«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۷۹ مطلب با موضوع «دینداری» ثبت شده است

جامعه با کفر باقی می‌ماند، با ظلم نه!

شهید مطهری می‌نویسد:

«اگر ــ به صورت یک فرض ــ مردمی مؤمن به خدا باشند و موحد، ولی در میان خودشان ظالم، این ظلم سبب می‌شود که اینها نتوانند به کار خودشان ادامه بدهند، یعنی خدا منقرض‌شان می‌کند.

اگر، برعکس، مردمی نسبت به خداوند کافر باشند، ولی در میان خودشان عادل، این جامعه قابل‌بقاست.» (مطهری، 1398: 44)

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1398). انحطاط و ترقی تمدن‌ها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

باور دینی یا رفتار اخلاقی؟

کافرِ عادل بهتر از مسلمانِ ظالم است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کافرِ عادل بهتر از مسلمانِ ظالم است!

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«هرچه از اهمیت عقیدۂ صحیح سخن بگوییم، بجاست. اگر کسی عمری تحقیق کند تا به عقیده‌ای صحیح دست یابد، چیزی از عمرش تلف نشده است. اما اکنون ضمن مسلم دانستن این موضوع بر آن‌ایم تا اهمیت اخلاق را یادآور شویم و اینکه اخلاق مهم‌تر است از عقیده. آنکه در باره دین و فلسفه و جهان و نظام هستی نادرست می‌اندیشد، اما سلوکش اخلاقی است، بهتر است از کسی که عقیده‌اش درست است، ولی سلوکش غیراخلاقی. اساساً یکی از معیارهای مقبولیت هر دین و آیین، اخلاقی بودن آن است و توجهش به ارزش‌های اخلاقی. در اسلام نیز که آن همه تأکید بر خدا و معاد شده، از آن روست که انسان‌ها خود را در محضر خدا بیابند و اخلاق را پاس دارند و بدانند ذرة المثقال نیکی و بدی را پاداش و کیفر است.

با وجود اینکه دین کفر را برنمی‌تابد، اما کافرِ عادل بهتر است از مسلمانِ ظالم. آنکه مسلمان نیست، اما راستگو و امانتدار و پاسدار پیمان و دیگر اصول اخلاقی است، بهتر است از مسلمانی که ظلم و تعدی می‌کند و اخلاق را فرو می‌گذارد. اگر ما بخواهیم به کسی امانت بسپاریم، به کافرِ امین می‌سپاریم، نه مسلمانِ غیرامین. همچنین اگر بخواهیم خبری از یک رخداد کسب کنیم، به کافر راستگو اعتماد می‌کنیم، نه مسلمان دروغگو.

از آنچه گذشت، نتیجه می‌خواهم گرفت که ما مسلمانان نباید به مسلمانی خود غِرّه شویم. صِرف مسلمان بودن، و نیز شیعه بودن، سبب نجات و رستگاری نیست، و نارواست اگر کسی با تمسک به اینکه دین و مذهبش حق است اخلاق را دست‌کم بگیرد. حتی صِرفِ عبادت علامتِ دینداری و سببِ نجات نیست؛ چه رسد به صِرفِ باور. آنکه بدین دستاویز که مسلمان است و اهل نجات، اخلاق را پاس نمی‌دارد دچار غرور مسلمانی است و هرچه مغرورتر باشد، گمراه‌تر است.

اگر کسی با تمسک به اینکه برحق است از اخلاق سرپیچی کند، اخلاق یکسره تعطیل می‌شود؛ از آن رو که هر کسی خود را برحق می‌داند. مضافاً اینکه، حقانیت هر گروه فقط به آموزه‌هایش نیست، اخلاق نیز معیار است.

کتمان نباید کرد که برخی می‌پندارند همین که مسلمان‌اند و شیعه، در مقابل گناهان بیمه شده‌اند و گذرنامه ورود به بهشت دارند. این گروه، عقیده‌پرست هستند و دچار غرور مسلمانی و شیعیگری. عقیده‌پرستی قربانی کردنِ اخلاق به نام عقیده است. آنکه به دستاویز حق بودن عقیده‌اش، گو اینکه چنین هم باشد، اخلاق را نادیده می‌گیرد، عقیده‌پرست است و گرفتار غرور عقیدتی. عقیده‌پرستی برتر دانستنِ باور از عمل است. و قبول اینکه صِرف اعتقاد به فلان دین و مذهب، یا داخل بودن در فلان حزب و گروه، امتیاز است.» (اسفندیاری، 1396: 165 ــ 167)

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1396). همه ما برادریم: سیمای انسانی و اخلاقی اسلام. ویراست چهارم. چاپ هشتم. تهران: نگاه معاصر.

ـ یادداشت مرتبط:

باور دینی یا رفتار اخلاقی؟

جامعه با کفر باقی می‌ماند، با ظلم نه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دیانت و فطرت!

احمد قابل:

شریعت مجموعهٔ قوانینی برای رابطهٔ انسان با خدا، رابطهٔ بین انسان‏‏ها و رابطهٔ انسان با طبیعت است. مطابق گزارش قرآن، این قوانین هیچ مخالفتی با نیازهای فطری بشر ندارند. دین براساس فطرت انسانی تنظیم شده است. در اسلام، مجموعهٔ قوانین، از روابط اقتصادی، سیاسی ــ اجتماعی، قضایی و جزایی را براساس آن چیزی که عقل بشر در زمان نزول این دین رفتار می‏کرد تشریع کرده است. یعنی اسلام همان قوانین را نگاه کرده و هر جای آنکه برای حال بشر مضر بود خطّ بطلان کشید و هر جای آن هم را که منفعت داشت نگه داشت. البته یک سری‏ راه‏‏ها را هم نشان داده است که تا آن زمان یا حداقل در آن جامعه مطرح نبوده است. همان راهکار پیشنهادی هم ممکن است مقطعی یا همیشگی باشد. مثلاً در مورد خرید و فروش، مواردی از خرید و فروش‏‏ها را که مبتنی بر ربا بود منع کرده و گفته است که این کارها را نکنید. راه‏های دیگری را که در همان زمان وجود داشته و غیرربوی بوده تأیید کرده و گفته است که اینها کارهای خوبی است و همین‏طور رفتار کنید. یک‌سری‏ راهکار‏ها هم ممکن است وجود داشته باشد که آنها را هم تجویز و تأیید کرده و مردم را تشویق کرده که اگر آن کار را رها کنید، یک کار دیگری هم می‏توانید انجام دهید که تا به ‏حال انجام نمی‏دادید. باید دقت شود هیچ‌کدام این‏‏ موارد با کلّیات دین، یعنی با اهداف دین، که کاملاً اهداف معقولی است و منطبق با فطرت انسانی است، مغایرت نداشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بفهمید و عمل کنید، نه بشنوید و نقل کنید!

امیرالمؤمنین (ع):

«چون روایتى را شنیدید، آن را بفهمید و عمل کنید، نه بشنوید و نقل کنید، زیرا راویان علم فراوان، و عمل‌کنندگان آن اندک‌اند.» (نهج‌البلاغه: حکمت 98)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین بی‌معرفت به مراتب از بی‌دینی بدتر است!

سید مصطفی محقق داماد:

اگر بنا نیست معرفت داشته باشیم، بهتر است دین نداشته باشیم, چرا که دین بدون معرفت به‌ مراتب از بی‌دینی بدتر است. شاید به اندازه‌ای که جهلِ ناشی از دین خون ریخته، سر بریده، و انسان‌های دیگر را به قصد قربت قطعه‌ قطعه کرده، آدم نکشته باشد و هیچ بلایی نقش کج‌اندیشی دینی را ایفا نکرده است.

در زمانی که الآن زندگی می‌کنیم، اگر گوش دل‌تان را باز کنید، در همین منطقه خاورمیانه، ناله‌های کودکانی را می‌شنوید که جلو روی‌شان پدران‌شان را به نام خدا سر می‌برند و مادران‌شان را بَرده می‌کنند؛ به نام خدا … چه باید کرد؟ ببینید چه مزخرفاتی در منطقه ما به وجود آمده است؟ و صدای پای‌شان را همه گاه داریم می‌شنویم.

شهید ثانی را چه کسانی کشتند و سوزاندند؟ آنها که می‌خواستند به بهشت بروند، از عشق حورالعین این کارها را کردند، نه از روی غضب و برای پول. من در ”فاجعه جهل مقدس“ آورده‌ام که والله این حرف دروغ است که یک عده‌ای برای پول به کربلا آمدند. این طور نیست! این‌ها از روی خجالت بعداً جعل کردند، و الاّ شاید جز یکی دو نفر مثل عمَر سعد که برای گرفتن ولایت ری آمدند، بقیه‌شان برای خدا امام حسین را کشتند؛ حواس‌تان باشد که بی‌دین‌ها امام حسین را نکشتند، دیندارها کشتند. مستضعف یعنی کسی که او را از آگاهی پوچ کرده‌اند و در مغزش جهل تزریق کرده‌اند.

من از قرآن چنین برداشت می‌کنم که هر قدرت باطلی را ”طاغوت“ نمی‌گویند؛ قرآن مجید ”طاغوت“ را قدرت دینی نامشروع می‌داند، یعنی قدرتی که به نام خدا قدرتی را در دست می‌گیرد، ولی دروغ می‌گوید و نامشروع است. قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهید بفهمید که در سایه قدرت مشروع زندگی می‌کنید یا نامشروع، راهش آسان است؛ یک تحقیق میدانی به ما پیشنهاد کرده است. حکومت مشروع دینی حکومتی است که در تجربه نشان داده بشود که امسال جهل کمتر از پارسال شده است. قدرت مشروع دینی قدرتی است که جهل جامعه هر سال کاهش یابد و جامعه رو به نور رفته باشد: ”یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ“ [بقره: 257]؛ اما اگر امسال مردم بی‌شعورتر از پارسال شوند، قدرت نامشروع است.

به هر حال، در این 1400 سال در دین خیلی دروغ درست شده است؛ فقیه زبردست آن فقیهی است که بتواند این‌ها را غربال کند. کار فقاهت این است. الآن که شما در مشهد نشسته‌اید، اگر در کنار حرم اتفاقی بیفتد، تا خبرش به اینجا برسد، چند جور برای شما نقل می‌شود؛ چه برسد به 1400 سال اخبار مختلف. فعلاً آنچه در دست ماست قرآن است که باید آن را خوب بفهمیم و البته کار ساده‌ای نیست و به دستور امام صادق، همه احادیث باید به قرآن عرضه شود و آنها را با قرآن سنجید. مگر می‌شود با یک خبری که معلوم نیست چه کسی نقل کرده است، آدم کشت و خون ریخت؟ (با اندکی ویرایش از شفقنا، دسترسی در 1398/7/1)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (انتشار در 1398/6/31)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

قصد تقرب به خدا در کشتن امام حسین (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عزا بر خود کنید!

عبدالکریم سروش:

«به نظر می‌رسد عشق و علاقه به امام حسین تأثیر چندانی در رفتارهای اجتماعی مردم ما ندارد؛ یعنی به قول معروف به حسینیه می‌روند و سینه‌زنی و عزاداری‌شان را می‌کنند ولی بیرون که می‌آیند بعضاً خلاف روش و منش امام حسین عمل می‌کنند. آیا این امر، معلول نادرست بودن روش‌های عزاداری ماست یا علل فرهنگی دیگری دارد و چگونه می‌شود آن را از میان برداشت؟‏

‌سؤال عمیقی است. من این مسئله را در سطح کلّی‌تر مطرح می‌کنم:

آداب دینی، به طور کلی آنچه که به نام آداب دینی نامیده می‌شود؛ عزاداری برای امام حسین و روضه‌خوانی و غیره که از آداب مستحب است، در حالی که خود نماز را می‌توانیم مثال بزنیم؛ عین این وضع در مورد نماز هم هست، فرد نماز واجبش را می‌خواند، گاهی به نماز جماعت هم می‌خواند ولی می‌بینیم زندگی او همان زندگی است؛ مشی او همان مشی است. ظاهراً نماز خواندنش تأثیری در رفتارش نداشته است؛ منکرات را متأسفانه باز هم عمل می‌کند، به ‌آسانی دروغ می‌گوید و به‌ آسانی غیبت می‌کند، ولی این عادت را هم دارد که نمازش را حتماً بخواند. هیچ وقت نمی‌گوییم که خدای‌نکرده چون آن کارهای زشت را می‌کند، نماز را هم کنار بگذارد.

کنار گذاشتن نماز یک زشتی دیگری است که بر آنها افزوده خواهد شد، ولی در عین حال این هم سؤالی است که پس این نماز چه شد؟

این عزاداری چه شد؟

پس اینها چه نقشی و چه اثری داشتند؟

خوب این پرسش مهمی است.‏

‌‏تبدیل شدن ”آداب دینی“ به ”عادت“ از جمله آفات جامعه دینی است‏.

‌‏به طور کلی آداب دینی استعداد شدیدی برای بدل شدن به عادت دارند. همین که ‏تبدیل به عادت شدند، آن نقش وادارنده یا بازدارنده‌شان را از دست می‌دهند؛ اعم از اینکه آدم را از بدی باز دارند و به نیکی وادارند. عادت‌ها چنین هستند.

اصولاً عادت‌ها به جای آنکه هشیاری بیاورند، غفلت می‌آورند. وقتی چیزی به صورت مکرر درآمد و عادت شد، خواب‌آور می‌شود. برای اینکه بچه به خواب رود، خیلی آرام دست به پشتش می‌زنند و این حرکت مکرر او را به خواب می‌برد. انسان وقتی در ماشین نشسته و این ماشین با سرعت یکنواخت حرکت می‌کند و هیچ دست‌اندازی در مسیر آن نیست، رفته رفته به خواب می‌رود.

عادت‌ها خواب‌آور هم می‌شوند و این یکی از نکته‌های بس مهم است.

رهبران دینی جامعه، روحانیان، مصلحان، واعظان، مذکران یکی از وظایف جدی‌شان این است که آداب دینی را از صورت عادت شدن درآورند. پیروی از عادات و پر و بال دادن به آنها و هشدار ندادن مردم به اینکه مبادا این آداب شکل عادت بگیرد غفلت‌‌آفرین است.‏

‌‏برای پاره‌ای از مردم همین عزاداری و این مراسم به جای اینکه منبّه آنها شود، گاهی خواب‌آور می‌شود؛ گاه توجیه‌کننده کار زشت‌شان می‌شود؛ گاه آن دغدغه‌های وجدان‌شان را تخفیف می‌دهد.

اگر شخصی احیاناً کار زشتی می‌کرد و خود خویش را ملامت می‌کرد، گاهی پاره‌ای از این آداب دینی باعث می‌شود که آن ملامت وجدان هم کم کم خاموش شود و فرد از آن تأثیر نپذیرد و به همین دلیل هم باید همیشه این تذکر را داد که مبادا این امور به صورت عادت درآیند و تأثیر خودشان را از دست بدهند.‏

حال آن نکته‌ای که قبلاً بیان کردم مربوط به همین جا می‌شود؛ اگر چیزی فقط با عواطف ما ارتباط پیدا کرد و نه جوانب دیگر روحی ما، این امر تبدیل شدنش به عادت خیلی خیلی شدید و سریع انجام می‌گیرد و دیگر نباید در تحول بخشیدن به شخصیت و تغییر افکار از آن انتظار زیادی داشته باشیم ولی اگر توأم با تأملات عقلانی شد، همین توأم شدن با تأملات عقلانی است که آن را از اینکه صرف یک عادت کورکورانه و تقلیدی شود دور نگه می‌دارد و آن را به یک عمل زنده و اثربخش تبدیل می‌کند.

خوب در مسئله عاشورا هم باید این فکر را کرد؛ اینکه باید نو شود و این نو شدن ما را از غفلت و ناپختگی دربیاورد. اگر به ‏صورت یک سنت تقلیدی تکراری همیشگی درآمد، خدای‌ناکرده گاهی ممکن است نتیجه معکوس هم بدهد. آن داستانی که مولوی در مثنوی در مورد مراسم روز عاشورا ذکر می‌کند در واقع به همین معناست و اگر کسی ظاهربین باشد و ظاهر ابیات را توجه کند، شاید هم برای او خوشایند نباشد. نقل می‌کند روزی شاعری وارد حلب شد (کشور سوریه کنونی) و دید که مردم مشغول عزاداری هستند. پرسید:

برای چه عزاداری می‌کنید؟

گفتند:

تو مگر نمی‌دانی امروز روز عاشوراست و روزی است که یکی از بزرگان، جانی که از همه عالم برتر است (به تعبیر مولوی) به پای شهادت رفته و ما برای او عزاداری می‌کنیم.

بعد او می‌پرسد:

 این شخص کی شهید شده است؟

می‌گویند: هفت قرن قبل

می‌گوید: مگر شما تا به حال خواب بودید که خبرش امروز به شما رسیده است؟

هفت قرن قبل کسی شهید شده و شما حالا عزاداری می‌کنید.‏

‌‏پس عزا بر خود کنید ای خفتگان‏

زانکه بد بندی است این خواب گران‏» (کانال تلگرامی عبدالکریم سروش، تاریخ دسترسی در 1398/6/18)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی عبدالکریم سروش (دسترسی در 1397/6/22)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان!

آیا مولانا عزاداری شیعیان را تحقیر کرده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فکر کرده‌ایم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست!

محمد سروش محلاتی (1397):

جامعه‌ای که در آن فساد وجود داشته باشد این جامعه ادعای پیروی از اباعبدالله الحسین را نمی‌تواند داشته باشد، ولو زیارت عاشورا بخواند و زیر بیرق و علم امام حسین برود.

امام حسین (ع) هنگام خروج از مدینه در وصیت‌نامه خود، هدف از این اقدام را اصلاح امت جدّ خود عنوان می‌کند؛ این جمله اگرچه بسیار کوتاه اما بسیار عمیق و بلند است. گاهی اصلاح اصلاحِ اقتصادی است؛ گاهی فساد اخلاقی است و اصلاح اخلاقی باید اتفاق بیفتد؛ گاهی فساد سیاسی است و مصلح باید اصلاحِ سیاسی در جامعه به وجود آورد؛ باید دید امام حسین به دنبال ایجاد چه اصلاحی بود؟

ما از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) و مریدان امام حسین (ع) هستیم و کشور ما مفتخر به بالا رفتن بیرق عزای امام حسین (ع) در ماه محرم است، ولی این ملت باید در اصلاح هم رتبه اول را داشته باشند. اگر ما برای امام حسین (ع) لباس مشکی می‌پوشیم یعنی برای آن شخصیتی که جان خود و عزیزان خود را گذاشت تا اصلاح در جامعه به وجود بیاورد، باید ببینیم آیا این جلسات ما را به اصلاح نزدیک می‌کند و فساد را در جامعه ما کاهش می‌دهد؟ و سال به سال از نظر اصلاح اقتصادی و سیاسی جلو می‌رویم؟ و سال به سال آمار فساد مالی و سیاسی و اداری در جامعه ما کاهش پیدا می‌کند؟

چرا اوضاع و احوال ما معکوس است؟ چرا وضع ما وارونه است؟ یک سازمان بین‌المللی که مرکز آن در آلمان است و مسئولیت بررسی فساد در کشورهای مختلف را دارد وضع ۱۸۰ کشور را از نظر میزان فساد سال به سال بررسی می‌کند و از صفر تا صد نمره می‌دهد. رتبه ایران از نظر فساد ۱۳۰ است که گاهی هم به ۱۴۰ می‌رسد، یعنی از ۲۰ نمره ۵ می‌گیریم.

مگر امام علی (ع) و امام حسین (ع) الگوهای اصلاح در جامعه نبودند؟ چه تناسبی بین وضع ما و این الگوها وجود دارد؟ چه استفاده ای از این مکتب کرده‌ایم؟ این خیمه امام حسین (ع) چه تغییری در وضع ما به وجود آورده است؟ اگر این خیمه‌ها را نداشتیم، در چه وضعی به سر می‌بردیم؟ واقعاً این معماست؛ این غم و غصه باید شیعه را در بدترین وضعیت فرو ببرد که ما امام حسین (ع) را به عنوان مصلح نشناختیم؛ محرم به محرم در جلسات شرکت می‌کنیم، اما آیا همه چیز امام حسین را بیان می‌کنیم. باید برگردیم؛ فاصله ما با امام حسین خیلی زیاد است؛ فکر کردیم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست و با سینه‌زنی و عزاداری، وظیفه ما به پایان می‌رسد.

ما اگر می‌خواهیم حسینی باشیم باید برای اصلاح امور جامعه خود کاری کنیم و جامعه‌ای که در آن فساد وجود داشته باشد، این جامعه ادعای پیروی از اباعبدالله الحسین را نمی‌تواند داشته باشد، ولو زیارت عاشورا بخواند و زیر بیرق و علم امام حسین برود. امام حسین به دنبال اصلاح بود؛ ما هم باید برای اصلاح فکری کنیم.» (محرم 1397، کاشان، با اندکی ویرایش از شفقنا)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (دسترسی در 1398/6/12)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

فکر دینی ما باید اصلاح شود!

پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

قربانیِ ابراهیمی گذشتن از عزیزترین‌هاست!

عبدالکریم سروش:

«”اسماعیل‌ها“ و ”اسحاق‌ها“ی کوچک‌تری هستند که همگان باید قربانی کنند تا بتوان گفت که ”حج ابراهیمی“ می‌کنند؛ قوام حج ابراهیمی به ”قربانی ابراهیمی“ است و قربانی ابراهیمی گذشتن از عزیزترین چیزهاست.

در محدودهٔ کارهای مشروع و مجاز اخلاقی، البته قربانی کردن شرط است و بدون این قربانی اصلاً کسی به جایی نمی‌رسد.

حرکت قربانی کردن حیوان، یک حرکت ”سمبلیک“ است. آدم اگر نداند که در ادیان یک رشته امور و آداب و مراسم سمبلیک و کنایی وجود دارد، اصلاً حقیقت ادیان را نمی‌فهمد.

بنده و شما حق نداریم یک حیوانی را برای شکم خودمان بکشیم و رنج دهیم. اینکه در بودیسم و هندوئیسم حیوانات را نمی‌کشند بسیار کار روایی می‌کنند. فقط خالق آنها می‌تواند اجازه دهد و اگر اجازه نمی‌داد، ما حق نداشتیم. اینکه در قرآن هست ”با نام خداوند حیوانات را بکشید و بخورید“ همین معنا را می‌دهد، یعنی با اجازهٔ او، با رضایت او ...

ما سمبل‌ها را باید بفهمیم، [قربانی کردن] یعنی یک چیزی را فدا کنید، قربان کنید، این قربانی کردن را بیاموزید، بالاتر از آن را هم شاید یک وقتی شما باید قربانی بکنید.» (کانال عبدالکریم سروش)

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی عبدالکریم سروش (دسترسی در 1398/5/21)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دلبستگی فرجامین ابراهیم!

در باب قصه ابراهیم و فرزندش در قرآن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دلبستگی فرجامین ابراهیم!

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«در قصۀ ابراهیم، فرمان خداوند ”کشتن اسماعیل“ نبوده است. اگر چنین بود، خداوند نمی‌توانست پیش از کشته شدن اسماعیل به دست ابراهیم خطاب به او بگوید: ”قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ“ (صافات: ۱۰۵)؛ ”[فرمانی که از طریق] رؤیا [دریافت کرده بودی] را اطاعت کردی. ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم.“ این آیه به وضوح دلالت می‌کند بر اینکه ابراهیم، بدون اینکه اسماعیل را قربانی کند، فرمان خداوند را امتثال کرده است. بنابراین، فرمان خداوند قربانی کردن اسماعیل نبوده است، بلکه چیز دیگری بوده است. در مورد نوع فرمان خداوند و موضوع آن در این قصه احتمالات گوناگونی وجود دارد. یکی از آن احتمالات این است که این فرمان ”امر حقیقی“ نبوده است، بلکه ”امر امتحانی“ بوده است، یعنی خداوند می‌خواسته است از این طریق توحید و اخلاص ابراهیم را امتحان کند.

این امتحان برای این بوده است که معلوم شود که، به تعبیر پل تیلیخ، متأله بزرگ مسیحی، ”دلبستگیِ فرجامین“ [Ultimate Concern] ابراهیم چه بوده است. تیلیخ می‌گوید: خدای هرکس دلبستگیِ فرجامین اوست و دلبستگی فرجامین هرکس چیزی یا کسی است که آن شخص حاضر است همۀ چیزهای دیگر را به خاطر آن فدا کند. بر این اساس می‌توان گفت که موحد واقعی کسی است که دلبستگی فرجامین او فقط خداوند است، نه چیز دیگری در طول یا عرض یا به جای خداوند. احتمال دیگر این است که موضوع امر کشتن اسماعیل نبوده است، بلکه قطع دلبستگی ابراهیم و اسماعیل به یکدیگر بوده است. و چنانکه پیداست، هیچ‌یک از این دو فرمان با ارزش‌های اخلاقی منافات ندارند.» (فنایی، 1391؛ به نقل از سایت نیلوفر)

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1391). اخلاق دینی و دین اخلاقی. ماهنامهٔ علمی ـ فرهنگی جامعه و دانشگاه، ش 4، (صص 17 ــ 20).

ـ یادداشت‌های مرتبط:

در باب قصه ابراهیم و فرزندش در قرآن!

قربانی ابراهیمی گذشتن از عزیزترین‌هاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بدون شرح!

یادداشت‌ها:.

ـ اینستاگرام (دسترسی در 1398/5/18)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز