«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۷۹ مطلب با موضوع «دینداری» ثبت شده است

مناسک‌گرایی یا اخلاق‌گرایی؟

مهراب صادق‌نیا می‌نویسد:

«با هیچ معیاری نمی‌توان گفت جامعه‌ای که مراسم دینی و یا آگاهی مذهبی بیشتری دارد دینی‌تر یا اخلاقی‌تر است. مشارکت در آیین‌های مذهبی و نیز افزایش آگاهی‌های دینی، نسبت به کسبِ فضیلت‌های اخلاقی آسان‌ترند. گاه برای رهایی از یک رذیلت اخلاقی باید چندین سال کوشید و از خود مراقبت کرد. و یا برای فضیلت‌مندی ”جهاد اکبر“ نمود، در حالی که مشارکت در مناسک مذهبی و نیز کسب آگاهی‌های دینی کاری ساده، کم‌زحمت، و البته دست‌یافتنی‌ترند.

تجربه‌ تاریخی جوامع مذهبی نشان می‌دهد آن‌قدر که آنان در برپایی و مشارکت مراسم مذهبی دقیق بوده‌اند، در به‌سازی اخلاق خود دقیق نبوده‌اند. از قضا گاهی دانسته‌های مذهبی و نیز شرکت در مناسک دینی راهی برای پنهان کردن بی‌اخلاقی و فرار از عذاب وجدان است.» (وبلاگ صادق‌نیا در مباحثات، دسترسی در 1398/12/27)

یادداشت‌ها:

ـ مباحثات: وبلاگ مهراب صادق‌نیا (انتشار در 1398/2/28)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نحوه مواجهه دینی با حوادث چگونه باید باشد؟

جعفر نکونام:

«بر کارکردهای مثبت دین، که با تجارب علمی هماهنگ و قابل اثبات است، تأکید شده و می‌تواند جاذبه داشته باشد؛ اما تأکید بر کارکردهایی مثل شفابخشی دعا یا حل مشکلات طبیعی با دعا، که با موارد نقضی روبه‌روست، قابل توصیه نیست، چون چه‌بسا باعث سرخوردگی و دین‌گریزی شود.

ارتباط دادن این حوادث و بیماری‌ها با بُعد الهیاتی، دینی و مذهبی کار دشواری است و اگر بخواهیم این‌طور تحلیل کنیم که این حوادث در اثر گناهان به وجود می‌آیند، با یکسری تناقض‌ها مواجه می‌شویم. مثلاً اگر بنا را بر این بگذاریم که این بلایا بر اثر گناهان صورت می‌گیرد، می‌بینیم که در کشورهایی که مذهبی نیستند و خدا را قبول ندارند و از طرفی جنایاتی هم انجام می‌دهند، گاهی این بلایای طبیعی و بیماری‌ها، در آن کشورها رخ نمی‌دهد. اگر رابطه‌ای بین مجازات الهی و گناه وجود داشته باشد، باید در همه موارد صادق باشد و یک تئوری وقتی صادق است که مورد نقض نداشته باشد.

همچنین نباید بگوییم که اگر استغفار کردیم، بلا دفع می‌شود، چون در مواردی می‌بینیم که برای همین رابطه استغفار و دفع بلا نیز موارد نقض وجود دارد. در بسیاری از موارد که کم‌آبی وجود داشت و باران نمی‌بارید، عده‌ای از بزرگان نماز باران می‌خواندند، اما هرگز بارانی نبارید و در نتیجه سرخوردگی دینی به وجود آمد.

البته در مواردی نیز دعا مقرون با توفیق بوده است و ما احساس کرده‌ایم وقتی دعا کردیم، شفا یافته‌ایم و یا وقتی نماز باران خواندیم، باران آمده است. اگر بخواهیم تئوری‌پردازی کنیم، این تئوری نباید موارد نقض داشته باشد. دعا چنان فرمول مشخصی ندارد که اگر آن را به کار بزنیم، قطعاً نتیجه بگیریم؛ گاهی دعا می‌کنیم، اما دعای خود را نتیجه‌بخش نمی‌یابیم.

اگر شما به آب ۱۰۰ درجه حرارت بدهید، آب به جوش می‌آید، چون فرمولش مشخص است، اما دعا فرمول مشخصی ندارد و لذا بسا اتفاق افتاده است که کسی دعا ‌خوانده که مشکلش حل شود، اما حل نشده است. در نتیجه، از دین گریزان شده است. در خانواده‌های مذهبی مشاهده می‌شود که گاهی به فرزند خود گفته‌اند که مثلاً اگر می‌خواهی در کنکور قبول شوی، دعا کن و او هم دعا کرده و بعد هم قبول نشده و بعد او از دین سرخورده و گریزان شده است؛ به همین دلیل، اظهار می‌شود گره زدن حوادث طبیعی به دین آفت‌زاست و موجب می‌شود که همین مقدار دیانتی که مردم دارند نیز به کلی از دست برود.

شما امروزه ملاحظه می‌کنید که برخی از علما و بزرگان ما که می‌گویند حرم‌های مقدس شفاخانه است مورد تمسخر واقع می‌شوند و حتی میان خود علمای ما نیز چالش رخ داده است. برخی می‌گویند در این موارد باید تابع علم باشیم و وقتی متخصصان پزشکی می‌گویند اجتماعات را تعطیل کنید. ما باید تعطیل کنیم، اما از طرف دیگر برخی می‌گویند تعطیلی حرم‌ها و تجمعات مذهبی هتک حرمت است و نتایج منفی برای دیانت دارد.

پزشکان می‌گویند که اگر آرامش روانی داشته باشید، می‌توانید ویروس کرونا را شکست دهید. حتی برخی‌ها می‌گویند تأثیر عوامل طبیعی و فیزیکی در ابتلای به ویروس کرونا بسیار اندک است و آنچه تأثیر عمده دارد و بیمار را به مرگ می‌کشاند این است که بیمار آرامش خود را از دست بدهد و دچار هراس و استرس شود؛ اما اگر به خودش آرامش دهد و بگوید موفق می‌شوم و می‌توانم این بیماری را شکست دهم، بیماری را شکست خواهد داد. کارکرد مثبتی که دین در این زمینه می‌تواند داشته باشد آرامش‌بخشی به بیمار است. کسی که معتقد و متوکل به خدا و راضی به مقدرات الهی است بهتر می‌تواند بر بیماری‌اش غلبه پیدا کند و به سلامت برسد.

این رویکرد در ادبیات دینی ما نیز چنین مؤیداتی دارد؛ چنانکه در زمینه آرامش‌بخشی دین آمده است: ”أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.“ [رعد: ۲۸] کارکرد دیگر دین، عبارت از بازدارندگی از جرم است. این هم در ادبیات دینی مؤیداتی دارد؛ چنانکه آمده است: ”إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ؛ نماز از کارهای زشت و ناپسند بازمی‌دارد.“ [عنکبوت: ۴۵]» (با اندکی ویرایش به نقل از ایکنا)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا و وبلاگ جعفر نکونام (دسترسی در 1398/12/23)

ـ یادداشت‌‌های مرتبط:

مجتهدان در بهداشت مقلّدِ پزشکان‌اند!

رعایت توصیه‌های بهداشتی وجوب شرعی دارد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شهادت دهید، ولو به زیان خودتان!

«ای مؤمنان، به عدل و داد برخیزید و در راه رضای خدا شاهد باشید [و شهادت دهید] ولو آنکه به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان‌تان باشد، [خواهان گواهی] چه توانگر چه تهیدست باشد، در هر صورت خداوند بر آنان مهربان‌تر است؛ پس از هوای نفس پیروی مکنید که از حق عدول کنید، و اگر زبان‌بازی کنید یا تن زنید [‌بدانید که] خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است.» (نساء: 135)

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تحول معنوی و اخلاقی منوط به اصلاح وضعیت اجتماعی است!

سید محمدعلی ایازی:

«ادعای من این است که قرآن کریم اگر در بیش از هفتاد سوره در مورد اخلاق سخن گفته، صرفاً توصیه و موعظه نکرده است. بین آنچه می‌خواسته رخ دهد با چیزی که می‌خواسته بسترسازی کند رابطه برقرار کرده و بنابراین اصل ادعا این است.

رابطه حیات اجتماعی و معنوی

این نظریه در مقابل آن نظریه‌ای است که ادعا دارد اصل حیات دینی را مسائل معنوی تشکیل می‌دهد و مسائل دیگر در حاشیه قرار می‌گیرند. اتفاقاً در این چند روز، یکی از آقایانی که به عنوان فیلسوف از ایشان یاد می‌شود را دیدم که به صراحت این را گفته‌اند که کاری با رفاه مادی و توسعه و تحول نداریم، بلکه، ولو اینکه اینها نیز نباشد، می‌تواند یک جامعه معنوی و اخلاقی وجود داشته باشد. تقریباً حرف ایشان ناظر به شرایط فعلی کشور است که به هر حال اگر وضع ما این طور است، وضعیت خوبی است، چون آرمان اخلافی داریم و در این راستا عمل می‌کنیم.

بنابراین، حرف من نظریه‌ای در مقابل این نظریه است که روی این مسئله تکیه دارد که کاری به رفاه، توسعه وضعیت مادی و اقتصادی جامعه نداریم و الگوی ما این مسئله است، اما این نظریه [مورد نظر ما] می‌خواهد بگوید، هر اتفاق معنوی و اخلاقی که می‌خواهد در جامعه رخ بدهد، اتفاقاً وابسته به وضعیت اجتماعی است. اگر وضعیت اجتماعی و جامعه درست نباشد و جامعه در معرض آسیب‌ها قرار بگیرد، این جامعه نمی‌تواند یک جامعه معنوی و دینی محسوب شود. بنابراین اصل ادعا پیوند و رابطه متقابل اخلاق اجتماعی با تحولات جامعه است.

۲۵۰ آیه در حوزه اخلاق اجتماعی

در یک مطالعه میدانی، وقتی که مفاهیم اخلاقی را در قرآن بررسی کردم، به بیش از ۲۵۰ آیه در حوزه اخلاق اجتماعی رسیدم. بنابراین حجم انبوهی از مباحث اخلاقی از مقوله‌ای هستند که قرآن روی آن عنایت و تکیه دارد. همچنین در تصویر قرآن، وقتی سخن از زیست اخلاقی به میان می‌آید، اگرچه اخلاق فردی باشد، فارغ از غیر نیست. [...] یعنی اگر کسی بخواهد تعالیم دینی مانند حج و ... که در داخل انسان می‌گذرد را انجام دهد، فارغ از مقولات اجتماعی نیستند و بخشی از اینها نوعی ایجاد آمادگی برای انسان است که بتواند در جامعه یک زندگی مهربانانه‌تر را داشته باشد. اگر دستورات فردی و یک نوع سیر و سلوک در قرآن بیان شده است، مقدمه‌ای بر این است که انسان قرآنی در جامعه رفتارش درست باشد. [...]

مسئله مهم این است که اگر یک ادعایی در مورد پیوند اخلاق و جامعه داشته باشیم، مبنا و پایه این ادعا کجاست؟ در قرآن کریم، یک دسته از آیات آمده‌اند که در حوزه‌های اخلاقی هستند، اما اخلاق‌شان معنای اجتماعی دارند و اختصاص به پیامبر(ص) نیز ندارد. در آیه ۲۵ سوره حدید مسئله عدالت را تأکید می‌کند که همه انبیا (ع) یک خط دارند که مردم بتوانند عدالت را برقرار کنند. چرا این طور است؟ برای اینکه جامعه‌ای که در آن عدالت نباشد معنویت نیز نخواهد بود. مفهوم آیه این است که یک خط مرکزی برای همه انبیا (ع) بوده است که اگر از دین، معنویت و اخلاق سخن می‌گفتند، می‌دانستند جامعه‌ای که در آن فساد و استبداد باشد نمی‌تواند یک جامعه اخلاقی هم باشد.

شکل‌گیری اخلاق در بستر عینیات جامعه

در رابطه با مسئله اخلاق اجتماعی، حرف و ادعا این است که اصولاً وقتی صحبت از پیوند اخلاق با تحولات اجتماعی می‌کنیم، این طور است که اخلاق در بستری از واقعیات و عینیات جامعه شکل می‌گیرد. اینکه فرد آدمِ درست‌کاری باشد، وقتی می‌تواند این امر محقق شود که مسائل ابتدایی زندگی این فرد را تأمین کرده باشید. اگر فردی در جامعه می‌خواهد کار کند، به دنبال این می‌رود که شغلی را انتخاب کند، ولی وقتی می‌بیند برخی دیگر از افراد با رانت و فساد، قدرت و ثروت را به دست می‌آورند. در نتیجه، متوجه این بی‌عدالتی در جامعه می‌شود که در روند زندگی او نیز تأثیر منفی می‌گذارد.

اگر جامعه یک جامعه درستی نباشد و مردم معیشت درستی نداشته باشند، تعالی پیدا نمی‌کند. در آیه دوم سوره مائده در مورد حق‌کشی و در آیه 135 سوره نساء در مورد دروغ نگفتن سخن گفته است. در سوره انفال در مورد خیانت نورزیدن و در مورد ترور شخصیت نیز در آیه 11 سوره حجرات صحبت کرده است. یا اینکه در مورد کم‌فروشی یا آن چیزی که اصطلاحاً از آن به تحمیل عقیده نسبت به دیگران بحث می‌کنیم، در آیه 256 سوره بقره سخن گفته است. می‌گوید برخی‌ از افراد چون ستم کردند، از دسترسی به نعمت‌هایی محروم شدند یا در سوره اعراف فرمود: ”وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا“ [اعراف: 58]، همه مفسران این آیه را استعاره گرفته‌اند و گفته‌اند جامعه‌ای که در آن خرابی باشد، چیزی از آن بیرون نخواهد آمد. جامعه اگر بلد طیب باشد، استعدادها در آن رشد می‌کنند.

ذیل آیه ”فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ“ [نساء: 160]، حدیثی است که فرمود زمانی که خیانت‌ها زیاد شد برکت‌ها نیز از جامعه رخت برمی‌بندند؛ یعنی رابطه‌ای بین سلامت اقتصادی و سیاسی جامعه با برکت وجود دارد. در کتاب اصول کافی نیز روایتی داریم که فرمود وقتی که گرانی می‌آید و شب می‌خوابید و صبح می‌بینید که گرانی هست، در آنجا امانت‌داری نیز آسیب می‌بیند و این وضعیت با معارف قرآن سازگاری ندارد.» (با اندکی ویرایش به نقل از خبرگزاری ایکنا، دسترسی در 1398/11/29)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا (انتشار در 1398/11/26)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درباره موانع اخلاقی زیستن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مسلمان کیست؟

امیرالمؤمنین (ع):

«مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمان روا نیست، جز در آنچه واجب باشد.» (نهج‌البلاغه: بخشی از خطبه ۱۶۷)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اولویت عدالت بر حکومت

 

امیرالمؤمنین (ع):

«سوگند به خدا، معاویه از من سیاست‌مدارتر نیست، امّا معاویه حیله‌گر و جنایتکار است؛ اگر نیرنگ ناپسند نبود، من زیرک‌ترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه، و هر گناهى نوعى کفر و انکار است.» (نهج‌البلاغه: خطبه 200)

«سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش‌تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم، و چیزى از اموال عمومى را غصب کرده باشم. چگونه بر کسى ستم کنم براى نفس خویش، که به سوى کهنگى و پوسیده شدن پیش مى‌رود، و در خاک، زمانى طولانى اقامت مى‌کند؟» (نهج‌البلاغه: خطبه 224)

«آیا به من دستور مى‌دهید براى پیروزى خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامى که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؛ به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى کنند، هرگز چنین کارى نخواهم کرد. اگر این اموال از خودم بود به گونه‌اى مساوى در میان مردم تقسیم مى‌کردم، تا چه رسد که جزو اموال خداست. آگاه باشید.» (نهج‌البلاغه: خطبه 126)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پیشنهاد فیلم: ”دو پاپ“ (۲۰۱۹)

علی سلطانی می‌نویسد:

هر امری، به محضی که انسانی می‌شود و به فوریتی که خاک زمین و غبار زمان بر تن آن می‌نشیند، به رنگِ تنوع و پیچیدگی انسان، دچار تنوع و تکثر می‌شود. حتی اگر آن امر، الوهی و قدسی هم باشد، باز در آیینه انسان و زمان و مکان رنگ تعلق و اقتضائات تاریخی می‌پذیرد. به این منطق، دین به عنوان امری ”الوهی“ ــ از نظر آنهایی که به آن معتقدند و چنین اعتقادی دارند ــ وقتی برای انسان نازل می‌شود و در ذهن و ضمیر او می‌نشیند، ناگزیر است که ”انسانی“ شود. این به معنای تنزل یا تحریف آن امر نیست، بلکه وصف واقعیتی است ناگزیر، ناگزیری‌ای که برای هر موضوعی که با انسان سروکار دارد رخ می‌دهد. بسیاری از باورمندان از این نکته خطرناک تبری می‌جویند و آن را معادل نسبی‌انگاری و بی‌اعتبارکردن دین می‌شمارند، در حالیکه اگر هم از موضع مخالف و متذکر، ”تنوع برداشت‌های انسانی از دین“ را محکوم و مطرود کنیم، باز این نافی واقعیت داشتن انسانی شدن امر دینی نیست.

دو پاپ، تصویری از انسانی شدنِ دین

فیلم ”دو پاپ“ (Two popes) به کارگردانی فرناندو میرلس (Fernando Meirelles) محصول سال ۲۰۱۹ بُرش و بُعدی از این انسانی شدن دین را به نمایش می‌گذارد: روایت دو کاردینال اعظمی که یکی حضرت اعظم پاپ مسیحیان غربی می‌شود و دیگری مایل است کنار برود و بازنشسته شود؛ کاردینال برگولیوی اصلاح‌طلب و نوگرا و کاردینال راتسینگرِ سنت‌گرا و نوستیز. برگولیو خواهان ساده و غیرتشریفاتی کردن شئون کشیشی و نهاد کلیسا است و راتسینگر این جلال و شکوه و دیوان‌سالاری را لازمه حیثیت و عظمت پاپ و کلیسا می‌داند. برگولیو از انجام امور عادی، مشغله‌های ساده و هواداری‌های معمول چون دوست داشتن فوتبال و رقص به سبک آرژانتینی ابا ندارد. در اقتدا به عیسی مسیح (ع) نشست‌وبرخاست با گناه‌کاران و نه لزوماً پرهیزگاران را وظیفه خود می‌داند، نان و شراب را به همه از جمله مُطلقه‌ها می‌دهد، قائل به کشیدن دیوار میان خود و مردم نیست و تجرد را یگانه سبک دینی زیستن نمی‌داند. در خیلی از این موارد راتسینگر با او هم‌نظر نیست.

بُن‌مایه فیلم

بُن‌مایه فیلم ”دو پاپ“، که به ادعای خودش روایتگر ماجرایی حقیقی است، همین قصۀ همیشگی تجدد یا سنت در دینداری است. این بار این اوج و فرود در مناسبات دو شخصیت اصلی فیلم، که همان پاپ بندیکت شانزدهم (کاردینال راتسینگر و پاپ قبلی) و پاپ فرانسیس (کاردینال ژرژ ماریو برگولیو و پاپ فعلی) هستند، روایت می‌شود. راتسینگرِ آلمانی مدافع پافشاری بر سنت‌ها و حقایق ثابت مسیحیت است که به قول خودش دوهزار سال در این دین ریشه دارد و باید در برابر خطرات نسبیت‌گرایی و عُرفی شدن حفاظت شوند. از این رو، مُصِر و خواهان ریاست است تا مبادا دین دستخوش دست‌کاری دلبخواهانه شود. او با همین افکار و اهتمام در رأی‌گیری کاردینال‌های اعظم در واتیکان هم رأی می‌آورد و پاپ بندیکت شانزدهم می‌شود. برگولیو اما جاه‌طلب و در پی پاپ شدن نیست، چیزی که البته خودش می‌تواند امتیازی برای رأی‌آوری باشد.

پاپ بندیکت شانزدهم چندین سال پاپ می‌ماند، تا جایی که یکی از رقبا و منتقدان اصلی‌اش، یعنی همان کاردینال برگولیوی آرژانتینی که نماینده اصلاح‌طلبان و نوگرایان مسیحیت کاتولیک بود، از مقام اسقفی اعظم آرژانتین قصد استعفا می‌کند. پاپ، برگولیو را برای پرسش از چرایی استعفا از آرژانتین به واتیکان فرامی‌خواند. در یکی از جالب‌توجه‌ترین سکانس‌ها و پی‌رفت‌های فیلم، بیننده ملاقات و گفت‌وگوی این دو دوست، رقیب و منتقد قدیمی را در باغی دل‌انگیز در اقامتگاه تابستانی باشکوه پاپ ملاحظه می‌کند. از همان ابتدا همه چیزِ این دو در تقابل است. یکی ساده و مخالف تشریفات و ریخت‌وپاش، نوگرا و دغدغه‌مندِ بی‌توجهی نهاد دین به دنیای جدید و مسایل تازه از قبیل نابرابری اقتصادی جهانی و مخاطرات زیست‌‎محیطی و کم‌توجهی به فضاحت آزار جنسی برخی کشیشان است. دیگری مدافع سنت، بیشتر دغدغه‌مندِ صیانت از دوام سنتی آیین‌ها و مدافع حفظ آبرو و شأن کلیسا است. یکی تغییر را سازش نمی‌داند و دیگری تن دادن به تحولات را معادل سازشکاری می‎‌شمارد. یکی کفشی مجلل می‌پوشد، دیگری کفشی معمول به پا می‌کند و با اتوبوس می‌آید و می‌رود.

ده دقیقه گفت‌وگوی شاهکار

این گفت‌وگوی حدوداً ده‌دقیقه‌ای از بهترین مقاطع فیلم و روایتگر جذابی از این دو نوع دینداری است و مسایلی را مطرح می‌کند که با تفاوت در مصادیق، عیناً در همه ادیان از جانب دو گروه سنت‌گرا و تجددخواه، چه در طبقه عام و چه خاص مطرح است. بیت‌الغزل هم آنجایی است که راتسینگرِ سنت‌گرا این جمله مشهور را در پاسخ به انتقاداتِ بی‌پردۀ برگولیو در پارو نزدن کلیسا در رود جاری تحولات جدید، می‌گوید: کلیسایی که به ازدواج عقاید عصری خاص درآید، در عصر بعد بیوه خواهد شد.

سخن پایانی

فیلم نشان می‌دهد که کنارزدن پرده‌ها و دیدن پشت‌صحنه مناسبات نهاد رسمی کلیسای مسیحیت، نه تنها نمایش نقاط ضعف آن به حساب نمی‌آید، بلکه با ترسیم چهره انسانی و زمینی روحانیون اعظم مسیحی، آنها را برای مخاطب نزدیک و دسترس‌پذیرتر می‌کند و نشان می‌دهد که این نهاد در برابر نقد و توصیف انسانی از خود دیگر کمتر مقاومت می‌کند. این اتفاق مبارکی است. چه بسا این رویکرد در دنیای مدرن مبلغانه‌ هم باشد، چیزی که نمونه مشابه و چنین خوش‌ساختی برای عالم اسلام و روحانیونش هم می‌تواند مفید باشد. (خبرگزاری ایرنا، دسترسی در 1398/11/18)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایرنا (انتشار در 1398/10/20)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

درباره موانع اخلاقی زیستن!

ابوالقاسم فنایی:

«چرا تأمل و نظریه‌پردازی در باب موانع اخلاقی زیستن مهم است؟ دلیل ساده و مختصرش این است که اگر موانع اخلاقی زیستن برطرف نشود، زیستن اخلاقی برای عموم انسان‌ها در حد تکلیف فوق طاعت خواهد بود. یعنی فقط قدیسان هستند که با آن انگیزه‌ قوی درونی می‌توانند بر این موانع غلبه کنند، ولی ما می‌دانیم که اخلاق فقط برای قدیسان نیست. اخلاق برای همه‌ انسان‌هاست و قرار نیست اخلاقی زیستن فقط چیزی باشد که در اختیار قدیسان باشد. عموم انسان‌ها، به خاطر اینکه یک سرشت اخلاقی دارند، موظف‌اند که اخلاقی زندگی کنند. ولی آن موانع در [برخی انسان‌ها] باعث می‌شوند که اخلاقی زندگی نکنند. بنابراین اگر بخواهیم انسان‌های متعارفی که قدیس نیستند اخلاقی باشند و به سهولت و روانی بتوانند اخلاقی زندگی کنند، باید آن موانع را بشناسیم تا بعد برای برطرف کردن آن موانع برنامه‌ریزی کنیم. به تعبیر دیگر، اگر بخواهیم انسان اخلاقی یا جامعه‌ اخلاقی داشته باشیم، دیگر نمی‌توانیم به صرف موعظه و نصیحت و پند و اندرز اکتفا کنیم. موعظه و نصیحت لازم هست، اما کافی نیست؛ موانع را هم باید از پیش پای افراد برداریم. عموم انسان‌ها از این نظر در یک سطح متوسطی قرار دارند و اگر می‌بینیم جامعه‌ای از جامعه‌ دیگر اخلاقی‌تر است، این را نباید طوری تبیین کنیم که انسان‌هایی که در آن جامعه زندگی می‌کنند لزوماً از نظر اخلاقی قدیس‌تر و شریف‌تر یا اخلاقی‌تر از انسان‌هایی هستند که در جامعه‌ دیگر زندگی می‌کنند. چه بسا موانعی که در جامعه دوم وجود دارد، اگر در جامعه اول هم وجود داشت، در آنجا هم به همان میزان رفتار غیراخلاقی و زندگی غیراخلاقی داشتند.

موانع اخلاقی زیستن خیلی زیاد است و من هم در اینجا ادعای این را ندارم که یک بحث جامع و مانعی از این موانع دارم. من فقط به برخی از مصادیق این عنوان اشاره می‌کنم و یک مقدار راجع به هرکدام از آنها توضیح می‌دهم تا ببینید این موضوع چقدر گسترده است و چقدر مهم است. از یک نظر این موانع را می‌توانیم به دو دسته تقسیم بکنیم: یکی موانع درونی و دیگری موانع بیرونی. منظور از موانع درونی آن موانعی است که به خود کنشگر اخلاقی برمی‌گردد، یعنی آن چیزهایی که در ساحت وجودی خود فرد ممکن است اتفاق بیفتد و به صورت یک مانع برای زیست اخلاقی عمل کند. منظورم از موانع بیرونی نیز موانعی است که محیط بیرونی بر سر راه اخلاقی زیستن ایجاد می‌کند. خود این موانع بیرونی انواع و اقسامی دارد: مثل موانع اقتصادی، موانع سیاسی، موانع اجتماعی و موانع فرهنگی.

موانع درونی

آنها را می‌توانیم به دو دسته کلی تقسیم کنیم: یکی موانع روحی و روانی و دیگری موانع جسمانی. مثلاً اگر بخواهیم یکی از موانع جسمانی را مطرح کنیم، دوستانی که اطلاعات پزشکی دارند‌ می‌دانند افرادی که اختلال در ترشح غده تیروئید دارند عصبانی‌مزاج هستند و وقتی در محیطی قرار می‌گیرند که آن محیط آنها را وادار می‌کند کنشی نشان دهند، آنجا ممکن است پرخاشگری کنند و این معنایش این است که مشکلات جسمی شخص به صورت یک مانعی عمل می‌کند برای رفتار اخلاقی. غلبه بر آن مانع برای این شخص سخت‌تر است تا یک آدم عادی که ترشح غده تیروئیدش نرمال است. او راحت‌تر می‌تواند جلوی خشم خودش را بگیرد و بی‌ادبی و اهانت نکند یا خشونت نورزد. معنای این حرف این است که اگر بخواهیم شخصی که چنین مشکلی دارد مثل بقیه انسان‌هایی که این مشکل را ندارند اخلاقی زندگی کند، باید مشکلش را حل کنیم و این مانع را باید از سر راه او برداریم.

اما موانع روحی و روانی؛ آنها هم طیف گسترده‌ای از موانع را شامل می‌شوند. من فقط در اینجا به برخی‌شان اشاره می‌کنم. یک نوع خاصی از این موانع پیش‌فرض‌های نادرستی است که داریم. این نیز خودش مصادیق بسیار متعددی دارد و به عنوان نمونه به تعدادی از آنها اشاره کنم، مثل باور نادرستی که ما در مورد اخلاق داریم و اخلاق را فرو می‌کاهیم به مستحبات و مکروهات. یعنی چیزی که اگر از آن پیروی کنید، خوب است، ولی اگر پیروی هم نکردید، خیلی به جایی برنمی‌خورد، مهم نیست. این یک باور نادرست باعث می‌شود که در زندگی فردی و اجتماعی خودمان آن ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای اخلاقی را مراعات نکنیم. یک باور نادرست دیگری  که در اینجا وجود دارد این است که اخلاق را به آداب و رسوم فرو می‌کاهند. اخلاق غیر از آداب و رسوم است. باور دیگری که در جوامع دیندار خیلی رواج دارد نشاندن فقه یا شریعت به جای اخلاق است. خیلی از ما مسلمان‌ها فکر می‌کنیم اگر تکالیف شرعی خودمان را بشناسیم و به آنها عمل کنیم، دیگر تکلیف دیگری در این رابطه نداریم و جالب اینجاست که این فقط مختص ما ایرانیان یا ما شیعیان هم نیست. حتی اگر با مسلمان‌های کشورهای غربی هم نشست‌وبرخاست داشته باشید، می‌بینید ذهنیتی که آنها راجع به دین دارند شبیه ماست.

موانع بیرونی

برسیم به موانع بیرونی. همان طور که خدمت‌تان گفتم اولین دسته از موانعِ بیرونی همان موانعِ اقتصادی است. رابطه اقتصاد با اخلاق چیزی بوده که از قدیم‌الایام برای اخلاقیون، معلمان و مربیان اخلاق پرسش بوده که آیا فقر بهتر است یا غنا؟ کدام‌ یک از اینها به صورت مانعی برای اخلاقی زیستن عمل می‌کنند؟ متفکران به راه‌های مختلفی رفتند و پاسخ‌های گوناگونی دادند. مثلاً غزالی می‌گوید فقر بهتر است از غنا، ولی خود من احساسم این است که ما در اینجا قاعده کلی نداریم. این کاملاً بستگی به تیپولوژی روانی انسان‌‌ها دارد. ممکن است درباره‌ یک فرد خاصی یا در یک جامعه‌ خاصی فقر باعث شود که رفتارهای ضداخلاقی و غیراخلاقی در آن جامعه رایج شود. در یک جامعه‌ دیگری ممکن است ثروت و غنا این تأثیر را داشته باشد؛ بنابراین مورد به مورد باید اینها را بررسی کنیم. اما یک چیزی را می‌شود تقریباً به ضرس قاطع گفت و تحلیلش کرد با مطالعات عینی که در این رابطه صورت گرفته؛ آن هم این است که اگر فقر از یک حدی بیشتر شود و آن انگیزه‌های اولیه‌ انسان‌ها، نیازهای اولیه‌ انسان‌ها تأمین نشود، دیگر زمینه‌ مساعد برای اینکه طرف دغدغه‌ اخلاقی زیستن داشته باشد اصلاً از اول به وجود نمی‌آید. آن کسی که صبح تا شب باید دوندگی کند برای اینکه یک لقمه نانی در بیاورد و بتواند شکم خودش و زن و بچه‌ خودش را سیر کند این دیگر فرصت و مجالی ندارد به اینکه فکر کند اخلاق هم یک مقوله‌ای است در این عالم و ملاحظاتی اخلاقی و ارزش‌های اخلاقی وجود دارد که من باید از آنها پیروی کنم. بنابراین آن دولت‌مردان و سیاست‌مدارانی که ادعای‌شان این است یا واقعاً دوست دارند یک جامعه‌ اخلاقی داشته باشند آنها مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید بکنند این است که یک حد متوسطی از معیشت را برای انسان‌ها فراهم کنند. این البته به این معنا نیست که مستقیماً به افراد حقوق بدهند. بلکه معنایش این است که آن ساختار اقتصادی و سیاسی که طراحی می‌کنند و می‌خواهند اجرا کنند زمینه‌ مساعدی را فراهم کند که یک فرد با یک تلاش متعارف بتواند از راه‌های اخلاقاً مشروع آن مقدار درآمدی که برای رفع حاجات خودش نیاز دارد را بتواند از راه درست بدون دروغ گفتن، بدون رشوه دادن، بدون فریب دادن دیگران، بدون تقلب و این طور چیزها به دست بیاورد. اگر این کار را نکنند، نمی‌توانند انتظار داشته باشند از انسان‌ها که آنها اخلاقی زندگی کنند.»

یادداشت‌ها:

ـ سایت و اینستاگرام بنیاد باران (دسترسی در 1398/10/29)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

اخلاق را نباید به مستحبات و مکروهات فروکاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بیماری خطرناک تهمت به مخالفان!

مهدی سیمایی می‌نویسد:

«متأسفانه بیماری خطرناکی در جامعه متدینان در حال شیوع است که به مخالفِ خود بدین بهانه که اهلِ بدعت در دین است می‌توان تهمت زد، دروغ گفت و افترا بست! مستند این جنون خطرناک و توأم با نتایج فاسد فراوان را هم سخنی از پیامبر اکرم (ص) قرار می‌دهند، که ایشان فرمودند: ”إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَالْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَایَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللهُ لَکُمْ بِذلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ“ [۱]؛ و چنین ترجمه می‌کنند: ”هنگامی که اهل بدعت و فساد را دیدید، از آنها تبری بجویید و به آنها توهین کنید، عیب‌گویی کنید، غیبت کنید و تهمت بزنید تا برای فاسد و تباه کردن اسلام طمع نکنند و مردم از ایشان پرهیز و دوری کنند. خداوند در قبال این عمل برای شما بهشت در نظر گرفته است و جایگاه شما در آخرت بالاتر می‌رود.“

حدیث فوق به دلایل متعددی نامعتبر و حتی ساختگی است:

➊ تعارض با آیات قرآن: حدیث فوق، که به تهمت زدن و دروغ گفتن به مخالفان اهل شک و بدعت دستور می‌دهد، با آیات فراوانی که به رعایت عدل و انصاف در مقابل همه افراد دستور می‌دهد مخالف است؛ به ویژه آیه: ”وَ لَایجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى“ [۲]. به مقتضای آیه فوق دشمنی مؤمنان با گروهی، مجوز خارج شدن از مسیر عدالت و از بین بردن قواعد مُسلّم عدالت نیست؛ و در صورت خارج شدن از مسیر عدالت در رفتار با دشمنان، خداوند خارج‌شدگان از راه عدل را مجازات خواهد کرد. یا در آیات دیگری می‌فرماید: ”ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ“ [۳]؛ ”وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ“ [۴]؛ ”وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا“ [۵]؛ ”وَیلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ“ [۶]؛ به نظر می‌رسد آیات فوق دستوری همگانی و همیشگی است و عاری از تقیید و تخصیص هستند.

➋ تعارض با عقل: حدیث فوق متضاد با حُسن و قبح ذاتی و عقلی است، که در شیعه اختلافی نیست. دیگر آنکه، حدیث مباهته، قاعده ماکیاولی ”الغایات تبرر المبادی“ را اثبات می‌کند. یعنی هدف وسیله را توجیه می‌کند و برای تحقق نیات خوب و اهداف نیکو هر فعل زشت و ناپسندی را می‌توان انجام داد، در حالی که در اسلام چنین چیزی جایز نیست. مطهری، اسلام‌شناس متبحر، در این باره می‌گوید: ”برای حق باید از حق استفاده کرد. معنای این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست،‌ یک دروغ بگویم یا یک حدیث ضعیف، حدیثی که خودم می‌دانم دروغ است، برای شما بخوانم همین امشب همه گنهکارانِ شما توبه می‌کنند و همه شما نمازشب‌خوان می‌شوید، [در عین حال] اسلام به من چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. [...] یکی از راه‌هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدف‌مان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد. مثلاً، ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی‌دینی کنیم، چون دروغ گفتن بی‌دینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی‌دین کردن است. دین اجازه نمی‌دهد، ولو به نفع خودش، ما بی‌دینی کنیم.“ [۷]

➌ به عقیده برخی دانشوران، اصطلاح ”أهل البدع“ و ”بدعت“ از اصطلاحات قرن دوم قمری به بعد است و در زمان پیامبر استعمال نمی‌شده است. روایاتی هم که اهل سنت نقل کرده‌اند و از پیامبر (ص) و مشتمل بر این کلمات است از روایات نامعتبر آنها است. [۸]

➍ نقد محتوایی و تاریخی حدیث: معنای ”بدعت“ پیش‌تر در مفهوم امروزی آن (امری مذموم در مقابل سنت و به معنای ”إدخال ما لیس من الدین فی الدین“) نبوده است، بلکه در معنای لغوی‌اش، یعنی آغاز کردن و نو آوردن و ساخت جدید، به کار می‌رفته است. [۹] چنانچه در قرآن کریم واژه ”بدعت“ و مشتقات آن فقط در چهار آیه به کار رفته و، به استثنای یک کاربست آن که اختلافی است، در باقی معنای منفی و مذمومی ندارد. [۱۰] یک آیه باقی‌مانده، آیه ۲۷ سوره حدید است که در آن واژه ”ابتدعوها“ در توصیف رهبانیت اهل کتاب به کار رفته است. درباره مراد آیه فوق نیز اتفاق نظری وجود ندارد و برخی مفسران در این آیه نیز معنای بدعت را مذموم نمی‌دانند. [۱۱] حتی شیخ طوسی معتقد است رهبانیت بعد از آنکه مسیحیان به استحباب عمل کردند بر آنها واجب شد. آیت‌الله مکارم شیرازی نیز معتقد است رهبانیتِ مسیحیان نیکو بود و حتی ذیل آیه که می‌گوید: ”فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایتِهَا“ [۱۲] شاهد بر سنت حسنه بودن آن است. [۱۳]

➎ حدیث مزبور با روایات فراوان و دارای تواتر معنوی درباره شیوه مواجهه با مخالفان و دشمنان و رعایت اخلاق و عدالت در خصوص ایشان در تعارض بیّن و آشکار است. تعارض بین یک خبرِ واحد با روایات قطعی‌الصدور و متواتر باعث می‌شود حدیث مذکور از حجیت ساقط شود. از باب نمونه، گفته حضرت علی در میانه جنگ صفین را، که شیعیان و لشکریان‌شان در حال توهین و ناسزاگویی به لشکریان شام و معاویه بودند، یادآوری می‌کنیم. امام با مشاهده این رفتار نکوهیده و قبیح از خیمه بیرون آمد و فرمود:

”إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ؛ من بدم می‌آید که شما دشنام‌دهنده باشید. ولی اگر شما اَعمال آنان را بگویید و چگونگی حال‌شان را بیان نمایید به گفتار صواب و راست، نزدیک‌تر و در عذر رساتر است. و شما به جای دشنام درباره ایشان بگویید: ’خداوندا، خون‌های ما و خون‌های ایشان را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح کن و آنها را از گمراهی نجات بده.‘ [۱۴]“ [...]

➏ نقد تاریخی دیگر بر صحت صدور این حدیث از معصوم آنکه، اگر چنین دستوری صحیح و معتبر بود و پیامبر (ص) آن را بیان کرده بود، امامان شیعه خود به آن عمل می‌کردند یا در طول تاریخ زندگانی‌شان در بیش از ۲۵۰ سال به شیعیان و پیروان و اصحاب خود، این دستور را منتشر و تکرار می‌کردند. یا دست‌کم از اصحاب امامان دیده می‌شد که افعال شنیع و ناپسند را به مخالفان اهل بدعتی چون ابوحنیفه نسبت می‌دادند، در حالی که هیچ‌کدام از اینها دیده نشد و یک مرتبه هم نقل نشد، حتی به جعل و دسیسه!

باید توجه داشت گرچه سند حدیث مباهته صحیح است، صحت سند تلازمی با قطعیت صدور حدیث از معصوم ندارد. همچنانکه ضعف سند حدیث مساوی کذب و جعل آن نیست. به عبارت دیگر، حدیثِ صحیح قطعی‌الصدور نیست و حدیث ضعیف قطعی‌الکذب نیست! بلکه سندشناسی یکی از راه‌ها برای تصحیح و اعتبارسنجی حدیث است.» (سیمایی، ۱۳۹۸: ۱۷۲ ــ ۱۷۶)

پانوشت‌ها:

[۱] کلینی، الکافی (ج ۲، ص ۳۷۵)

[۲] ”دشمنی‌تان با بعضی از مردم شما را بر آن ندارد که بی‌داد کنید؛ دادگری کنید که آن به تقوا نزدیک‌تر است.“ [مائده: ۸]

[۳] ”به راه پروردگارت به حکمت و پند[های] پسندیده فراخوان.“ [نحل: ۱۲۵]

[۴] ”و کسانی را که به جای خداوند می‌پرستند دشنام ندهید.“ [انعام: ۱۰۸]

[۵] ”و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.“ [بقره: ۸۳]

[۶] ”وای بر هر دروغ‌زن گناه‌کاری.“ [جاثیه: ۷]

[۷] مطهری، مرتضی. (۱۳۸۳: ۱۲۳ ــ ۱۲۴). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.

[۸] یادداشت حسن انصاری، سایت کاتبان.

[۹] راغب اصفهانی، المفردات (صص ۳۸ ــ ۳۹)

[۱۰] بقره: ۱۱۷؛ انعام: ۱۰۱؛ احقاف: ۹؛ حدید: ۲۷.

[۱۱] طبرسی، مجمع‌البیان (ج ۲، ص ۲۵۲)

[۱۲] ”ولی چنانکه شایستهٔ رعایت بود رعایتش نکردند.“ [حدید: ۲۷]

[۱۳] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (ج ۲۳، ص ۳۸۳)

[۱۴] نهج‌البلاغه: خطبه ۲۰۶

یادداشت‌ها:

ـ سیمایی، مهدی. (۱۳۹۸). مشهورات بی‌اعتبار در تاریخ و حدیث: دفتر اول. قم: کتاب طه.

ـ یادداشت‌‌ مرتبط:

تهمت در خدمت دیانت!

دروغ‌گویی برای مصالح دینی!

آیا می‌توان به ”اهل بدعت“ تهمت زد؟

دین اجازه نمی‌دهد، ولو به نفع خودش، ما بی‌دینی کنیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دستاویز غالیان برای غلو در فضائل ائمه (ع)

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«بدفهمی بعضی احادیث دستاویزی شده است برای کسانی که دوست دارند در فضائل ائمه طاهرین (ع) گزافه‌گویی کنند. [...]

از امیرالمؤمنین علی (ع) روایت کرده‌اند: ”إِیَّاکُمْ وَ الْغُلُوَّ فِینَا قُولُوا إِنَّا عَبِیدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِی‏ فَضْلِنَا مَا شِئْتُم؛ از غلو درباره ما بپرهیزید، بگویید ما بندگانی پرورده‌ایم [نه پروردگار] و آنگاه آنچه خواستید در فضل ما بگویید.“ [1] از امام صادق (ع) نیز روایت شده است: ”اجْعَلُونَا مَخْلُوقِینَ وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم‏؛ ما را مخلوق قلمداد کنید و آنگاه آنچه خواستید درباره ما بگویید.“  [2] همچنین از آن حضرت روایت کرده‌اند: ”اجْعَلْ لَنا رَبَّاً نَؤُوبُ اِلَیهِ و قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم؛ برای ما پروردگاری محسوب دارید که به سویش بازمی‌گردیم و آنگاه آنچه خواستید درباره ما بگویید.“ [3]

مفاد این دسته از احادیث را در کتاب‌های کلامی و روایی بدین صورت بیان کرده و گاهی به ائمه طاهرین (ع) نسبت داده‌اند: ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِینَا (یا فی حَقِّنا، یا: فِی فَضْلِنا) مَا شِئْتُم“ اما برخی از پژوهشگران این احادیث را تلقی به قبول نکرده‌اند.

یکی از ایشان می‌نویسد:

”مفوضه ... با استناد به روایتی مدعی بودند از ائمه هدی شنیده‌اند (به صورت ′نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم‘) و با پشت‌گرمی به این رخصت، که آن را به گونهٔ چک سفید امضاشده تلقی می‌کردند، مرکب همت را در وادی بیان تاختند و از انتساب هیچ‌گونه صفت خدایی یا معجزه متحبرالعقول ... دریغ ننمودند.“ [4]

یکی دیگر از ایشان می‌نویسد:

”همه این روایات سندشان ضعیف‌اند ... و اگر هم صحیح بودند، طبق آنها نظر نمی‌دادم؛ چنان که پوشیده نیست. و گمان نمی‌رود فاضلی به آنها رضایت دهد و به اقتضای‌شان عمل کند.“ [5] / ”معتبر بودن سندشان ثابت نیست و به نظر من گمان می‌رود که مجعول باشد. پس چاره‌ای نیست که علم آن را به کسی که از او صادر شده است بازگرداند.“ [6]

به دیدهٔ یکی دیگر از پژوهشگران، روایات پیش‌گفته قطعی‌الصّدور نیست، اگرچه قطع هم نمی‌توان کرد که مجعول باشد:

”با ابهام‌ها و اشکال‌هایی که در مأخذ یا سند هریک از نقل‌های مُشعِر [= خبردهنده] به مضمون ′نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ …‘ وجود دارد، و با کثرت دواعی جعل و تزویر غالیانه که در این راستا وجود داشته است، حصول اطمینان به صدور این مطلب از پیشوایان (علیهم السّلام) به غایت دشوار به نظر می‌رسد … قطع بدین هم که جمیع صوَر یادشده ساختگی و موضوع [= جعلی] و بی‌پایه است ناشدنی است. “ [7

«حاصل اینکه، در سند این احادیث جای بحث است. اما اگر از این بگذریم و حتی فرض را بر این بگذاریم که احادیث مزبور صحیح‌السند هستند، باید حمل بر معنایی معقول و منطقی شوند. [...] کسی نمی‌تواند احادیث مزبور را دستاویزی برای غلو در فضائل قرار دهد.» (اسفندیاری، 1395: 111 ــ 113)

پانوشت‌ها:
[1] بحارالانوار (ج 25، ص 270)

[2] بحارالانوار (ج 25، ص 279)

[3] بحارالانوار (ج 25، ص 283)

[4] مدرسی طباطبایی، سید حسین. مکتب در فرایند تکامل: نظری بر تطوّر مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین. ترجمهٔ هاشم ایزدپناه (1386: 81 ــ 92). تهران. انتشارات کویر.

[5] آصف محسنی، محمد. (1387: ج 3، ص 433). صراط الحقّ فی المعارف الاسلامیّة و الاصول الاعتقادیّة. نجف: مطبعة النّعمان.

[6] آصف محسنی، محمد. (1381: ج 1، ص 485). مشرعة بحار الأنوار. قم: مکتب عزیزی.

[7] جهان‌بخش، جویا. (1390: 118 و 121). سه گفتار در غلوپژوهی. تهران: انتشارات اساطیر.

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

درباره غلو!

غلو چیست؟

سرانجام دوست غلوکننده؟!

جاده‌صاف‌کن مدعیات غالیان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز