«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آسیب‌شناسی» ثبت شده است

غلو در ثواب قرائت قرآن!

محمد اسفندیاری و آسیب‌شناسی دینی

محمد اسفندیاری درباره «غلو در ثواب قرائت قرآن» می‌نویسد:

«غلو در ثواب قرائت قرآن از مصداق‌های غلو در مفاهیم است. برخی مسلمانان چنین می‌پندارند که به صِرف قرائت این یا آن سوره به عدد ستارگان آسمان پاداش می‌برند. بدتر از این، شیوه کسانی است که قرائت قرآن را جایگزین فهم قرآن و عمل به آن می‌کنند و چنان به تلاوت قرآن غِرّه می‌شوند که همان را کافی می‌شمارند.

علت‌های گوناگون برای غلو در ثواب قرائت قرآن می‌توان برشمرد که از جمله آنها، اعتماد به روایات مجعولی در این باب است، که بسیاری نقل می‌کنند و نمی‌دانند بی‌اعتبار است. یکی از جاعلان این روایات مردی زهدپیشه است، که درباره‌اش گفته‌اند احادیثی در فضیلت قرآن و سوره‌های آن جعل می‌کرد و به پیامبر خدا (ص) نسبت می‌داد. چون به او اعتراض کردند، گفت: ”من دیدم رغبت مردم به قرآن کم شده است، خواستم آنان را به قرآن راغب ]=مایل[ کنم.“ به او گفتند که پیامبر خدا (ص) فرموده است:‌ ”هرکس عمداً بر من دروغ بندد جایگاهش در آتش است.“ او گفت: ‌”من دروغ علیه ]= به زیانِ[ پیامبر نگفتم، له ]=به سودِ[ او گفتم.“ ]الغدیر، ج 5، ص 447[

یکی دیگر از جاعلان نوح بن ابومریم است که روایاتی در ثواب خواندن یکایک سوره‌های قرآن جعل کرد. هنگامی که به وی اعتراض کردند، چنین پاسخ داد: ”من دیدم مردم از قرآن روی گردانیده و به فقه ابوحنیفه و مَغازی ]= تاریخ‌نگاری[‌ ابن اسحاق سرگرم شده‌اند. پس این احادیث را برای رضای خدا جعل کردم.“ ]الغدیر، ج 5، ص 447[

این احادیث مجعول، که ثواب‌هایی بسیار برای قرائت سوره‌ها ذکر کرده ]است[، مصداق غلو در مفاهیم است. نتیجهٔ کار این شد که بسیاری در قرائت قرآن توقف کردند و کتاب خدا ابزاری شد برای کسب ثواب در آخرت، نه راه زندگی در دنیا.» (اسفندیاری، 1395: 123 ــ 125)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شریعت‌زدگی و فقه‌زدگی!

مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان درباره «شریعت‌زدگی و فقه‌زدگی» می‌نویسد:
«عبادیات دین دو کارکرد دارند:‌ یکی اینکه، مقدمه‌اند برای اخلاقی شدن ما و یکی هم اینکه، عملی سمبلیک هستند و باطنیات ما را نشان می‌دهند. حال اگر این دو کارکرد فراموش شود، با فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی سروکار پیدا می‌کنیم. اگر کسی فکر کند در دین عبادیات وسیله چیزی دیگری نیستند و خود هدف‌اند و یا فکر کند عبادیات مقدمه اخلاقی شدن ما نیستند، بلکه خود هدف‌اند و هدف این است که نماز بخوانیم، روزه بگیریم، حج بگزاریم، و ... فکر نکند باید ورای این عبادیات یک امر درونی وجود داشته باشد که این عبادیات سمبل آن امر درونی باشد فقه‌زده و شریعت‌زده شده است. در واقع، فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی اعمال عبادی را سمبلیک ندانستن و علاوه‌بر آن، اعمال عبادی را هدف دانستن است. فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی بزرگ‌ترین مانع در راه تبدیل دین به معنویت است و بزرگ‌ترین مانع در راه تبدیل متدین به عارف صاحب‌دل، و مقلد به کسی است که تقلید نمی‌کند، بلکه صدق، حجیت و حقانیت آنچه را که گفته است می‌یابد و حس می‌کند.» (ملکیان، 1394: 199) «شریعت‌زدگی ما را تا آخر در مقام تقلید نگه می‌دارد، زیرا لااقل چهار تالی فاسد و چهار نتیجه دارد. این نتایج برای تبدیل دین به معنویت بسیار مهلک هستند.» (همان: 200)

«اولین نتیجه این است که شریعت‌زدگی تنور نفاق و ریا را گرم می‌کند. همه شریعت‌زدگان، چه بدانند و چه ندانند، مبلغان نفاق و ریا هستند، زیرا وقتی بنا شد فقط در اعمال ظاهری چشم بدوزیم و فقط در این چشم بدوزیم که ”صاد“ را چقدر کشید، ”ضاد“ را چقدر کشید، و لاالضالین را چطور تلفظ کرد، انسان‌هایی می‌پروریم که فقط ظاهربین هستند و به ظاهر نگاه می‌کنند. اگر جامعه جامعه‌ای شد که وقتی من و تو با هم در حال ارتباط هستیم، من فقط به اعمال ظاهری تو نگاه کنم و نگران آن باشم و تو هم به اعمال ظاهری من نگاه کنی و نگران آن باشی، معنایش این است که تو من را مستعد نفاق و ریا می‌کنی و من تو را.» (همان.)

«اما مطلب دوم. عمل‌زدگی، که ناشی از فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی است، کار دومی هم با ما می‌کند و خسارت عظیمی به ما می‌رساند و آن این است که سنخ‌شناسی روانی انسان‌ها را به فراموشی می‌سپارد. ما انسان‌ها با سنخ روانی واحدی به دنیا نمی‌آییم. همان طور که وقتی هرکدام از ما به دنیا می‌آییم، با رنگ چشم، رنگ مو و طول قد خاصی به دنیا می‌آییم و خصایص زیست‌شناختی و جسمی متفاوتی داریم و با آن خصایص زیست‌شناختی متفاوت به دنیا می‌آییم، با خصایص روان‌شناختی متفاوتی هم به دنیا می‌آییم. ما همه یک سنخ نیستم. بعضی از ما درون‌گرا به دنیا می‌آیند و بعضی برون‌گرا. بعضی روحیه فعالیت دارند و بعضی روحیه انفعال. این کنش‌گری یا کنش‌پذیری یک سنخ روانی است. بعضی از انسان‌ها اساساً کنش‌گر و فعال‌اند. بعضی از انسان‌ها اساساً کنش‌پذیرند و فعال‌اند.» (همان: 201)

«آفت سوم عمل‌زدگی که ناشی از فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی است این است که وقتی عمل‌زده می‌شوید، خود را از برکات معنوی سایر ادیان و مذاهب محروم می‌کنید، زیرا به نظرتان می‌آید دین، غیر از عمل، چیزی از ما نخواسته است و عمل را هم که مشخص کرده است. وقتی انسان به ادیان و مذاهب دیگر رجوع می‌کند که معتقد باشد غیر از عمل چیز دیگر هم از ما خواسته‌اند. یک سلسله معارف و یک سلسله اخلاقیات هم از ما خواسته‌اند که با رجوع به ادیان و مذاهب دیگر و رجوع به هرکسی که به اندازه اپسیلونی حقیقت را کشف کرده است و حقیقت را از او اخذ کردن به آنها می‌رسیم. این وظیفه هر انسان معنوی است. هیچ انسان معنوی‌ای خود را در قالب هیچ دین و مذهبی محصور نمی‌کند. البته این بدان معنا نیست که متدین به یک دین و مذهب خاص نباشد.» (همان: 204 ــ 205)

«اما چهارمین آفت عمل‌زدگی این است که اصلاً به سیر باطن افراد توجه نمی‌کند. آدمی، بدون سیر باطنی، حیات معنوی خود را از دست می‌دهد. هیچ‌وقت با عمل ظاهری حیات معنوی به دست نمی‌آید. حیات معنوی یک سیر باطنی می‌طلبد. ]...[ این سیر باطنی در پی سه چیز درونی است: حقیقت، عشق‌ورزی و خیر. وقتی سیر باطنی می‌گویم، منظورم حقیقت‌جوبی، عشق‌ورزی و خیرخواهی است.» (همان: 207)

 

یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی (1394). در رهگذار باد و نگهبان لاله. جلد 2. تهران: نگاه معاصر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ویژگی‌های دین عامیانه!

محمد اسفندیاری و آسیب‌شناسی دینی

محمد ‎اسفندیاری درباره «ویژگی‌های دین عامیانه» می‌نویسد:

«مهم‌ترین ویژگی دین عامیانه این است که بحث عقلی را برنمی‌تابد و چون‌وچرا را جایز نمی‌شمارد و عقل‌گریز است. اینکه گفته‌اند: «زیر هر ”چرا“ شیری نهفته است» (تَحتَ کُلِّ «لِمَ» اَسدٌ) و یا «”چرا چنین“ دروازه دوزخ است» مربوط به دین عامیانه است. چون نمی‌تواند پاسخ چرا را بدهد، چنگ و دندان شیر را به رخ می‌کشد و سؤال‌کشی می‌کند. پیروان دین عامیانه بر آن‌اند که دین را باید مانند کپسولی بلعید، نباید جوید. باید ایمان بیاوریم تا بفهمیم، نه اینکه بفهمیم و ایمان بیاوریم.» (اسفندیاری، 1395: 132)

«ویژگی دیگر دین عامیانه نقل‌گرایی است. در این دین، نقل و روایت بیش از عقل و درایت ارج دارد، و به جای اینکه مردم به اندیشیدن دعوت شوند، به پذیرفتن وادار می‌شوند. بنیاد دین عامیانه بر نقل است و پاسداران آنْ قوه حافظه‌اند تا قوه عاقله و مردم را چنین می‌خواهند. ایشان اگر اندکی درایت کنند، درمی‌یابند که برخی از مطالبی که روایت می‌کنند ضعیف است، ولی دریغ از همان اندک درایت.» (همان: 133)

«ویژگی دیگر دین عامیانه خرافه‌آمیزبودن آن است. خرافات ناشی از عجز انسان از تفسیر محیط پیرامونش است. هنگامی که آدمی نتواند علت رخدادهای طبیعی را از دل طبیعت بیرون بکشد، به ما ورای طبیعت رو می‌آورد و موهوماتی می‌سازد. علم از بزرگ‌ترین دشمنان خرافات است و بسیاری از خرافاتی که از میان رفته به مدد روشنگری علم بوده است. از میان انواع خرافات خرافات دینی از همه بیشتر است و بدتر. از این رو که چهره دین را مخدوش و مردم را تخدیر می‌کند و مبارزه با آن دشوارتر است. مؤمنانی که خرافات را جزء دین می‌دانند نقد خرافات را نقد دین می‌شمارند و ناقدان را کافر یا بدکیش. ترس از همین اتهام است که بسیاری را از نقد خرافات بازمی‌دارد.» (همان: 134 ــ 135) «عوام خواهان دینی هستند که عجیب‌وغریب باشد و سرشار از خرافه. هرچه عجیب‌تر و غریب‌تر و خرافه‌تر باشد، بیشتر دین می‌دانند. ترازوی عقل عوام همواره در کار است و هر چیز را با عقل توزین می‌کنند، الا دین را. به دین که می‌رسند، این ترازو را عاطل می‌نهند و بر باطل می‌روند. می‌پندارند سخن گفتن از عقل در عرصه دین توهین به دین است و در اینجا باید عقل را تعطیل کرد.» (همان: 135)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!

 

 

پس عزا بر خود کندی ای خفتگان

پـس عـزا بر خود کنید ای خفتگان

زانکه بد مرگیست این خواب گران

(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش 24)

یادداشت‌ها:‌

ـ گنجور (دسترسی در 1395/7/19)

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

عزا بر خود کنید!
آیا مولانا عزاداری شیعیان را تحقیر کرده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز