«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دینداری» ثبت شده است

نحوه مواجهه دینی با حوادث چگونه باید باشد؟

جعفر نکونام:

«بر کارکردهای مثبت دین، که با تجارب علمی هماهنگ و قابل اثبات است، تأکید شده و می‌تواند جاذبه داشته باشد؛ اما تأکید بر کارکردهایی مثل شفابخشی دعا یا حل مشکلات طبیعی با دعا، که با موارد نقضی روبه‌روست، قابل توصیه نیست، چون چه‌بسا باعث سرخوردگی و دین‌گریزی شود.

ارتباط دادن این حوادث و بیماری‌ها با بُعد الهیاتی، دینی و مذهبی کار دشواری است و اگر بخواهیم این‌طور تحلیل کنیم که این حوادث در اثر گناهان به وجود می‌آیند، با یکسری تناقض‌ها مواجه می‌شویم. مثلاً اگر بنا را بر این بگذاریم که این بلایا بر اثر گناهان صورت می‌گیرد، می‌بینیم که در کشورهایی که مذهبی نیستند و خدا را قبول ندارند و از طرفی جنایاتی هم انجام می‌دهند، گاهی این بلایای طبیعی و بیماری‌ها، در آن کشورها رخ نمی‌دهد. اگر رابطه‌ای بین مجازات الهی و گناه وجود داشته باشد، باید در همه موارد صادق باشد و یک تئوری وقتی صادق است که مورد نقض نداشته باشد.

همچنین نباید بگوییم که اگر استغفار کردیم، بلا دفع می‌شود، چون در مواردی می‌بینیم که برای همین رابطه استغفار و دفع بلا نیز موارد نقض وجود دارد. در بسیاری از موارد که کم‌آبی وجود داشت و باران نمی‌بارید، عده‌ای از بزرگان نماز باران می‌خواندند، اما هرگز بارانی نبارید و در نتیجه سرخوردگی دینی به وجود آمد.

البته در مواردی نیز دعا مقرون با توفیق بوده است و ما احساس کرده‌ایم وقتی دعا کردیم، شفا یافته‌ایم و یا وقتی نماز باران خواندیم، باران آمده است. اگر بخواهیم تئوری‌پردازی کنیم، این تئوری نباید موارد نقض داشته باشد. دعا چنان فرمول مشخصی ندارد که اگر آن را به کار بزنیم، قطعاً نتیجه بگیریم؛ گاهی دعا می‌کنیم، اما دعای خود را نتیجه‌بخش نمی‌یابیم.

اگر شما به آب ۱۰۰ درجه حرارت بدهید، آب به جوش می‌آید، چون فرمولش مشخص است، اما دعا فرمول مشخصی ندارد و لذا بسا اتفاق افتاده است که کسی دعا ‌خوانده که مشکلش حل شود، اما حل نشده است. در نتیجه، از دین گریزان شده است. در خانواده‌های مذهبی مشاهده می‌شود که گاهی به فرزند خود گفته‌اند که مثلاً اگر می‌خواهی در کنکور قبول شوی، دعا کن و او هم دعا کرده و بعد هم قبول نشده و بعد او از دین سرخورده و گریزان شده است؛ به همین دلیل، اظهار می‌شود گره زدن حوادث طبیعی به دین آفت‌زاست و موجب می‌شود که همین مقدار دیانتی که مردم دارند نیز به کلی از دست برود.

شما امروزه ملاحظه می‌کنید که برخی از علما و بزرگان ما که می‌گویند حرم‌های مقدس شفاخانه است مورد تمسخر واقع می‌شوند و حتی میان خود علمای ما نیز چالش رخ داده است. برخی می‌گویند در این موارد باید تابع علم باشیم و وقتی متخصصان پزشکی می‌گویند اجتماعات را تعطیل کنید. ما باید تعطیل کنیم، اما از طرف دیگر برخی می‌گویند تعطیلی حرم‌ها و تجمعات مذهبی هتک حرمت است و نتایج منفی برای دیانت دارد.

پزشکان می‌گویند که اگر آرامش روانی داشته باشید، می‌توانید ویروس کرونا را شکست دهید. حتی برخی‌ها می‌گویند تأثیر عوامل طبیعی و فیزیکی در ابتلای به ویروس کرونا بسیار اندک است و آنچه تأثیر عمده دارد و بیمار را به مرگ می‌کشاند این است که بیمار آرامش خود را از دست بدهد و دچار هراس و استرس شود؛ اما اگر به خودش آرامش دهد و بگوید موفق می‌شوم و می‌توانم این بیماری را شکست دهم، بیماری را شکست خواهد داد. کارکرد مثبتی که دین در این زمینه می‌تواند داشته باشد آرامش‌بخشی به بیمار است. کسی که معتقد و متوکل به خدا و راضی به مقدرات الهی است بهتر می‌تواند بر بیماری‌اش غلبه پیدا کند و به سلامت برسد.

این رویکرد در ادبیات دینی ما نیز چنین مؤیداتی دارد؛ چنانکه در زمینه آرامش‌بخشی دین آمده است: ”أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.“ [رعد: ۲۸] کارکرد دیگر دین، عبارت از بازدارندگی از جرم است. این هم در ادبیات دینی مؤیداتی دارد؛ چنانکه آمده است: ”إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ؛ نماز از کارهای زشت و ناپسند بازمی‌دارد.“ [عنکبوت: ۴۵]» (با اندکی ویرایش به نقل از ایکنا)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایکنا و وبلاگ جعفر نکونام (دسترسی در 1398/12/23)

ـ یادداشت‌‌های مرتبط:

مجتهدان در بهداشت مقلّدِ پزشکان‌اند!

رعایت توصیه‌های بهداشتی وجوب شرعی دارد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مسلمان کیست؟

امیرالمؤمنین (ع):

«مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمان روا نیست، جز در آنچه واجب باشد.» (نهج‌البلاغه: بخشی از خطبه ۱۶۷)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پیشنهاد فیلم: ”دو پاپ“ (۲۰۱۹)

علی سلطانی می‌نویسد:

هر امری، به محضی که انسانی می‌شود و به فوریتی که خاک زمین و غبار زمان بر تن آن می‌نشیند، به رنگِ تنوع و پیچیدگی انسان، دچار تنوع و تکثر می‌شود. حتی اگر آن امر، الوهی و قدسی هم باشد، باز در آیینه انسان و زمان و مکان رنگ تعلق و اقتضائات تاریخی می‌پذیرد. به این منطق، دین به عنوان امری ”الوهی“ ــ از نظر آنهایی که به آن معتقدند و چنین اعتقادی دارند ــ وقتی برای انسان نازل می‌شود و در ذهن و ضمیر او می‌نشیند، ناگزیر است که ”انسانی“ شود. این به معنای تنزل یا تحریف آن امر نیست، بلکه وصف واقعیتی است ناگزیر، ناگزیری‌ای که برای هر موضوعی که با انسان سروکار دارد رخ می‌دهد. بسیاری از باورمندان از این نکته خطرناک تبری می‌جویند و آن را معادل نسبی‌انگاری و بی‌اعتبارکردن دین می‌شمارند، در حالیکه اگر هم از موضع مخالف و متذکر، ”تنوع برداشت‌های انسانی از دین“ را محکوم و مطرود کنیم، باز این نافی واقعیت داشتن انسانی شدن امر دینی نیست.

دو پاپ، تصویری از انسانی شدنِ دین

فیلم ”دو پاپ“ (Two popes) به کارگردانی فرناندو میرلس (Fernando Meirelles) محصول سال ۲۰۱۹ بُرش و بُعدی از این انسانی شدن دین را به نمایش می‌گذارد: روایت دو کاردینال اعظمی که یکی حضرت اعظم پاپ مسیحیان غربی می‌شود و دیگری مایل است کنار برود و بازنشسته شود؛ کاردینال برگولیوی اصلاح‌طلب و نوگرا و کاردینال راتسینگرِ سنت‌گرا و نوستیز. برگولیو خواهان ساده و غیرتشریفاتی کردن شئون کشیشی و نهاد کلیسا است و راتسینگر این جلال و شکوه و دیوان‌سالاری را لازمه حیثیت و عظمت پاپ و کلیسا می‌داند. برگولیو از انجام امور عادی، مشغله‌های ساده و هواداری‌های معمول چون دوست داشتن فوتبال و رقص به سبک آرژانتینی ابا ندارد. در اقتدا به عیسی مسیح (ع) نشست‌وبرخاست با گناه‌کاران و نه لزوماً پرهیزگاران را وظیفه خود می‌داند، نان و شراب را به همه از جمله مُطلقه‌ها می‌دهد، قائل به کشیدن دیوار میان خود و مردم نیست و تجرد را یگانه سبک دینی زیستن نمی‌داند. در خیلی از این موارد راتسینگر با او هم‌نظر نیست.

بُن‌مایه فیلم

بُن‌مایه فیلم ”دو پاپ“، که به ادعای خودش روایتگر ماجرایی حقیقی است، همین قصۀ همیشگی تجدد یا سنت در دینداری است. این بار این اوج و فرود در مناسبات دو شخصیت اصلی فیلم، که همان پاپ بندیکت شانزدهم (کاردینال راتسینگر و پاپ قبلی) و پاپ فرانسیس (کاردینال ژرژ ماریو برگولیو و پاپ فعلی) هستند، روایت می‌شود. راتسینگرِ آلمانی مدافع پافشاری بر سنت‌ها و حقایق ثابت مسیحیت است که به قول خودش دوهزار سال در این دین ریشه دارد و باید در برابر خطرات نسبیت‌گرایی و عُرفی شدن حفاظت شوند. از این رو، مُصِر و خواهان ریاست است تا مبادا دین دستخوش دست‌کاری دلبخواهانه شود. او با همین افکار و اهتمام در رأی‌گیری کاردینال‌های اعظم در واتیکان هم رأی می‌آورد و پاپ بندیکت شانزدهم می‌شود. برگولیو اما جاه‌طلب و در پی پاپ شدن نیست، چیزی که البته خودش می‌تواند امتیازی برای رأی‌آوری باشد.

پاپ بندیکت شانزدهم چندین سال پاپ می‌ماند، تا جایی که یکی از رقبا و منتقدان اصلی‌اش، یعنی همان کاردینال برگولیوی آرژانتینی که نماینده اصلاح‌طلبان و نوگرایان مسیحیت کاتولیک بود، از مقام اسقفی اعظم آرژانتین قصد استعفا می‌کند. پاپ، برگولیو را برای پرسش از چرایی استعفا از آرژانتین به واتیکان فرامی‌خواند. در یکی از جالب‌توجه‌ترین سکانس‌ها و پی‌رفت‌های فیلم، بیننده ملاقات و گفت‌وگوی این دو دوست، رقیب و منتقد قدیمی را در باغی دل‌انگیز در اقامتگاه تابستانی باشکوه پاپ ملاحظه می‌کند. از همان ابتدا همه چیزِ این دو در تقابل است. یکی ساده و مخالف تشریفات و ریخت‌وپاش، نوگرا و دغدغه‌مندِ بی‌توجهی نهاد دین به دنیای جدید و مسایل تازه از قبیل نابرابری اقتصادی جهانی و مخاطرات زیست‌‎محیطی و کم‌توجهی به فضاحت آزار جنسی برخی کشیشان است. دیگری مدافع سنت، بیشتر دغدغه‌مندِ صیانت از دوام سنتی آیین‌ها و مدافع حفظ آبرو و شأن کلیسا است. یکی تغییر را سازش نمی‌داند و دیگری تن دادن به تحولات را معادل سازشکاری می‎‌شمارد. یکی کفشی مجلل می‌پوشد، دیگری کفشی معمول به پا می‌کند و با اتوبوس می‌آید و می‌رود.

ده دقیقه گفت‌وگوی شاهکار

این گفت‌وگوی حدوداً ده‌دقیقه‌ای از بهترین مقاطع فیلم و روایتگر جذابی از این دو نوع دینداری است و مسایلی را مطرح می‌کند که با تفاوت در مصادیق، عیناً در همه ادیان از جانب دو گروه سنت‌گرا و تجددخواه، چه در طبقه عام و چه خاص مطرح است. بیت‌الغزل هم آنجایی است که راتسینگرِ سنت‌گرا این جمله مشهور را در پاسخ به انتقاداتِ بی‌پردۀ برگولیو در پارو نزدن کلیسا در رود جاری تحولات جدید، می‌گوید: کلیسایی که به ازدواج عقاید عصری خاص درآید، در عصر بعد بیوه خواهد شد.

سخن پایانی

فیلم نشان می‌دهد که کنارزدن پرده‌ها و دیدن پشت‌صحنه مناسبات نهاد رسمی کلیسای مسیحیت، نه تنها نمایش نقاط ضعف آن به حساب نمی‌آید، بلکه با ترسیم چهره انسانی و زمینی روحانیون اعظم مسیحی، آنها را برای مخاطب نزدیک و دسترس‌پذیرتر می‌کند و نشان می‌دهد که این نهاد در برابر نقد و توصیف انسانی از خود دیگر کمتر مقاومت می‌کند. این اتفاق مبارکی است. چه بسا این رویکرد در دنیای مدرن مبلغانه‌ هم باشد، چیزی که نمونه مشابه و چنین خوش‌ساختی برای عالم اسلام و روحانیونش هم می‌تواند مفید باشد. (خبرگزاری ایرنا، دسترسی در 1398/11/18)

یادداشت‌ها:

ـ خبرگزاری ایرنا (انتشار در 1398/10/20)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

درباره موانع اخلاقی زیستن!

ابوالقاسم فنایی:

«چرا تأمل و نظریه‌پردازی در باب موانع اخلاقی زیستن مهم است؟ دلیل ساده و مختصرش این است که اگر موانع اخلاقی زیستن برطرف نشود، زیستن اخلاقی برای عموم انسان‌ها در حد تکلیف فوق طاعت خواهد بود. یعنی فقط قدیسان هستند که با آن انگیزه‌ قوی درونی می‌توانند بر این موانع غلبه کنند، ولی ما می‌دانیم که اخلاق فقط برای قدیسان نیست. اخلاق برای همه‌ انسان‌هاست و قرار نیست اخلاقی زیستن فقط چیزی باشد که در اختیار قدیسان باشد. عموم انسان‌ها، به خاطر اینکه یک سرشت اخلاقی دارند، موظف‌اند که اخلاقی زندگی کنند. ولی آن موانع در [برخی انسان‌ها] باعث می‌شوند که اخلاقی زندگی نکنند. بنابراین اگر بخواهیم انسان‌های متعارفی که قدیس نیستند اخلاقی باشند و به سهولت و روانی بتوانند اخلاقی زندگی کنند، باید آن موانع را بشناسیم تا بعد برای برطرف کردن آن موانع برنامه‌ریزی کنیم. به تعبیر دیگر، اگر بخواهیم انسان اخلاقی یا جامعه‌ اخلاقی داشته باشیم، دیگر نمی‌توانیم به صرف موعظه و نصیحت و پند و اندرز اکتفا کنیم. موعظه و نصیحت لازم هست، اما کافی نیست؛ موانع را هم باید از پیش پای افراد برداریم. عموم انسان‌ها از این نظر در یک سطح متوسطی قرار دارند و اگر می‌بینیم جامعه‌ای از جامعه‌ دیگر اخلاقی‌تر است، این را نباید طوری تبیین کنیم که انسان‌هایی که در آن جامعه زندگی می‌کنند لزوماً از نظر اخلاقی قدیس‌تر و شریف‌تر یا اخلاقی‌تر از انسان‌هایی هستند که در جامعه‌ دیگر زندگی می‌کنند. چه بسا موانعی که در جامعه دوم وجود دارد، اگر در جامعه اول هم وجود داشت، در آنجا هم به همان میزان رفتار غیراخلاقی و زندگی غیراخلاقی داشتند.

موانع اخلاقی زیستن خیلی زیاد است و من هم در اینجا ادعای این را ندارم که یک بحث جامع و مانعی از این موانع دارم. من فقط به برخی از مصادیق این عنوان اشاره می‌کنم و یک مقدار راجع به هرکدام از آنها توضیح می‌دهم تا ببینید این موضوع چقدر گسترده است و چقدر مهم است. از یک نظر این موانع را می‌توانیم به دو دسته تقسیم بکنیم: یکی موانع درونی و دیگری موانع بیرونی. منظور از موانع درونی آن موانعی است که به خود کنشگر اخلاقی برمی‌گردد، یعنی آن چیزهایی که در ساحت وجودی خود فرد ممکن است اتفاق بیفتد و به صورت یک مانع برای زیست اخلاقی عمل کند. منظورم از موانع بیرونی نیز موانعی است که محیط بیرونی بر سر راه اخلاقی زیستن ایجاد می‌کند. خود این موانع بیرونی انواع و اقسامی دارد: مثل موانع اقتصادی، موانع سیاسی، موانع اجتماعی و موانع فرهنگی.

موانع درونی

آنها را می‌توانیم به دو دسته کلی تقسیم کنیم: یکی موانع روحی و روانی و دیگری موانع جسمانی. مثلاً اگر بخواهیم یکی از موانع جسمانی را مطرح کنیم، دوستانی که اطلاعات پزشکی دارند‌ می‌دانند افرادی که اختلال در ترشح غده تیروئید دارند عصبانی‌مزاج هستند و وقتی در محیطی قرار می‌گیرند که آن محیط آنها را وادار می‌کند کنشی نشان دهند، آنجا ممکن است پرخاشگری کنند و این معنایش این است که مشکلات جسمی شخص به صورت یک مانعی عمل می‌کند برای رفتار اخلاقی. غلبه بر آن مانع برای این شخص سخت‌تر است تا یک آدم عادی که ترشح غده تیروئیدش نرمال است. او راحت‌تر می‌تواند جلوی خشم خودش را بگیرد و بی‌ادبی و اهانت نکند یا خشونت نورزد. معنای این حرف این است که اگر بخواهیم شخصی که چنین مشکلی دارد مثل بقیه انسان‌هایی که این مشکل را ندارند اخلاقی زندگی کند، باید مشکلش را حل کنیم و این مانع را باید از سر راه او برداریم.

اما موانع روحی و روانی؛ آنها هم طیف گسترده‌ای از موانع را شامل می‌شوند. من فقط در اینجا به برخی‌شان اشاره می‌کنم. یک نوع خاصی از این موانع پیش‌فرض‌های نادرستی است که داریم. این نیز خودش مصادیق بسیار متعددی دارد و به عنوان نمونه به تعدادی از آنها اشاره کنم، مثل باور نادرستی که ما در مورد اخلاق داریم و اخلاق را فرو می‌کاهیم به مستحبات و مکروهات. یعنی چیزی که اگر از آن پیروی کنید، خوب است، ولی اگر پیروی هم نکردید، خیلی به جایی برنمی‌خورد، مهم نیست. این یک باور نادرست باعث می‌شود که در زندگی فردی و اجتماعی خودمان آن ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای اخلاقی را مراعات نکنیم. یک باور نادرست دیگری  که در اینجا وجود دارد این است که اخلاق را به آداب و رسوم فرو می‌کاهند. اخلاق غیر از آداب و رسوم است. باور دیگری که در جوامع دیندار خیلی رواج دارد نشاندن فقه یا شریعت به جای اخلاق است. خیلی از ما مسلمان‌ها فکر می‌کنیم اگر تکالیف شرعی خودمان را بشناسیم و به آنها عمل کنیم، دیگر تکلیف دیگری در این رابطه نداریم و جالب اینجاست که این فقط مختص ما ایرانیان یا ما شیعیان هم نیست. حتی اگر با مسلمان‌های کشورهای غربی هم نشست‌وبرخاست داشته باشید، می‌بینید ذهنیتی که آنها راجع به دین دارند شبیه ماست.

موانع بیرونی

برسیم به موانع بیرونی. همان طور که خدمت‌تان گفتم اولین دسته از موانعِ بیرونی همان موانعِ اقتصادی است. رابطه اقتصاد با اخلاق چیزی بوده که از قدیم‌الایام برای اخلاقیون، معلمان و مربیان اخلاق پرسش بوده که آیا فقر بهتر است یا غنا؟ کدام‌ یک از اینها به صورت مانعی برای اخلاقی زیستن عمل می‌کنند؟ متفکران به راه‌های مختلفی رفتند و پاسخ‌های گوناگونی دادند. مثلاً غزالی می‌گوید فقر بهتر است از غنا، ولی خود من احساسم این است که ما در اینجا قاعده کلی نداریم. این کاملاً بستگی به تیپولوژی روانی انسان‌‌ها دارد. ممکن است درباره‌ یک فرد خاصی یا در یک جامعه‌ خاصی فقر باعث شود که رفتارهای ضداخلاقی و غیراخلاقی در آن جامعه رایج شود. در یک جامعه‌ دیگری ممکن است ثروت و غنا این تأثیر را داشته باشد؛ بنابراین مورد به مورد باید اینها را بررسی کنیم. اما یک چیزی را می‌شود تقریباً به ضرس قاطع گفت و تحلیلش کرد با مطالعات عینی که در این رابطه صورت گرفته؛ آن هم این است که اگر فقر از یک حدی بیشتر شود و آن انگیزه‌های اولیه‌ انسان‌ها، نیازهای اولیه‌ انسان‌ها تأمین نشود، دیگر زمینه‌ مساعد برای اینکه طرف دغدغه‌ اخلاقی زیستن داشته باشد اصلاً از اول به وجود نمی‌آید. آن کسی که صبح تا شب باید دوندگی کند برای اینکه یک لقمه نانی در بیاورد و بتواند شکم خودش و زن و بچه‌ خودش را سیر کند این دیگر فرصت و مجالی ندارد به اینکه فکر کند اخلاق هم یک مقوله‌ای است در این عالم و ملاحظاتی اخلاقی و ارزش‌های اخلاقی وجود دارد که من باید از آنها پیروی کنم. بنابراین آن دولت‌مردان و سیاست‌مدارانی که ادعای‌شان این است یا واقعاً دوست دارند یک جامعه‌ اخلاقی داشته باشند آنها مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید بکنند این است که یک حد متوسطی از معیشت را برای انسان‌ها فراهم کنند. این البته به این معنا نیست که مستقیماً به افراد حقوق بدهند. بلکه معنایش این است که آن ساختار اقتصادی و سیاسی که طراحی می‌کنند و می‌خواهند اجرا کنند زمینه‌ مساعدی را فراهم کند که یک فرد با یک تلاش متعارف بتواند از راه‌های اخلاقاً مشروع آن مقدار درآمدی که برای رفع حاجات خودش نیاز دارد را بتواند از راه درست بدون دروغ گفتن، بدون رشوه دادن، بدون فریب دادن دیگران، بدون تقلب و این طور چیزها به دست بیاورد. اگر این کار را نکنند، نمی‌توانند انتظار داشته باشند از انسان‌ها که آنها اخلاقی زندگی کنند.»

یادداشت‌ها:

ـ سایت و اینستاگرام بنیاد باران (دسترسی در 1398/10/29)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

اخلاق را نباید به مستحبات و مکروهات فروکاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

جاده‌صاف‌کن مدعیات غالیان!

جویا جهان‌بخش می‌نویسد:

«صورت ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِینَا (یا فی حَقِّنا) مَا شِئْتُم“ را علی‌رغم این همه شهرت در اَفواه [= دهان‌ها] و اَلسِنه [= زبان‌ها]، این کمترین، در هیچ متنِ رواییِ کهن و شایان‌اعتنا دست‌یاب نکرد و دیگران نیز گویا نیافته‌اند. مضمون آن را در برخی از روایت‌ها می‌توان سراغ گرفت که حتی اگر قُصور سَنَدی نداشتند، باز پذیرش‌شان محلِ تأمل بود، خاصّه اعتقادات که ابتنای آن بر صِرفِ ”خبرِ واحد“ شدنی نیست.» (جهان‌بخش، 1390: 104 ــ 107)

«با ابهام‌ها و اشکال‌هایی که در ”مأخذ“ یا ”سند“ هریک از نقل‌های مُشعِر [= خبردهنده] به مضمون ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ …“ وجود دارد، و با کثرت دواعی جعل و تزویر غالیانه که در این راستا وجود داشته است، حصول اطمینان به صدور این مطلب از پیشوایان (علیهم السّلام) به غایت دشوار به نظر می‌رسد.» (همان: 118)

«این نکته مهم و کلیدی هم نباید مغفول افتد که در برهه‌ای از زمان غالیان روایاتی مجعول را با سندِ معتبر در جامعهٔ شیعی نشر می‌داده‌اند. از این روی، به ویژه در موضوعات [= جعلیات] و جای‌هایی که در آنها غالیان انگیزه‌ای قوی برای جعل و وضع داشته‌اند آسان‌گیری در نقدِ حدیث و بسنده‌گری به صحت نسبیِ سنَد پسندیده نیست، و اهمیت نقد محتوایی از راه عرضهٔ روایات بر کتاب خدا و سنت قطعی و ضرورت بهره‌وری از ارزیابی‌های تاریخی و زبان‌شناختی و سبْک‌شناختی، بیشتر و بیشتر، و حصولِ وثوق به صدور، دشوارتر می‌گردد. در چنین جایگاه‌ها اَسنادِ صحیح نیز جای درنگ دارند، تا چه رسد به اسناد ضعیف.

النّهایه، با همه آنچه گفتیم و با آنکه ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِی فَضْلِنا مَا شِئْتُم“: اولاً، شعاری کاملاً غالی‌پسند و سازگار با جهان‌بینیِ غالیانه است و غالیان انگیزه‌ها و دواعی بسیار برای جعل چنین جمله‌ها داشته‌اند؛ و ثانیاً، در عمل سخت مورد بهره‌برداری غالیان و غُلوزَدگان بوده است؛ و ثالثاً، به سبب ضعفِ طُرُق روایی و ... و ... هیچ‌یک از صُوَر مُشعِر بدین مضمون که ما می‌شناسیم چنان نیست که بتوان با اطمینان و بی‌دغدغه آن را سخن امام (ع) دانست. باید انصاف داد که با شواهد و بررسی‌های موجود، قطع بدین هم که جمیع صُوَر یادشده ساختگی و موضوع [= جعلی] و بی‌پایه است ناشدنی است، زیرا [...] امکان ارائه معنا و تفسیری صحیح و مقید و محدود نیز از بعض آن روایت‌ها وجود دارد که آن تفسیر مقید و محدود با مسلّمات کتاب و سنّت قطعه و تاریخ واقعی پیشوایان (ع) تعارضی نخواهد داشت و با معتقدات شیعیان اعتدالی کاملاً سازگار خواهد بود.» (همان: 120 ــ 121)

«برداشت غالیانهٔ حداکثری از ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا ...“ حتی با اصل نگرش توحیدی اسلامی ناسازگار است. [...] مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در گزارش سومین آیه سوره زمر توضیح می‌دهد که بت‌پرستان، کسان و چیزهایی را که ”أرباب“ و ”آلِهَه“ قرار می‌دادند خودِ الله (سبحانه و تعالی) نمی‌دانستند، بلکه آنها را موجوداتی ممکن‌الوجود و مخلوق می‌دانستند که نزدِ الله تعالی مقرب‌اند و او به حسب منزلتِ آنها تدبیر امور عالم را بدان‌ها تفویض کرده است و خود جُز خَلْق و ایجاد را عهده‌دار نیست و ”رب الأرباب“ و ”إله الآلِهَه“ به شمار می رود.» (همان: 76 ــ 77) «آموزه ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا ...“، با تفسیر افراطیِ حداکثری‌اش پیوسته می‌توانسته پشتوانه و جاده‌صاف‌کن مُدعیات بی‌دلیل و عقائد نااستوار غُلات باشد تا به کمکِ آن دهانِ معترضانِ عادی و عامی را ببندند و ذهن‌ها را به پذیرفتن ناپذیرفتنی‌ها خوگر [= مأنوس] سازند.» (همان: 123)

«در کثیری از نوشتارهایی که تفکر ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة ...“ بر آنها حاکم است منتقدان و منکرانِ این‌چنین فراخ‌داریِ غالیانه را به حربهٔ تهدید و اتهام بر جای خود نشانده‌اند! نمونه را، به ”کوری چشم منکران ...“ قلم‌فرسایی کرده‌اند، و مخالفانِ شیعی‌مذهبِ خود را ”به ظاهر شیعه“ شمرده‌اند، یا در باب ”حماقت“ و ”اُشترچران“بودن مخالف قلم فرسوده‌اند. در مواردی نیز دامنه اهانت چندان گسترانیده شده است که قلم از بازگفت آن خویشتن‌داری می‌کند و دامان سخن آلایش به آن را برنمی‌تابد.» (همان: 99 ــ 100)

یادداشت‌ها:

ـ جهان‌بخش، جویا. (1390). سه گفتار در غلوپژوهی. تهران: انتشارات اساطیر.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

درباره غلو!

غلو چیست؟

سرانجام دوست غلوکننده؟!

دستاویز غالیان برای غلو در فضائل ائمه (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کافرِ عادل بهتر از مسلمانِ ظالم است!

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«هرچه از اهمیت عقیدۂ صحیح سخن بگوییم، بجاست. اگر کسی عمری تحقیق کند تا به عقیده‌ای صحیح دست یابد، چیزی از عمرش تلف نشده است. اما اکنون ضمن مسلم دانستن این موضوع بر آن‌ایم تا اهمیت اخلاق را یادآور شویم و اینکه اخلاق مهم‌تر است از عقیده. آنکه در باره دین و فلسفه و جهان و نظام هستی نادرست می‌اندیشد، اما سلوکش اخلاقی است، بهتر است از کسی که عقیده‌اش درست است، ولی سلوکش غیراخلاقی. اساساً یکی از معیارهای مقبولیت هر دین و آیین، اخلاقی بودن آن است و توجهش به ارزش‌های اخلاقی. در اسلام نیز که آن همه تأکید بر خدا و معاد شده، از آن روست که انسان‌ها خود را در محضر خدا بیابند و اخلاق را پاس دارند و بدانند ذرة المثقال نیکی و بدی را پاداش و کیفر است.

با وجود اینکه دین کفر را برنمی‌تابد، اما کافرِ عادل بهتر است از مسلمانِ ظالم. آنکه مسلمان نیست، اما راستگو و امانتدار و پاسدار پیمان و دیگر اصول اخلاقی است، بهتر است از مسلمانی که ظلم و تعدی می‌کند و اخلاق را فرو می‌گذارد. اگر ما بخواهیم به کسی امانت بسپاریم، به کافرِ امین می‌سپاریم، نه مسلمانِ غیرامین. همچنین اگر بخواهیم خبری از یک رخداد کسب کنیم، به کافر راستگو اعتماد می‌کنیم، نه مسلمان دروغگو.

از آنچه گذشت، نتیجه می‌خواهم گرفت که ما مسلمانان نباید به مسلمانی خود غِرّه شویم. صِرف مسلمان بودن، و نیز شیعه بودن، سبب نجات و رستگاری نیست، و نارواست اگر کسی با تمسک به اینکه دین و مذهبش حق است اخلاق را دست‌کم بگیرد. حتی صِرفِ عبادت علامتِ دینداری و سببِ نجات نیست؛ چه رسد به صِرفِ باور. آنکه بدین دستاویز که مسلمان است و اهل نجات، اخلاق را پاس نمی‌دارد دچار غرور مسلمانی است و هرچه مغرورتر باشد، گمراه‌تر است.

اگر کسی با تمسک به اینکه برحق است از اخلاق سرپیچی کند، اخلاق یکسره تعطیل می‌شود؛ از آن رو که هر کسی خود را برحق می‌داند. مضافاً اینکه، حقانیت هر گروه فقط به آموزه‌هایش نیست، اخلاق نیز معیار است.

کتمان نباید کرد که برخی می‌پندارند همین که مسلمان‌اند و شیعه، در مقابل گناهان بیمه شده‌اند و گذرنامه ورود به بهشت دارند. این گروه، عقیده‌پرست هستند و دچار غرور مسلمانی و شیعیگری. عقیده‌پرستی قربانی کردنِ اخلاق به نام عقیده است. آنکه به دستاویز حق بودن عقیده‌اش، گو اینکه چنین هم باشد، اخلاق را نادیده می‌گیرد، عقیده‌پرست است و گرفتار غرور عقیدتی. عقیده‌پرستی برتر دانستنِ باور از عمل است. و قبول اینکه صِرف اعتقاد به فلان دین و مذهب، یا داخل بودن در فلان حزب و گروه، امتیاز است.» (اسفندیاری، 1396: 165 ــ 167)

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1396). همه ما برادریم: سیمای انسانی و اخلاقی اسلام. ویراست چهارم. چاپ هشتم. تهران: نگاه معاصر.

ـ یادداشت مرتبط:

باور دینی یا رفتار اخلاقی؟

جامعه با کفر باقی می‌ماند، با ظلم نه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دیانت و فطرت!

احمد قابل:

شریعت مجموعهٔ قوانینی برای رابطهٔ انسان با خدا، رابطهٔ بین انسان‏‏ها و رابطهٔ انسان با طبیعت است. مطابق گزارش قرآن، این قوانین هیچ مخالفتی با نیازهای فطری بشر ندارند. دین براساس فطرت انسانی تنظیم شده است. در اسلام، مجموعهٔ قوانین، از روابط اقتصادی، سیاسی ــ اجتماعی، قضایی و جزایی را براساس آن چیزی که عقل بشر در زمان نزول این دین رفتار می‏کرد تشریع کرده است. یعنی اسلام همان قوانین را نگاه کرده و هر جای آنکه برای حال بشر مضر بود خطّ بطلان کشید و هر جای آن هم را که منفعت داشت نگه داشت. البته یک سری‏ راه‏‏ها را هم نشان داده است که تا آن زمان یا حداقل در آن جامعه مطرح نبوده است. همان راهکار پیشنهادی هم ممکن است مقطعی یا همیشگی باشد. مثلاً در مورد خرید و فروش، مواردی از خرید و فروش‏‏ها را که مبتنی بر ربا بود منع کرده و گفته است که این کارها را نکنید. راه‏های دیگری را که در همان زمان وجود داشته و غیرربوی بوده تأیید کرده و گفته است که اینها کارهای خوبی است و همین‏طور رفتار کنید. یک‌سری‏ راهکار‏ها هم ممکن است وجود داشته باشد که آنها را هم تجویز و تأیید کرده و مردم را تشویق کرده که اگر آن کار را رها کنید، یک کار دیگری هم می‏توانید انجام دهید که تا به ‏حال انجام نمی‏دادید. باید دقت شود هیچ‌کدام این‏‏ موارد با کلّیات دین، یعنی با اهداف دین، که کاملاً اهداف معقولی است و منطبق با فطرت انسانی است، مغایرت نداشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین بی‌معرفت به مراتب از بی‌دینی بدتر است!

سید مصطفی محقق داماد:

اگر بنا نیست معرفت داشته باشیم، بهتر است دین نداشته باشیم, چرا که دین بدون معرفت به‌ مراتب از بی‌دینی بدتر است. شاید به اندازه‌ای که جهلِ ناشی از دین خون ریخته، سر بریده، و انسان‌های دیگر را به قصد قربت قطعه‌ قطعه کرده، آدم نکشته باشد و هیچ بلایی نقش کج‌اندیشی دینی را ایفا نکرده است.

در زمانی که الآن زندگی می‌کنیم، اگر گوش دل‌تان را باز کنید، در همین منطقه خاورمیانه، ناله‌های کودکانی را می‌شنوید که جلو روی‌شان پدران‌شان را به نام خدا سر می‌برند و مادران‌شان را بَرده می‌کنند؛ به نام خدا … چه باید کرد؟ ببینید چه مزخرفاتی در منطقه ما به وجود آمده است؟ و صدای پای‌شان را همه گاه داریم می‌شنویم.

شهید ثانی را چه کسانی کشتند و سوزاندند؟ آنها که می‌خواستند به بهشت بروند، از عشق حورالعین این کارها را کردند، نه از روی غضب و برای پول. من در ”فاجعه جهل مقدس“ آورده‌ام که والله این حرف دروغ است که یک عده‌ای برای پول به کربلا آمدند. این طور نیست! این‌ها از روی خجالت بعداً جعل کردند، و الاّ شاید جز یکی دو نفر مثل عمَر سعد که برای گرفتن ولایت ری آمدند، بقیه‌شان برای خدا امام حسین را کشتند؛ حواس‌تان باشد که بی‌دین‌ها امام حسین را نکشتند، دیندارها کشتند. مستضعف یعنی کسی که او را از آگاهی پوچ کرده‌اند و در مغزش جهل تزریق کرده‌اند.

من از قرآن چنین برداشت می‌کنم که هر قدرت باطلی را ”طاغوت“ نمی‌گویند؛ قرآن مجید ”طاغوت“ را قدرت دینی نامشروع می‌داند، یعنی قدرتی که به نام خدا قدرتی را در دست می‌گیرد، ولی دروغ می‌گوید و نامشروع است. قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهید بفهمید که در سایه قدرت مشروع زندگی می‌کنید یا نامشروع، راهش آسان است؛ یک تحقیق میدانی به ما پیشنهاد کرده است. حکومت مشروع دینی حکومتی است که در تجربه نشان داده بشود که امسال جهل کمتر از پارسال شده است. قدرت مشروع دینی قدرتی است که جهل جامعه هر سال کاهش یابد و جامعه رو به نور رفته باشد: ”یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ“ [بقره: 257]؛ اما اگر امسال مردم بی‌شعورتر از پارسال شوند، قدرت نامشروع است.

به هر حال، در این 1400 سال در دین خیلی دروغ درست شده است؛ فقیه زبردست آن فقیهی است که بتواند این‌ها را غربال کند. کار فقاهت این است. الآن که شما در مشهد نشسته‌اید، اگر در کنار حرم اتفاقی بیفتد، تا خبرش به اینجا برسد، چند جور برای شما نقل می‌شود؛ چه برسد به 1400 سال اخبار مختلف. فعلاً آنچه در دست ماست قرآن است که باید آن را خوب بفهمیم و البته کار ساده‌ای نیست و به دستور امام صادق، همه احادیث باید به قرآن عرضه شود و آنها را با قرآن سنجید. مگر می‌شود با یک خبری که معلوم نیست چه کسی نقل کرده است، آدم کشت و خون ریخت؟ (با اندکی ویرایش از شفقنا، دسترسی در 1398/7/1)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (انتشار در 1398/6/31)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

قصد تقرب به خدا در کشتن امام حسین (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین حسینِ توست!

سنایی غزنوی:

دین حسین توست آز و آرزو خوک و سگ است

تشنه این را می‌کُشی و آن هر دو را می‌پَروَری

بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی

چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری

(دیوان اشعار، قصاید: قصیده 185)

یادداشت‌ها:

ـ گنجور (دسترسی در 1398/6/9)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ایده علم الهیات برای بهبود دینداری در ایران چیست؟

 

ایده علم الهیات برای بهبود دینداری در ایران چیست؟

برنامه زاویه: دینداری در ایران!

 

مهمان‌ها: همایون همتی و امیرعباس علی‌زمانی

 

 

� چه تصوری از دین و دینداری داریم؟

� این تصور را از کجا آموخته‌ایم؟

� آیا تبیینی از وضعیت فعلی دینداری داریم؟

� چالش‌ها و مخاطرات پیش‌روی دینداران چیست؟

� چه اموری دینداری را تصحیح یا تهدید می‌کند؟

� آینده دینداری به چه سمت‌وسویی خواهد بود؟

مشاهده و دریافت فیلم!

تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۵/۹

یادداشت‌ها:

ـ سایت آپارات (دسترسی در 1398/5/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز