«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

ویروس کرونا: پیش‌گیری و دانستنی‌های ضروری!

ویروس کرونا: پیش‌گیری و دانستنی‌های ضروروی!

درس ➊: مقدمه و معرفی کوتاه ویروس کرونا

درس ➋: علایم و نشانه‌های ابتلا، آیا بیماری از سرماخوردگی به راحتی قابل افتراق است؟

درس ➌: راه‌های انتقال ویروس کرونا

درس ➍: راه‌کارهای پیش‌گیری از ابتلا به کرونا

درس ➎: روش صحیح استفاده از ماسک

درس ➏: در صورت ابتلای یکی از اعضای خانواده به کرونا و یا مواجهه با فرد مبتلا چه کنیم؟

درس ➐: آیا درمان یا واکسنی برای ویروس کرونا وجود دارد؟

درس ➑: کلیپ‌های آموزشی مفید و فایل‌های مرتبط

درس ➒: مشاهده و دانلود پوسترهای اختصاصی جمعیت هلال احمر

     یک: چه کار کنیم تا به ویروس کرونا مبتلا نشویم؟ (مشاهده پوستر)

     دو: در صورت ابتلا به ویروس کرونا چه کار کنیم؟ (مشاهده پوستر)

     سه: اگر در خانواده فردی دچار ویروس کرونا شد چه کار کنیم؟ (مشاهده پوستر)

     چهار: در صورت برخورد با کسی که ویروس کرونا دارد چه کار کنیم؟ (مشاهده پوستر)

     پنج: چگونه در سفر از نقاط آلوده به ویروس کرونا در امان بمانیم؟ (مشاهده پوستر)

درس ➓: پاسخ به پرسش‌های رایج (صفحه اول، صفحه دوم)

و همچنین

تست آنلاین کرونا

شیوه درست شستن دست‌ها

چگونه به استرس کرونا غلبه کنیم؟

برای دسترسی به این آموزش همگانی اینجا را کلیک کنید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خدایا، ما را عافیت ده، عافیت این‌جهانی و آن‌جهانی!

امام سجاد (ع):

«بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او، و جامهٔ عافیتِ خویش بر تن من بپوش و مرا در عافیت خود فرو پوشان و در حصار عافیت خود جای ده و به عافیت خود گرامی دار و به عافیت خود بی‌نیاز فرمای و عافیت خود به من بخش و عافیت خود به من ارزانی دار و عافیت خود برای من بگستران و عافیت خود درخورِ من گردان و میان من و عافیت خود در دنیا و آخرت جدایی میفکن.

بارخدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او، و مرا عافیت ده، عافیتی کفایت‌کننده و شفابخش و عالی و افزاینده، عافیتی که از آن در تن من تندرستی زاید، عافیت این‌جهانی و آن‌جهانی.» (صحیفه سجادیه: نیایش 23)

یادداشت‌ها:

ـ صحیفه سجّادیه. ترجمه عبدالمحمد آیتی. (1375). چاپ دوم. تهران: سروش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

زن، حق رأی و انتخابات!

محمد سروش محلاتی:

«بعد از فوت آیت‌الله بروجردی که مسأله حق رأی زنان مطرح شد (۱۳۴۰) علمای قم بالاتفاق، اعم از مراجع و علمای دیگر مثل علامه طباطبایی، آن را انکار کردند و بیانیه دادند. ولی همان موقع استاد مطهری به مراجع متذکر شد که این نظر آقایان پایه و اساس محکم اسلامی ندارد و نباید بر آن اصرار ورزید. در همان سال‌ها یک کتابچه در قم منتشر شد به نام ”زن و انتخابات“ برای اثبات اینکه زنان نباید در انتخابات شرکت کنند. شهید مطهری از اول در مقابل این جریان فکری موضع داشت.» (انتشار در ۱۳۹۶/۲/۱۱)

یادداشت‌ها:

ـ سایت محمد سروش محلاتی (دسترسی 1398/11/2)

ـ سایت شبکه اجتهاد (دسترسی 1398/11/2)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

زن و انتخابات!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

زن و انتخابات!

رضا بابایی می‌نویسد:

«در سال 1340 در قم کتابی به نام ”زن و انتخابات“ منتشر شد که محتوای آن حرمت قطعی و شرعی شرکت زنان در انتخابات برای رأی دادن بود. این کتاب به قلم شش تن از فضلای نامدار حوزه در آن زمان و زیر نظر یکی از مراجع تقلید کنونی قم تألیف شده است. اما اکنون هیچ یک از آنان شرکت زنان در انتخابات، برای رأی دادن و رأی گرفتن، حتی مکروه نمی‌شمارد، بلکه تشویق نیز می‌کنند! از همین دست است ماجرای پوشاندن صورت و دست زن، که زمانی جزء ضروریات به شمار می‌آمد و اکنون چندان بر آن پافشاری نمی‌کنند.» (بابایی، 1397: 88)

«تا پایان دهه 1340، اگر کسی از حق زنان برای رأی گرفتن و رأی دادن در انتخابات جانب‌داری می‌کرد، همه اعتبار علمی و دینی خود را در میان دینداران از دست می‌داد. از این دست مقاومت‌های نافرجام در برابر پدیده‌ها و مفاهیم نو، به قدری است که اگر کسی شماری از آنها را در کتابی گرد آورد، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.» (همان: 312)

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

زن، حق رأی و انتخابات!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شهادت دهید، ولو به زیان خودتان!

«ای مؤمنان، به عدل و داد برخیزید و در راه رضای خدا شاهد باشید [و شهادت دهید] ولو آنکه به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان‌تان باشد، [خواهان گواهی] چه توانگر چه تهیدست باشد، در هر صورت خداوند بر آنان مهربان‌تر است؛ پس از هوای نفس پیروی مکنید که از حق عدول کنید، و اگر زبان‌بازی کنید یا تن زنید [‌بدانید که] خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است.» (نساء: 135)

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تحول معنوی و اخلاقی منوط به اصلاح وضعیت اجتماعی است!

سید محمدعلی ایازی:

«ادعای من این است که قرآن کریم اگر در بیش از هفتاد سوره در مورد اخلاق سخن گفته، صرفاً توصیه و موعظه نکرده است. بین آنچه می‌خواسته رخ دهد با چیزی که می‌خواسته بسترسازی کند رابطه برقرار کرده و بنابراین اصل ادعا این است.

رابطه حیات اجتماعی و معنوی

این نظریه در مقابل آن نظریه‌ای است که ادعا دارد اصل حیات دینی را مسائل معنوی تشکیل می‌دهد و مسائل دیگر در حاشیه قرار می‌گیرند. اتفاقاً در این چند روز، یکی از آقایانی که به عنوان فیلسوف از ایشان یاد می‌شود را دیدم که به صراحت این را گفته‌اند که کاری با رفاه مادی و توسعه و تحول نداریم، بلکه، ولو اینکه اینها نیز نباشد، می‌تواند یک جامعه معنوی و اخلاقی وجود داشته باشد. تقریباً حرف ایشان ناظر به شرایط فعلی کشور است که به هر حال اگر وضع ما این طور است، وضعیت خوبی است، چون آرمان اخلافی داریم و در این راستا عمل می‌کنیم.

بنابراین، حرف من نظریه‌ای در مقابل این نظریه است که روی این مسئله تکیه دارد که کاری به رفاه، توسعه وضعیت مادی و اقتصادی جامعه نداریم و الگوی ما این مسئله است، اما این نظریه [مورد نظر ما] می‌خواهد بگوید، هر اتفاق معنوی و اخلاقی که می‌خواهد در جامعه رخ بدهد، اتفاقاً وابسته به وضعیت اجتماعی است. اگر وضعیت اجتماعی و جامعه درست نباشد و جامعه در معرض آسیب‌ها قرار بگیرد، این جامعه نمی‌تواند یک جامعه معنوی و دینی محسوب شود. بنابراین اصل ادعا پیوند و رابطه متقابل اخلاق اجتماعی با تحولات جامعه است.

۲۵۰ آیه در حوزه اخلاق اجتماعی

در یک مطالعه میدانی، وقتی که مفاهیم اخلاقی را در قرآن بررسی کردم، به بیش از ۲۵۰ آیه در حوزه اخلاق اجتماعی رسیدم. بنابراین حجم انبوهی از مباحث اخلاقی از مقوله‌ای هستند که قرآن روی آن عنایت و تکیه دارد. همچنین در تصویر قرآن، وقتی سخن از زیست اخلاقی به میان می‌آید، اگرچه اخلاق فردی باشد، فارغ از غیر نیست. [...] یعنی اگر کسی بخواهد تعالیم دینی مانند حج و ... که در داخل انسان می‌گذرد را انجام دهد، فارغ از مقولات اجتماعی نیستند و بخشی از اینها نوعی ایجاد آمادگی برای انسان است که بتواند در جامعه یک زندگی مهربانانه‌تر را داشته باشد. اگر دستورات فردی و یک نوع سیر و سلوک در قرآن بیان شده است، مقدمه‌ای بر این است که انسان قرآنی در جامعه رفتارش درست باشد. [...]

مسئله مهم این است که اگر یک ادعایی در مورد پیوند اخلاق و جامعه داشته باشیم، مبنا و پایه این ادعا کجاست؟ در قرآن کریم، یک دسته از آیات آمده‌اند که در حوزه‌های اخلاقی هستند، اما اخلاق‌شان معنای اجتماعی دارند و اختصاص به پیامبر(ص) نیز ندارد. در آیه ۲۵ سوره حدید مسئله عدالت را تأکید می‌کند که همه انبیا (ع) یک خط دارند که مردم بتوانند عدالت را برقرار کنند. چرا این طور است؟ برای اینکه جامعه‌ای که در آن عدالت نباشد معنویت نیز نخواهد بود. مفهوم آیه این است که یک خط مرکزی برای همه انبیا (ع) بوده است که اگر از دین، معنویت و اخلاق سخن می‌گفتند، می‌دانستند جامعه‌ای که در آن فساد و استبداد باشد نمی‌تواند یک جامعه اخلاقی هم باشد.

شکل‌گیری اخلاق در بستر عینیات جامعه

در رابطه با مسئله اخلاق اجتماعی، حرف و ادعا این است که اصولاً وقتی صحبت از پیوند اخلاق با تحولات اجتماعی می‌کنیم، این طور است که اخلاق در بستری از واقعیات و عینیات جامعه شکل می‌گیرد. اینکه فرد آدمِ درست‌کاری باشد، وقتی می‌تواند این امر محقق شود که مسائل ابتدایی زندگی این فرد را تأمین کرده باشید. اگر فردی در جامعه می‌خواهد کار کند، به دنبال این می‌رود که شغلی را انتخاب کند، ولی وقتی می‌بیند برخی دیگر از افراد با رانت و فساد، قدرت و ثروت را به دست می‌آورند. در نتیجه، متوجه این بی‌عدالتی در جامعه می‌شود که در روند زندگی او نیز تأثیر منفی می‌گذارد.

اگر جامعه یک جامعه درستی نباشد و مردم معیشت درستی نداشته باشند، تعالی پیدا نمی‌کند. در آیه دوم سوره مائده در مورد حق‌کشی و در آیه 135 سوره نساء در مورد دروغ نگفتن سخن گفته است. در سوره انفال در مورد خیانت نورزیدن و در مورد ترور شخصیت نیز در آیه 11 سوره حجرات صحبت کرده است. یا اینکه در مورد کم‌فروشی یا آن چیزی که اصطلاحاً از آن به تحمیل عقیده نسبت به دیگران بحث می‌کنیم، در آیه 256 سوره بقره سخن گفته است. می‌گوید برخی‌ از افراد چون ستم کردند، از دسترسی به نعمت‌هایی محروم شدند یا در سوره اعراف فرمود: ”وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا“ [اعراف: 58]، همه مفسران این آیه را استعاره گرفته‌اند و گفته‌اند جامعه‌ای که در آن خرابی باشد، چیزی از آن بیرون نخواهد آمد. جامعه اگر بلد طیب باشد، استعدادها در آن رشد می‌کنند.

ذیل آیه ”فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ“ [نساء: 160]، حدیثی است که فرمود زمانی که خیانت‌ها زیاد شد برکت‌ها نیز از جامعه رخت برمی‌بندند؛ یعنی رابطه‌ای بین سلامت اقتصادی و سیاسی جامعه با برکت وجود دارد. در کتاب اصول کافی نیز روایتی داریم که فرمود وقتی که گرانی می‌آید و شب می‌خوابید و صبح می‌بینید که گرانی هست، در آنجا امانت‌داری نیز آسیب می‌بیند و این وضعیت با معارف قرآن سازگاری ندارد.» (با اندکی ویرایش به نقل از خبرگزاری ایکنا، دسترسی در 1398/11/29)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا (انتشار در 1398/11/26)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درباره موانع اخلاقی زیستن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مسلمان کیست؟

امیرالمؤمنین (ع):

«مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمان روا نیست، جز در آنچه واجب باشد.» (نهج‌البلاغه: بخشی از خطبه ۱۶۷)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مؤلفه‌های اسلام‌پژوهی

مهرداد عباسی:

چند سالی است که وقت خود را صرف این کرده‌ام که در مورد اسلام‌پژوهی و قرآن‌پژوهی در دنیای مدرن کار کنم. اگر بخواهیم یک اسلام‌پژوه را در دنیای جدید تعریف کنیم، تعریفش این‌طور است که فارغ از دغدغه‌های دینی می‌خواهد وارد یک حوزه آکادمیک و پژوهشی شود و آنجا مسئله‌هایی را بسازد و حل کند. دغدغه‌ای که اسلام‌پژوه دارد دغدغه دین و دفاع از دین نیست، بلکه دغدغه‌ای از جنس دغدغه پژوهش‌های انتقادی و تفکر انتقادی است که در دوره جدید باب است و در دانشگاه قرار است با آن روش به موضوعات بنگریم.

البته که ما باید به ماهیت دین توجه داشته باشیم، اما فکر می‌کنم که پژوهش در مورد دین را می‌توان به رهیافت‌هایی تقسیم کرد و از رهیافت‌های مختلفی در دین‌پژوهی سخن گفت که جای بسیاری از آنها در محافل علمی ما خالی است. البته چند سالی است که به لطف برخی از دانشکده‌ها رشته‌های دین‌پژوهی نیز داریم، اما در آنجا نیز اسلام را چندان وارد ماجرا نمی‌کنیم و بیشتر در مورد کلیات دین صحبت می‌کنیم. اغلب این کارها نیز ترجمه است و در دپارتمان‌های دین‌پژوهی نیز ترجمه‌هایی را شاهد هستیم که از آکادمی‌های غربی آمده است.

اسلام‌پژوه بیش از اینکه دغدغه دفاع از دین و تعهد داشته باشد که ثابت کند یک دین برحق است و آن دیگری برحق نیست، دغدغه رعایت اخلاق و آداب و آیین پژوهش را دارد. یعنی باید به مبانی و روش‌هایی متعهد باشد و ابزارهایی در اختیار داشته باشد و وارد دین‌شناسی شود و دینی را به عنوان موضوع پژوهش انتخاب کند که ممکن است اسلام، مسیحیت یا یهودیت باشد.

بسیاری از مطالعات در مورد ایران باستان و آیین زرتشت داریم که از جانب محققان غربی است که قطعاً زرتشتی یا مسلمان نیستند، اما پژوهش‌های خوبی داشته‌اند که از آنها بهره می‌بریم و ایران باستان را بهتر می‌شناسیم. البته نسل‌های بعدی نیز آمدند که شاید شاگردان آنها بودند و آثار آنها را خواندند که ما به عنوان ایران‌شناسان ایرانی آنها را می‌شناسیم، اما ایران‌شناسان آکادمیک در محافل خارج از ایران به وجود آمدند و اگر به اسلام نیز به مثابه یک پدیده بنگریم، اسلام‌پژوه دوره مدرن نیز می‌تواند چنین باشد و می‌توان به او، فارغ از عقیده شخصی که دارد، نگاه کرد و پژوهش او را خواند. در واقع اسلام‌پژوه ممکن است که آشنایی‌زدایی کند. یعنی خیلی از چیزهایی که برای دیندار بدیهی فرض می‌شود و این طرف و آن طرف در مورد آن به راحتی صحبت شود، ممکن است که اسلام‌پژوه در مورد آنها سؤال بپرسد و وقتی سؤال بپرسد، به دنبال پاسخ برود و ممکن است پاسخی که می‌دهد نیز متفاوت از چیزی باشد که برای ما آشنا بوده است.

برخی اوقات در مطالعه اسلام، به پژوهش آن‌طور نگاه می‌کنیم که یک مادر به فرزند خود نگاه می‌کند، اما اسلام‌پژوه نباید به موضوع تحقیق خود نگاه مادر به فرزند داشته باشد، چراکه مادران در نزاع‌ها و ... همیشه جانب فرزند را می‌گیرند. بنابراین گاهی اوقات به اسلام‌پژوهانی نیاز داریم که تعلق‌خاطر احساسی به موضوع پژوهش نداشته باشند و بی‌رحمانه به پژوهش خود بپردازند.

همان‌طور که یک وکیل یا یک دیپلمات از حق موکل یا ملت خود دفاع می‌کند، یک مبلغ دینی نیز این کار را انجام می‌دهد و این کار او صرفاً هم در برابر مسیحیت نیست، بلکه ممکن است این وظیفه را یک متکلم شیعه در برابر یک سنی هم انجام دهد، اما بین اسلام‌پژوه و این مبلغ دین، تفاوت وجود دارد. برای محقق نباید مرزهای قومیتی، عقیدتی و جغرافیایی قائل بود. محقق اسلام‌پژوه به معنای جدید کلمه را باید شبیه روشن‌فکری دید که برای او حقیقت و انسان اهمیت دارد. همچنین لازم است که محقق ما امنیت و آزادی داشته باشد تا بتواند سؤال بپرسد و به نتایج کار خود دست پیدا کند.

یکی از مسائل مهم در اسلام‌پژوهی این است که ما نباید مفسر یا اسلام‌شناس تولید کنیم. چراکه به اندازه کافی اسلام‌شناسی داریم و اگر می‌خواهیم سنت خود را بررسی کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که اسلام‌شناسی[هایی] را داریم و این اسلام‌شناسی‌ها را ببینیم و به رسمیت بشناسیم. نباید تفسیر جدید ارائه داد، بلکه باید همین تفاسیر را خواند. فکر می‌کنم اسلام‌پژوه در حقیقت تحلیل‌گر، مورخ و منتقد اسلام‌شناسی‌های پیشین است.» (با اندکی ویرایش به نقل از خبرگزاری ایکنا، دسترسی در 1398/11/25)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا (انتشار در در 1398/11/12)

ـ وبسایت مهرداد عباسی (انتشار در 1398/11/18)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

حدیث ”لَولاک ...“ و علت خلقت جهان!

مهدی سیمایی می‌نویسد:

«درباره علت خلقت مخلوقات از جهات و جوانب مختلفی می‌توان بحث و تحقیق کرد. یکی از این جهات دلایل نقلی وارد در موضوع علت خلق است. از روایات معروف در این قسم، حدیثی قدسی خطاب به پیامبر (ص) است که خداوند فرمود: ”لولاک لَما خَلَقتُ الأفلاک؛ ای محمد، اگر تو نبودی، جهان را خلق نمی‌کردم.“ ما در این مجال فقط در پی بررسی اعتبار و اصالت نقل این حدیث هستیم و به روایات مشابه و معنای حدیث فوق نمی‌پردازیم.

این حدیث مشهور در منابع کهن شیعی دیده نمی‌شود؛ با آنکه محدثان و راویان مدرسه اهل بیت (ع) اهتمام فراوانی به نقل و ثبت فضایل ایشان داشته‌اند و قاعدتاً از نقل چنین جمله کوتاه و گویایی فروگذار نمی‌کردند. حدیث مزبور اولین بار بدون هیچ سند و مأخذی در کتاب ابن شهرآشوب (متوفای ۵۴۰ هـ. قـ.) ضمن نقل حدیثی طولانی آمده است. [۱] بنابراین، اولین نقل شیعه مربوط به قرن ششم است. سپس در دو کتاب ”تأویل الآیات“ سید شرف‌الدین استرآبادی (متوفای ۹۴۰ هـ. قـ.) [۲] و ”مشارق أنوار الیقین“ حافظ رجب برسی (متوفای اوایل قرن نهم) مجدداً بدون سند و منبعی تکرار شده است. [۳] بعد از آن دو، علامه مجلسی در بحار، ضمن حدیثی داستان‌گونه و طولانی، عبارت ”لولاک ما خَلَقتُ الأفلاک“ را آورده است. [۴] مجلسی منبع خود را کتاب ”الأنوار فی مَولد النبیّ المختار“ متعلق به ابوالحسن بکری معرفی می‌کند. آن‌سان که وی معرفی می‌کند بکری استاد شهید ثانی است.

با چشم‌پوشی از شخصیت بکری و کتاب او باید توجه داشت که علامه مجلسی باید تعیین می‌کرد که چگونه بدین کتاب دسترسی داشته تا اعتبار آن معلوم شود. اما در اصل انتساب چنین کتابی به بکری‌نامی که استاد شهید ثانی باشد اشکال است. برای ابوالحسن بکری، استاد شهید ثانی، اصلاً چنین کتابی نقل نشده است. و خود بکری استاد شهید نیز هیچ توثیق و مدحی ندارد. آیا استاد عالِمِ مهمی بودن، دلیل بر وثاقت و اعتماد به منقولات و روایات آن شخص می‌شود؟ تاکنون چنین ادعایی نشده است.

ابوالحسن بکری، صاحب کتاب ”الأنوار“، اصلاً معاصر شهید ثانی نبوده است. صاحب کتاب ”الأنوار“ فردی شافعی‌مذهب بوده و پیش از ابن‌تیمیه (متوفای ۷۲۸ هـ. قـ.) می‌زیسته است، زیرا ابن‌تیمیه و ذهبی (متوفای ۷۴۸ هـ. قـ.) در کتب خود از او و کتابش یاد کرده‌اند. [۵] آخر قرن ششم کجا و نیمه قرن نهم که زمان زندگی شهید است کجا؟ [۶] در نتیجه، عبارت مشهور ”لولاک لَما خَلَقتُ الأفلاک“ در منابع کهن نقل نشده است.

بررسی سند، منبع و معنای ”و لولا فاطمه لما خلقتکما“

اما در هیچ‌کدام از نقل‌هایی که بدان اشاره شد، ادامه‌ای که امروزه برای حدیث فوق مشهور شده نیامده است. ادامه حدیث چنین است: ”یا أحمد، لولاک لَما خَلَقتُ الأفلاک و لولا علىٌّ لَما خَلَقتُک و لولا فاطمةُ لَما خَلَقتُکما؛ ای احمد، اگر علی نبود، تو را نیز نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود، هیچ‌کدام از شما دو نفر را خلق نمی‌کردم.“

در هیچ‌کدام از منابع شیعی از قرن اول تا قرن چهاردهم ادامه مذکور نقل نشده است! اولین بار این ادامه، که حاوی معنای باطلی هم هست، ظاهراً در کتاب ”الجنة العاصمة“ متعلق به سید محمدحسن میرجهانی (متوفای ۱۴۱۳ هـ. قـ.) آمده است. [۷] بر اساس ادعای میرجهانی، این حدیث را از کتاب ”کشف اللئالی“ متعلق به شیخ صالح بن عبدالوهاب العرندس الحلّی (متوفای حدود ۸۴۰ هـ. قـ.) نقل می‌کند. اما ابن عرندس کیست؟ ابن عرندس شاعری شیعه و مخلص بوده است. بزرگانی مانند آقابزرگ تهرانی، کتاب‌شناس بزرگ شیعه، و علامه سید محسن امین و علامه امینی متذکر اسم و زندگی و ترجمه وی شده‌اند، اما چنین کتابی برای وی نقل نکرده‌اند. [۸] ضمن آنکه بر فرض اگر ابن‌عرندس هم چنین کتابی داشته باشد، و میرجهانی نیز به آن دسترسی داشته باشد، باز هم ادامه فوق معتبر نخواهد بود، زیرا منبع حدیث به قرن نهم می‌رسد و فاصله‌ای بیش از هشت‌صد سال با پیامبر دارد. وانگهی ابن‌عرندس خود نمی‌تواند روایتی نقل کند،بلکه او نیز باید منابع پیشینیان را به طرق صحیح اخذ کرده و به آنان ارجاع داده باشد. در حال حاضر چنین نیست و حتی مرحوم مجلسی هم چنین ادامه‌ای را نقل نکرده است.

حدیث مذکور در بحار، علاوه‌بر مشکلات فوق از جهت منبع و سند، داستان‌گونه و مشتمل بر مطالب عجیب و غریب نیز هست. داستان‌گونه بودنِ آن احتمالِ جعل را تقویت می‌کند. علامه مجلسی نیز این موضوع و ضعف سند را تأیید می‌کند و دلیل نقل آن را اعتماد به مؤلف آن و ذکر معجزات مختلف در روایت می‌داند. [...] در حالی که نشان دادیم، در شناخت مؤلف آن خلط و اشتباه رخ داده است. اگر هم چنین اشتباهی رخ نمی‌داد، مؤلفی در قرن نهم نمی‌تواند دلیل اعتبار روایتی نوییدا باشد.

ادامه منقول فوق برای حدیث لولاک، معنای باطلی هم دارد، زیرا دلالت بر افضلیت حضرت علی (ع) بر پیامبر و حضرت فاطمه بر حضرت علی و رسول الله (ص) دارد، در حالی که روشن است که علت باید اقوى و افضل از معلول باشد. بنا بر مذهب شیعه و تمامی مسلمانان، حضرت ختمی‌مرتبت اشرف مخلوقات و از تمامی امامان افضل است؛ و بعد از ایشان، حضرت علی بر تمامی امامان افضل است، حال آنکه بنا بر ادامه خبر لولاک، حضرت علی بر پیامبر، و حضرت فاطمه (س) بر پیامبر و حضرت على افضل است.

آیت‌الله شبیری زنجانی نیز درباره میرجهانی و سند حدیث لولاک گفته است: ”حدیث لولاک که در ’الجنة العاصمة‘ ذکر شده است، جعلی است. مرحوم میرجهانی نقل کرده است که من به کتابخانه شیخ محمد سماوی، نویسنده ’إبصار العین‘ رفتم و می‌گشتم تا به کتابی از ابن‌عرندس برخورد کردم. سپس طریقی از ابن‌عرندس نقل می‌کند که مجعول بودن آن روشن است.“ [۹] همچنین، آیت‌الله شبیری نکاتی درباره کتابخانه شیخ محمد سماوی نقل می‌کند و در دسترسی میرجهانی به آن تردید و تشکیک می‌کند.

بر خواننده آگاه پوشیده نیست که روایات معتبر فراوانی در عظمت، فضیلت و برتری پیامبر و اهل بیت (ع) نقل و ثبت شده است که نفی روایتی این‌چنینی ضرری به اصل برتری ایشان نمی‌زند. بلکه باید توجه داشت که نقل اخبار نامعتبر سبب می‌شود ناآگاهان در اصل وقایع شک کنند.» (سیمایی، ۱۳۹۸: ۱۳۰ ــ ۱۳۳)

پانوشت‌ها:

[۱] ابن‌شهرآشوب، مناقب (ج ۱، ص ۲۱۷)

[۲] استرآبادی، تأویل الآیات (ص ۴۳۰)

[۳] حافظ برسی، مشارق الأنوار (ص ۴۶)

[۴] مجلسی، بحارالأنوار (ج ۱۵، ص ۲۸)

[۵] ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج ۱۹، ص ۳۶)؛ همو، میزان الإعتدال (ج ۱، ص ۱۱۲، ش ۴۴۰)؛ ابن‌تیمیه، منهاج السنة النبویة (ج ۶، ص ۱۹۵)

[۶] آقابزرگ تهرانی، الذریعة (ج ۲، ص ۴۰۹ ــ ۴۱۱، ش ۱۶۳۸)

[۷] بحرانی، عوالم العلوم (ج ۱۱، ص ۴۴)

[۸] آقابزرگ تهرانی، الذریعة إلى تصانیف الشیعة (ج ۹، ص ۲۷، ش ۱۵۶)؛ امین عاملی، الشیعة (ج ۷، ص ۳۷۵)؛ امینی، الغدیر (ج ۷، ص ۱۳)

[۹] شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا (ج ۲، ص ۶۸۵ ــ ۶۸۶)

یادداشت‌ها:

ـ سیمایی، مهدی. (۱۳۹۸). مشهورات بی‌اعتبار در تاریخ و حدیث: دفتر اول. قم: انتشارات کتاب طه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اولویت عدالت بر حکومت

 

امیرالمؤمنین (ع):

«سوگند به خدا، معاویه از من سیاست‌مدارتر نیست، امّا معاویه حیله‌گر و جنایتکار است؛ اگر نیرنگ ناپسند نبود، من زیرک‌ترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه، و هر گناهى نوعى کفر و انکار است.» (نهج‌البلاغه: خطبه 200)

«سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش‌تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم، و چیزى از اموال عمومى را غصب کرده باشم. چگونه بر کسى ستم کنم براى نفس خویش، که به سوى کهنگى و پوسیده شدن پیش مى‌رود، و در خاک، زمانى طولانى اقامت مى‌کند؟» (نهج‌البلاغه: خطبه 224)

«آیا به من دستور مى‌دهید براى پیروزى خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامى که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؛ به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى کنند، هرگز چنین کارى نخواهم کرد. اگر این اموال از خودم بود به گونه‌اى مساوى در میان مردم تقسیم مى‌کردم، تا چه رسد که جزو اموال خداست. آگاه باشید.» (نهج‌البلاغه: خطبه 126)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز