شهید مطهری مینویسد:
«آفتی که جامعهٔ روحانیت ما را فلج کرده و از پا درآورده است ”عوامزدگی“
است. عوامزدگی از سیلزدگی، زلزلهزدگی، مار و عقربزدگی بالاتر است. این آفت
عظیم معلول نظام مالی ماست. روحانیت ما در اثر آفت عوامزدگی نمیتواند، چنانکه
باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه هادی قافله باشد؛
مجبور است در عقبِ قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه
به آن نحو خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمیدهد. عوام هر تازهای
را بدعت و هواوهوس میخواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمیشناسد؛ از
این رو، با هر نوی مخالفت میکند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است.» (مطهری،
1382: 302 ــ 303)
«روحانیت عوامزده ما چارهای ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق، سکون را بر
تحرک، نفی را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است. حکومتِ عوام منشأ
رواج فراوان ریا، مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و
شیوع عناوین و القاب بالابلند در جامعه روحانیت ما شده ]است[، که در دنیا بینظیر است. حکومت عوام
است که آزادمردان و اصلاحطلبان روحانیت ما را دلخون کرده و میکند.» (همان: 303 ــ
304)
«چرا حوزههای علمیه ما از صورت دانشگاه دینی به صورت ”دانشکده فقه“ درآمده ]است[؟ چرا علما و فضلای ما همین که معروف و مشهور شدند، اگر معلومات دیگری غیر از فقه و اصول دارند، روی آنها را میپوشانند و منکر آنها میشود؟ چرا بیکاره و علف هرزه در محیط مقدس روحانی ما زیاد است، به طوری که یک زعیم روحانی مجبور است، برای آب دادن یک گل، خارها و علف هرزههای زیادی را آب بدهد؟ چرا در محیط روحانی ما سکوت و سکون و تماوت و مردهوَشی بر منطق و تحرک و زندهصفتی ترجیح دارد؟ چرا حریت فکر و عقیده در میان ما کمتر وجود دارد؟ چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینی مطابق احتیاجات روز تنظیم نمیشود؟ چرا روحانیون ما، به جای آنکه پیشرو و پیشتاز و هادی قافله اجتماع باشند، از دنبال قافله حرکت میکنند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» (همان: 307)
یادداشتها:
ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.
ـ یادداشت
مرتبط: