های مرتبط:

آفات جامعه دینی!

نقش پول در رستگاری فقهی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ضرورت ترجمه فرهنگی متون دینی!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ”ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر به زبان قوم خودش تا ]دین را[ برای آنان تبیین کند.“ ]ابراهیم: 4[ اینکه هر پیامبری باید به زبان قومش سخن بگوید امری روشن و بدیهی و، به عبارتی، توضیحِ واضحات است. بنابراین، مقصود از این آیه شریفه باید معنای دیگری باشد. آن معنا می‌تواند این باشد که ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به ”فرهنگ قومش“، چون زبان هر قوم فرهنگ آن قوم را بر دوش خود حمل می‌کند و صِرفِ تکلم به زبان یک قوم برای ارتباط و دیالوگ و مفاهمه یعنی درک متقابل گوینده و شنونده کافی نیست. برای اینکه قومی آموزه‌های دینی را به درستی درک و فهم کنند آن آموزه‌ها باید با فرهنگ آن قوم پیوند بخورد؛ فرهنگِ قوم ظرفی است که دین به ناچار باید در‌ آن ریخته شود تا هاضمه خِرَدِ صاحبان و حاملانِ آن فرهنگ بتواند آن را هضم و جذب کند.

بنابراین، ”زبان“ و ”فرهنگ“ امری است که از بیرون دین بر آن تحمیل می‌شود و غبار بشریت است که بر چهره فرابشری وحی می‌نشیند و صورتی است که بر معنایی که در ذات خود فاقد آن صورت است افکنده است. به همین دلیل، زبان و فرهنگ مخاطبان نخستین وحی را باید جزء ”عرضیات“ دین محسوب کرد، نه جزء ذاتیات آن. این آیه درس روش‌شناسانه‌ٔ مهم زیر را به می‌دهد: کسانی که در دنیایی متفاوت با دنیای مخاطبان نخستین وحی می‌زیند، اگر بخواهند پیام وحی را به درستی فهم و درک کنند، ناگزیرند متون دینی را ترجمه فرهنگی کنند، یعنی آن را از فرهنگ مخاطبان نخستین وحی جدا کنند و به فرهنگ خودشان پیوند بزنند.» (فنایی، 1394: 428 ــ 429)

«نیاز متون دینی به ترجمه فرهنگی از این پیش‌فرض سرچشمه می‌گیرد که دین ”مظروفی“ است قدسی و آسمانی که در ”ظرفی“ عرفی و زمینی ریخته می‌شود و لذا تقدس، جاودانگی و ابدیت مظروف را نباید به ظرف آن سرایت داد. این ظرف چیزی نیست مگر فرهنگ، آداب و رسوم، عقلانیت و اخلاقِ مخاطبان نخستین وحی. به بیان دیگر، پیش‌فرض ترجمه فرهنگی متون دینی این است که این متون همواره احکام دین مطلق و فراتاریخی را بیان نمی‌کنند و بخشی از آنچه در این متون آمده احکام تاریخی و تطبیق‌شده بر دنیای کهن است و مخاطب نخستین این احکام نیز انسان تاریخی است، نه انسان فراتاریخی. بنابراین، این احکام را با حفظ قیود شرایط و خصوصیات آنها نمی‌توان به جهان مدرن سرایت داد. بلکه ساکنان جهان مدرن باید به این احکام به چشم الگو بنگرند و آنها را به مثابه نخستین گامی تلقی کنند که در آن برهه از تاریخ برای تحقق یک جامعه عادل و انسانی ممکن بود برداشته شود بنگرند، نه به عنوان آخرین گام در این مسیر.» (همان: 423 ــ 424)

«در حقیقت، اگر کسی فرهنگ قوم پیامبر را، که ظرف دین است، با مظروف یکی بگیرد و احکام خود دین، و ارزش و اهمیت و قداست آن را به این ظرف سرایت دهد، در دین بدعت گذارده است، چراکه بدعت در دین چیزی نیست مگر ”داخل کردن چیزی که جزء دین نیست به دین.“ چه بدعتی بالاتر از اینکه انسان دین را به گونه‌ای تفسیر و به دیگران عرضه کند که فقط به درد موزه‌ها بخورد و مخاطبان خود را بر سر دوراهی انتخاب میان دین و عقل قرار دهد.» (همان: 432)

«اگر عالمان دین از ترجمه فرهنگی متون دینی بپرهیزند و بر حفظ ظرفِ دین پافشاری کنند یا ظرف را به جای مظروف بنشانند و برای آن اصالت قائل شوند و قداست مظروف را به ظرف آن سرایت دهند، مخاطبانِ خود را بر سر دوراهی انتخاب بین ”دین“ و ”تمدن“ قرار خواهند داد، زیرا در این حالت، آدمیان ناگزیر می‌شوند یا از دستاوردهای علم و تمدن و تجربه بشری دست بشویند تا دیندار باقی بمانند و یا از دین دست بشویند تا فرهنگ و تمدن خود را حفظ کنند.» (همان: 430)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. ویرایش جدید. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

”احکام دین“ وسایلی برای نیل به ”اهداف دین“‌اند!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«وسیله‌ای که در شرایط و دنیای خاصی ما رابه هدف خاصی می‌رساند ممکن است در شرایطی دیگر و دنیایی دیگر ما را از آن اهداف دور کند. به همین دلیل، بعضی از احکام دین ممکن است نسبی و تاریخمند و تخته‌بند زمان و مکان باشند، زیرا ”احکام دین“ وسایل و ابزارهایی برای رسیدن به ”اهداف دین“ هستند و مطلق بودن اهداف دین به هیچ وجه مستلزم مطلق بودن احکام دین نیست. فی‌المثل، حکمی که در جامعه قبیلگی و روستایی و کشاورزی عادلانه است ممکن است در جامعه شهری و صنعتی ظالمانه باشد. و لذا، چنین حکمی را صرفاً به جوامع قبیلگی، کشاورزی و روستایی مشابه با آن می‌توان تعمیم داد، نه به همه جوامع. بنابراین، نسبی دیدن ابزارها و وسایلِ نسبی عین عقلانیت و خردمندی است، زیرا مطلق کردن امور نسبی به همان مقدار نادرست، ناپسند، ناموجه و نامشروع است که نسبی کردن امور مطلق. از سوی دیگر، تقدس و اصالت بخشیدن به ابزارها به همان مقدار خلاف عقلانیت است که نگرش ابزاری به اهداف.» (فنایی، 1394: 201)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. ویرایش جدید. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

”خداوند بازخواست نمی‌شود“ به چه معناست؟

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«به نظر اشاعره، ارزش‌های اخلاقی منبعث از اراده خداوند و تابع آن است نه برعکس و اراده تکوینی و تشریعی خداوند به هرچه که تعلق بگیرد آن چیز اخلاقاً خوب خواهد شد و این سخن بدین معناست که هنجارهای اخلاقی اراده تکوینی و تشریعی خداوند را محدود نمی‌کنند. اشاعره در تأیید مدعای خود به دلایل و شواهد درون‌دینی هم تمسک می‌جستند. فی‌المثل اینان مدعی بودند که معنای آیه شریفه ”لَا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ“ [انبیا :23] این است که افعال خداوند در معرض نقد و ارزیابی اخلاقی و عقلانی قرار ندارد و ما نمی‌توانیم و حق نداریم با معیارهای اخلاقیِ پیشینی و مستقل از شرع در مورد افعال خداوند قضاوت کنیم.» (فنایی، 1384: 26)

«این آیه را به این صورت نیز می‌توان تفسیر کرد: دلیل اینکه خداوند در مورد افعال خود مورد سؤال واقع نمی‌شود این نیست که افعال او تابع ارزش‌های اخلاقی نیست، بلکه این است که افعال او همواره منطبق بر ارزش‌های اخلاقی است و در این مورد هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، یعنی به نحو ”پیشینی“ معلوم است که که افعال خداوند با ارزش‌های اخلاقی سازگار و منطبق بر موازین اخلاقی است.» (همان: 43)

«اینکه خدا قابل سؤال و مؤاخذه نیست بدین معناست که فعل و حکم او همواره با ارزش‌های اخلاقی سازگاری دارد، نه به معنای اینکه او حق دارد ارزش‌های اخلاقی را نقض کند.» (فنایی، 1394: 83)

 انبیا 23

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1384). دین در ترازوی اخلاق. تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. ویرایش جدید. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

حق خداوند و حقوق بشر!

ابوالقاسم فنایی

« ... حق خداوند و حقوق بشر هر دو از حقوق طبیعی (=اخلاقی)اند و حقوق طبیعی از اراده تشریعی خداوند سرچشمه نمی‌گیرند و تابع آن نیستند، بلکه اراده خداوند تابع آنهاست؛ و لذا مشروعیت و اعتبار این حقوق متوقف بر امضای آنها از سوی خدای شارع نیست. بنابراین، با حکم شرعی نمی‌توان حقوق بشر را تخصیص زد. خدا می‌تواند انسان را نیافریند، اما نمی‌تواند او را بیافریند و سپس حقوق او را نقض کند یا حق نقض این حقوق را به بنده‌ای از بندگان خود واگذارد. این حقوق پیش از جعل و صدور احکام شرعی وجود دارند و وجودشان به اراده تشریعی خدای فقه وابسته نیست. علاوه‌بر این، به استناد یک حق طبیعی، یعنی حق خدا، نمی‌توان حق طبیعی دیگری، یعنی حقوق بشر، را نقض کرد.» (فنایی، 1394: صفحه 7 پیش‌گفتار)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. ویرایش جدید. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نجات به صداقت است ...

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«نجات به صداقت است، نه صدقِ منطقی و نفس‌الامری باور؛ یعنی آنچه مهم است تلاش صادقانه و مُجدّانه در تقرب به حقیقت است، نه مطابقت مضمون باور و عقیده با واقع. البته، تلاش صادقانه و مُجدّانه در تقرب به حقیقت متضمن تلاش صادقانه و مُجدّانه برای احراز صدق (= مطابقت مضمون باور و عقیده با واقع) نیز هست، اما مطابقت و عدم مطابقتِ واقعی و نفس‌الامری تحت کنترل و اختیار شخص نیست و شخص حتی اگر به مطابقت مضمون باورهای خود با واقع یقین هم داشته باشد، باز هم ممکن است باورهای او ”واقعاً“ مطابق با واقع نباشند؛ یعنی یقین به مطابقت یک باور با واقع مطابقت ”واقعی“ آن باور با واقع را تضمین نمی‌کند » (فنایی، 1394: 213)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم (1394). اخلاق دین‌شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت‌شناسانه فقه. ویرایش جدید. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز