«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۷۹ مطلب با موضوع «دینداری» ثبت شده است

اگر به شما گفته شد برگردید؟

نور 27 و 28

«ای مؤمنان به خانه‌هایی جز خانه‌های خودتان وارد نشوید، مگر آنکه آشنایی دهید و اجازه گیرید و بر اهل آنها سلام کنید. این به خیر شماست، باشد که پند پذیرید. پس اگر کسی را در آنها نیافتید، وارد آنها نشوید، تا آنکه به شما اجازه داده شود؛ و اگر به شما گفته شد برگردید، برگردید که آن برای شما پاکیزه‌تر است و خداوند به آنچه می‌کنید داناست.» (نور: 27 ــ 28)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اگر صاحبخانه‌ای به شما گفت نمی‌توانم شما را بپذیریم؟

شهید مطهری می‌نویسد:

«این نکته بسیار روشنی است که زندگی داخلی و خانوادگی هرکس مخصوص خودش است و هرکسی از هر کس دیگری برای داخل زندگی خود رودربایستی دارد و لهذا اگر کسی سرزده داخل زندگی انسان شود، انسان یک نوع فزع و دستپاچگی پیدا می‌کند. قرآن می‌گوید این کار را نکنید، سرزده به خانهٔ کسی وارد نشوید، قبلاً استیناس کنید، یعنی کاری کنید که فزع آنها از بین برود، یعنی خبر و اطلاع دهید.

در قدیم معمول نبوده است که درِ خانه‌ها را ببندند ]...[. در شهرها معمول است که درِ خانه‌ها از پشت بسته است و اگر کسی سرزده هم بخواهد وارد شود در باز نیست؛ باید زنگ و یا کوبه در را بزند تا در را باز کنند. عرب جاهلیت هرگز رسم نداشت که وقتی می‌خواهد داخل خانهٔ کسی شود اطلاع بدهد و اجازه بگیرد و این اجازه گرفتن را دون شأن و کسر شأن خود می‌دانست. اسلام این دستور را آورد که هیچ وقت به خانهٔ کسی سرزده وارد نشوید (حالا ما که وارد نمی‌شویم، چون اصلاً در بسته است؛ اگر در باز هم باشد، ]سرزده[ وارد نشوید.) وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ]نور: 27[؛ و سلام هم بکنید؛ بدون سلام وارد خانهٔ کسی نشوید.» (مطهری، 1386: 78)

«حال اگر شما به خانهٔ کسی رفتید و هیچ کس نبود تکلیف چیست؟ ]...[ اینکه به خانه کسی بدون اجازه نباید رفت تنها به خاطر نامحرم نیست؛ اصلاً در زندگی خصوصی مردم بدون اجازه نباید وارد شد، چون هرکسی در زندگی خصوصی ممکن است چیزهایی داشته باشد که نخواهد دیگران بدانند. می‌فرماید: اگر کسی نبود باز هم داخل نشوید، مگر اینکه به شما اجازه داده شود؛ یعنی مگر اینکه قبلاً به شما اجازه داده باشند، مثل اینکه صاحبخانه کلید را به شما داده باشد ]...[.» (همان: 81)

حال اگر رفتیم و اجازه خواستیم و کسی هم داخل خانه بود، ولی به جای اینکه به ما بگوید ”بفرمایید“، گفت: ”خواهش می‌کنم برگردید؛ فعلاً نمی‌توانیم شما را بپذیریم“ در این حالت چه کنیم؟ قرآن در کمال صراحت می‌گوید: اگر صاحبخانه به شما گفت: ”نمی‌پذیرم“، برگردید و به شما برنخورد. این دستوری است که حتی از زندگی امروز ما، مردم، مترقی‌تر است و ما متوجه آن نیستیم. قرآن در اینجا به ما می‌گوید نه رودربایستی بیجا از افراد داشته باشید و نه نازک‌نارنجی باشید و بیخود به شما برنخورد.» (همان: 81 ــ 82)

«اما امروز شما می‌بینید که کار برعکس است؛ نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد که بگوید من کار دارم و نمی‌توانم تو را بپذیرم و نه آن کسی که وارد می‌شود آن‌قدر انسانیت دارد که اگر صاحبخانه گفت تو را نمی‌پذیرم، به او برنخورد.» (همان: 82)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1386). آشنایی با قرآن. جلد 4. چاپ بیست‌ودوم. تهران: انتشارات صدرا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نشانه کمال عقل!

نشانه کمال عقل

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید:

«چون عقل کامل گردد، سخن اندک شود.» (نهج‌البلاغه: حکمت 71)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا شفاعت یک نوع پارتی‌بازی است؟

مطهری و عدل الهی

شهید مطهری می‌نویسد:

«نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است این است که گناه‌کار بتواند وسیله‌ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند، درست همان طوری که در پارتی‌بازی‌های اجتماعات منحطّ بشری تحقق دارد.

بسیاری از عوام مردم شفاعت انبیا و ائمه (ع) را چنین می‌پندارند؛ می‌پندارند که پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار، خصوصاً امام حسین (ع)، متنفّذهایی هستند که در دستگاه خدا اعمال نفوذ می‌کنند، اراده خدا را تغییر می‌دهند و قانون را نقض می‌کنند.

اعراب زمان جاهلیت نیز درباره بت‌هایی که شریک خداوند قرار می‌دادند همین تصور را داشتند؛ آنان می‌گفتند که آفرینش منحصراً در دست خداست و کسی با او در این کار شریک نیست، ولی در اداره جهان بت‌ها با او شرکت دارند. شرک اعراب جاهلیت شرک در ”خالق“ نبود، شرک در ”رب“ بود. [...]

اگر در میان مسلمانان هم کسی چنین معتقد شود که در کنار دستگاه سلطنت ربوبی سلطنتی دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست‌درکار است، چیزی جز شرک نخواهد بود. اگر کسی گمان کند که تحصیل رضا و خشنودی خدای متعال راهی دارد و تحصیل رضا و خشنودی فرضاً امام حسین (ع) راهی دیگر دارد و هریک از این دو جداگانه ممکن است سعادت انسان را تأمین کند دچار ضلالت بزرگی شده است. در این پندار غلط چنین گفته می‌شود که خدا با چیزهایی راضی می‌شود و امام حسین (ع) با چیزهایی دیگر؛ خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، زکات، راستی، درستی، خدمت به خلق، برّ [= نیکی] به والدین و امثال اینها و با ترک گناهان از قبیل دروغ، ظلم، غیبت، شراب‌خواری و زنا راضی می‌گردد، ولی امام حسین (ع) با این کارها کاری ندارد، رضای او در این است که مثلاً برای فرزند جوانش علی اکبر (ع) گریه و یا لااقل تباکی [= تظاهر به گریه] کنیم؛ حساب امام حسین (ع) از حساب خدا جداست. به دنبال این تقسیم چنین نتیجه گرفته می‌شود که تحصیل رضای خدا دشوار است، زیرا باید کارهای زیادی را انجام داد تا او راضی گردد، ولی تحصیل خشنودی امام حسین (ع) سهل است، فقط گریه و سینه زدن؛ و زمانی که خشنودی امام حسین (ع) حاصل گردد، او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت می‌کند و کارها را دست می‌کند، حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق فی سبیل الله که انجام نداده‌ایم همه تصفیه می‌شود و گناهان هرچه باشد با یک فوت از بین می‌رود!

این‌چنین تصویری از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است، بلکه شرک در ربوبیت است و به ساحت پاک امام حسین (ع) که بزرگ‌ترین افتخارش ”عبودیت“ و بندگی خداست نیز اهانت است [...]. امام حسین (ع) کشته نشد برای اینکه ــ العیاذ بالله ــ دستگاهی در مقابل دستگاه خدا یا شریعت جدش رسول خدا به وجود آورد، راه فراری از قانون خدا نشان دهد.» (مطهری، 1352: 224 ــ 225)

«شفاعت امام حسین (ع) به این صورت نیست که برخلاف رضای خدا و اراده او چیزی را از خدا بخواهد.[...] امام حسین (ع) شفیع کسانی است که از مکتب او هدایت یافته‌اند؛ او شفیع کسانی نیست که مکتبش را وسیله گمراهی ساخته‌اند. از این نکته نباید غفلت ورزید که همان‌طوری که از قرآن کریم گروهی هدایت یافته‌اند و گروهی گمراه شده‌اند، از مکتب امام حسین (ع) نیز گروهی هدایت شده و گروهی گمراه گشته‌اند و این مربوط به خود مردم است.» (همان: 229)

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1352). عدل الهی. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت مرتبط:

هیچ شفاعت‌کننده‌ای مؤثرتر از توبه نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مردم بنده دنیایند!

سلام بر حسین

امام حسین (ع):

«اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛ مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبان‌شان است، و تا برای آنها وسیله زندگی است، می‌چرخانندش. اما هنگامی که به بلا آزمایش شوند، دیندار کم است» (تحف‌العقول، ص 245؛ به نقل از اسفندیاری، 1395: 206)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مردم بنده دنیایند!

حج 11

«و از مردم کسی هست که خداوند را با دودلی می‌پرستد؛ پس اگر خیری به او برسد، دلش به آن آرام ‌گیرد و اگر رنجی به او برسد، رویگردان شود، در دنیا و آخرت زیانکار شده است؛ این همان زیانکاریِ آشکار است.» (حج: 11)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا مرد میدان هستیم؟

شهید مطهری می‌نویسد:

«ما عادت کرده‌ایم که به لفظ خطاب می‌کنیم وجود مقدس ابا عبدالله (ع) را و می‌گوییم: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ فَیا لَیْتَنا کُنّا مَعَکَ فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً؛ ای کاش ما با تو بودیم ]...] که به رستگاری بزرگ نائل می‌شدیم. اما این، حرف است. واقعاً اگر صحنه‌ای مثل صحنهٔ کربلا ایجاد شود، یعنی امام حسینی باشد، همین ماها که یک عمر برای امام حسین داد کشیده‌ایم، گریه کرده‌ایم، حسین حسین کرده‌ایم، مردی هستیم که در یک چنین صحنه‌ای پایداری کنیم؟» (مطهری، 1379: 173)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

زانکه از قرآن بسی گمره شدند!

مولوی

از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها

در نلغزی و رسی در منتها

 

زانکه از قرآن بسی گمره شدند

زان رسن قومی درون چَه شدند

 

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سربالا نبود

(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 200)

 

یادداشت‌ها:

ـ گنجور (دسترسی در 1396/6/29)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

با قرآن بسیاری هدایت و بسیاری گمراه می‌شوند!

 

شهید مطهری می‌نویسد:

«واقعاً قرآن چه کتابی است و برای چیست؟ آیا کتاب طب است؟ فلسفه است؟ تاریخ است؟ ریاضی است؟ هیچ‌کدام. پس چیست؟ کتاب هدایت است: هُدیً.

چه کسانی را این کتاب هدایت می‌کند؟ آیا همه را؟ یعنی پس از آمدن قرآن، دیگر گمراهی باقی نمی‌ماند و همه به طور جبر هدایت می‌شوند؟ خیر، بلکه نه تنها همه را هدایت نمی‌کند، بلکه عده‌ای به وسیله آن گمراه خواهند شد؛ چنانکه در آیه 26 همین سوره ]بقره[ می‌خوانیم: ”یضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یهْدِی بِهِ کَثِیرًا“ ]بقره: 26[؛ خدا به وسیله قرآن گروه زیادی را هدایت و گروه زیادی را گمراه خواهد نمود. ولی البته ”وَ مَا یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ“ ]بقره: 26[ خدا گمراه نمی‌کند به وسیله قرآن مگر فاسق‌ها را. فاسق‌ها یعنی خارج‌شده‌های از مسیر فطرت انسانی.

مولوی می‌گوید وقتی نکته‌ها خیلی دقیق و لطیف باشد، اشخاص لایق را بالا می‌برد، ولی در مقابل، افراد نالایق را گمراه می‌کند:

از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها

درنلغزی و رسی در منتها

و سپس اشاره به همین آیه می‌کند و می‌گوید:

زانکه از قرآن بسی گمراه شدند

زین رسن قومی درون چَه شدند

کلمه ”رسن“، که به معنای ریسمان و طناب است، از خود قرآن استفاده شده است، آنجا که تعبیر حَبْلُ اللَّه فرموده [است[؛ یعنی قرآن ریسمان خداست.

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سر بالا نبود 

می‌گوید: با ریسمان قرآن عده‌ای به درون چاه رفتند؛ در حالی که ریسمان ریسمان است، هم می‌توان به وسیله آن بالا رفت و هم پایین؛ ریسمان گناهی ندارد.» (مطهری، 1381: 61 ــ 62)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1381). آشنایی با قرآن. جلد 2. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

دین چاقوی دولبه است!

دین انسان خوب را خوب‌تر و انسان بد را بدتر می‌کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پیروی کورکورانه از نیاکان و پیشینیان!

بقره 170

«و چون به ایشان گفته شود از آنچه خداوند نازل کرده است پیروی کنید، گویند خیر، ما از آنچه نیاکان‌مان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم. حتی اگر نیاکان‌شان چیزی نیندیشیده و راهی نیافته باشند» (بقره: 170)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز