«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دینداری» ثبت شده است

قلمرو تأسی به حضرت زهرا (س)!

محمد سروش محلاتی

محمد سروش محلاتی:

ما اطلاعاتی درباره زندگی حضرت زهرا (س) در تاریخ و حدیث داریم. در مرحله اول، باید این اطلاعات پالایش شده تا سره از ناسره تشخیص داده شود و بتوانیم به اطلاعات معتبری دست پیدا کنیم و این کار سخت و دشواری نیست، ولی بعد از به‌ دست آوردن این اطلاعات، با یک سؤال اساسی و جدی مواجه می‌شویم و آن این است که آیا آنچه حضرت #زهرا (س) به آن عمل کرده برای ما مانند یک الگو ارزش و اعتبار دارد یا خیر؟ آیا ما می‌توانیم ارتباطی با سیره ایشان برقرار کنیم؟ آیا اساساً این امکان وجود دارد که ما امروز به سبک زندگی ایشان عمل کنیم؟ ابتدائاً پاسخ به این سؤال ممکن است ساده و روشن به نظر برسد، اما دقت در این مسأله ما را با مشکلاتی مواجه می‌کند. حضرت زهرا (س) در ۹ سالگی ازدواج کرد. آیا امروز می‌توان این موضوع را به عنوان یک الگو در کشور خود مطرح کرده و تشویق کنیم که شیعیان نیز به تأسی از حضرت زهرا (س) دختران‌شان را در ۹ سالگی به ازدواج درآورند؟ مسأله دوم مربوط به مهریه حضرت ‌زهرا (س) است که ۵۰۰ مثقال نقره بوده است. البته این مهریه صرفاً به ایشان اختصاص ندارد، بلکه در منابع ما موجود است که پیغمبر اکرم (ص) برای تمامی همسران، دختران و خانواده خود، مهریه را ۵۰۰ مثقال نقره قرار داده بودند که از جمله آنان، مهریه حضرت زهرا (س) بود. بعد، زمانی که سراغ جهیزیه حضرت زهرا (س) می‌رویم، متوجه می‌شویم که آن حضرت از خانه پدر جهیزیه‌ای نبرده و هر آنچه بوده امیرالمؤمنین علی (ع) زره خود را فروخته و لوازم منزل را تهیه کرده است.

مسأله تأسی تابع چه منطق و ضابطه‌ای است؟ اصلاً تفکیک کردن در حوزه‌های مختلف زندگی ملاک و ضابطه‌ای دارد یا خیر؟ بنابراین، اول باید منطق شناخت این سیره مشخص شود. بعد از آنکه ما اسلوبی را برای بررسی سیره فاطمی پذیرفتیم، در مرحله دوم باید تک تک اجزای آن سیره را بر اساس منطق بررسی کنیم تا ببینیم به چه نتایجی می‌رسیم. برای نمونه، سن ازدواج، تعداد فرزند و ... از مواردی هستند که نیاز به بررسی منطقی دارند.

آیا تأسی شامل امور عادی زندگی اولیای الهی می‌شود یا خیر؟ در اینجا دیگر تفاوتی نمی‌کند که سیره حضرت زهرا (س) یا پیغمبر اکرم باشد، زیرا هر کدام از این بزرگان دارای اموری عادی هستند. آیا در لباس پوشیدن باید به پیغمبر تأسی کرد یا نه؟ اگر ما اطلاعاتی در تاریخ درباره فرم لباس پیامبر داشته باشیم یا اطلاعاتی درباره ظروف منزل و مهندسی خانه ایشان داشته باشیم و بسیاری موارد دیگر، آیا این‌ها در قلمرو تأسی قرار می‌گیرند و ما باید آنها را بر همان مبنا الگو قرار دهیم؟ اولین قدمی که علما و بزرگان ما برداشتند این است که امور عادی زندگی اولیای ‌الهی در قلمرو تشویق و ترغیب به تأسی قرار نمی‌گیرد. همه اولیا در زمان خودشان یک زندگی عادی و طبیعی داشتند و این امور طبیعی مربوط به اسوه بودن پیغمبر اکرم (ص) نمی‌شود؛ بنابراین هرکس می‌تواند هر لباسی را که دوست دارد بپوشد، زیرا پیغمبر نیز به اقتضای زمانه خود همان مدل لباسی را که سایر مردم می‌پوشیدند بر تن می‌کردند.

پیغمبر و ائمه یک‌سری از روش‌ها داشتند که باید دید آیا می‌توان آنها را حفظ کرد یا نه؟ گاهی این روش‌ها تنها به اوضاع و احوال زندگی در زمان پیامبر مربوط می‌شوند. لذا باید این ارتباط را کشف کرد و اگر صرفاً مربوط به آن زمان باشد، آنجا هم جای تأسی نیست. باید دید که سن ازدواج چه ارتباطی با اوضاع اجتماعی زمان پیامبر داشته و آیا اصلاً ارتباطی داشته یا نه؟ اگر این ارتباط وجود داشته باشد از قلمرو تأسی بیرون می‌رود و نمی‌توان به عنوان یک روش دائمی بر آن تأکید کرد.

بسیاری از افراد که دم از ولایت و اسوه بودن پیامبر و ائمه می‌زنند یک صورت از زندگی را در ذهن دارند و تلاش می‌کنند همین شکل و صورت و ماکت را تا ابد حفظ کنند و به هیچ ‌وجه حاضر به تغییر آن نیستند. کسی که شرایط را نمی‌بیند و تنها صورت‌ها را می‌بیند و از صورت‌ها قالب‌های دائمی درست می‌کند همانند سفیان ثوری است که به امام صادق (ع) خرده می‌گیرد که چرا لباس پیامبر را نپوشیده و قدرت تشخیص شرایط را ندارد. ما روزی می‌توانیم به زندگی #فاطمه (س) تأسی کنیم که این مسیر علمی را طی کرده باشیم، اما متأسفانه هنوز در این مسیر، کار شایسته‌ای که بتواند ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا (س) را برای ما روشن کند انجام نگرفته و کارهایی هم که در این زمینه شده، با آنکه با ارزش است، ولی کافی نیست. (با اندکی ویرایش از پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، دسترسی در ۱۳۹۷/۱۲/۶)

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران (انتشار در 1397/12/21)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دگرپذیری و احترام به عقاید دیگران!

سید مصطفی محقق داماد

 

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«ما باید بچه‌ها را به دیگرپذیری عادت دهیم و آموزش ببینند که همه ذی‌حق هستند و همه شهروند یک کشور هستند. دشمنی و عداوت را در دل بچه‌ها نکاریم. اینها شیوه امام صدر است. ایشان به کشوری می‌رود به نام لبنان،حذف لینک که پیروان چند دین و مکتب در آنجا وجود دارد و این عالم شیعی همه را به دور هم جمع می‌کند. او با همه گفت‌وگو می‌کند و همه را می‌پذیرد.

اگر ما این روند را از دوره دبستان به فرزندان‌مان آموزش ندهیم، بیان کردن آنها در بزرگ‌سالی فایده ندارد. ما در دانشگاه‌ها آب در هاون می‌کوبیم. اگر شما در آموزش و پرورش به کودکان آموزش دهید که تو تنها نیستی و دیگری با هر عقیده‌ای دارای حق است و باید به او و کرامتش احترام بگذاری، بعدها جامعه به مراتب بهتری خواهیم داشت.

شهید ثانی، از بزرگان شیعه، در منطقه جبل عامل می‌گوید که حتی وقف کردن بر یهودی و زرتشتی هم درست است، چرا که آنها نیز بنده خدا هستند و انسان کریم است. این مورد را من در کتاب جدیدم  آوردم و بحث کرده‌ام که آخوند خراسانی نیز این تفکر را داشت.

در آموزش و پروش باید تفکر دیگرپذیری را رواج دهیم. ما مجاز نیستیم تا دیگران را تفتیش قلبی کنیم؛ به ما چه ارتباطی دارد که در قلب او چه می‌گذرد؟ باید فقط مراقب باشیم از قوانین [اجتماعی] تخطی نشود. این درس را از امام موسی صدر فرا بگیریم: درخت دوستی را بنشانیم و درخت دشمنی را برکنیم که رنج بی‌شمار آرد.» (پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر، دسترسی در 1397/12/3)

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر (انتشار در 1397/11/30)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

امام موسی صدر، اسوه‌ای برای روحانیت ما!

چرا دین‌شناسی امام موسی صدر مهم است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

چرا دین‌شناسی امام موسی صدر مهم است؟

امام موسی صدر

رضا بابایی می‌گوید:

«اول اینکه،‌ امام صدر در حوزه رجلی ممتاز است و اساتید و هم‌مباحثه‌های او علمای برجسته‌ای هستند. پس او آگاه به سنت حوزه است. دوم اینکه، در آثار ایشان به غیر از پایگاه‌های حوزوی با اندیشه‌های نویی روبرو هستیم، که در دهه ۳۰ و ۴۰ بسیار جدید بودند. و نکته سوم اینکه، زمانه فعالیت امام صدر در تاریخ جوامع اسلامی بسیار اهمیت دارد.

کل تاریخ جوامع اسلامی را به ۲ دوره می‌توان تقسیم کرد: دوره سنت و عصر جدید. دوره سنت ۱۲۰۰ سال طول کشید و عصر جدید حدود ۲۰۰ سال است که آغاز شده و به معنای واقعی در همه چیز دگرگونی رخ داده است. در طول ۱۲ قرن دوره سنت ویژگی یکپارچگی در همه امور جاری است و ما تحول مهمی در هیچ حوزه‌ای نمی‌بینیم. از علوم و طب و زیست زندگی و ... . همه چیز پیوسته، متوازن و آرام است. متون دینی و عرفیات هم مشکلی نداشتند و در یک سطح بودند. اما با تغییرات عصر جدید و ورود به مدرنیته عرفیات و متون دینی تعارض پیدا کردند و تعارض دین و علم، دین و عقل و دین و سبک زندگی به وجود آمد.

ما با گذار گفتمانی یعنی عبور از دوره سنت به عصر جدید مواجه شدیم. و گفتمان غالب در جامعه ما در دورهٔ جدید گفتمانِ آزادی و حقوق بشر است. در حالی که در دوره سنت سؤال و پرسشی در این موارد مطرح نبود. اما گفتمان که تغییر کرد پرسش‌هایی زیادی در مسائل مختلف از جمله تعاریف حقوق و آزادی‌ها مطرح شد که امام موسی صدر در این گذار و در ورود به این گفتمان و این پرسش‌ها نقش بسیار موثری دارد.

نهادها و مراسم‌های ما همه متعلق به دوره سنت هستند که به شدت در مقابل گفتمان جدید می‌ایستند. در حالی که دین این قابلیت را دارد که به راحتی ما را از این گذار عبور بدهد. امام موسی صدر در میانه این دو گفتمان، هم پایی استوار در سنت دارد و هم دستی توانا در نواندیشی. بنابراین یکی از بهترین شخصیت‌ها برای دوره تحول و گذار است.

دین قرار بود دردی از ما دوا کند، نه اینکه درد بیفزاید. متأسفانه آن‌قدر که مصلحت در جهان ما پرستیده می‌شود، خدا پرستش نمی‌شود. برخی از مجتهدان در قم هستند که به فتواهایی رسیده‌اند، اما حاضر نیستند بنویسند و به مردم ابلاغ کنند. یک نفر می‌گفت که هیچ دلیلی برای حرمت تراشیدن ریش نداریم، اما این را نمی‌نویسیم. به ایشان گفتند که چرا فتوا نمی‌دهید؟ گفت این‌قدر که از مردم می‌ترسم از خدا نمی‌ترسم. در مقابل امام موسی صدر اگر چه فتوا نمی‌نوشت، اما فتوای عملی داشت، یعنی می‌رفت و عمل می‌کرد. به طور مثال، ماجرای بستنی‌فروشِ مسیحی را همه شنیده‌اید؛ او رفت و در عمل نشان داد که بنا بر طهارت ذاتی انسان است، با اینکه جایی این را ننوشته است.

در نوشته‌ها و گفتارهای امام صدر تعبیر ”اسلام قرآنی“ را زیاد می‌بینیم. من دقت که کردم دیدم این تعبیر کلیدواژه است و اتفاقی نیست. چرا که در دوره گذار یکی از اتفاقات مهم توجه به قرآن بود، چون در دوره سنت توجه به روایات بیشتر بود و قرآن کتاب تجوید و قرائت و ثواب بود. امام صدر، چون درد انسان دارد نه هویت، به دنبال مساحت مشترک می‌رود که در قرآن است البته این به معنا نیست که به روایات اعتنایی ندارد.» (پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر، دسترسی در 1397/12/3)

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر (انتشار در 1397/11/10)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دگرپذیری و احترام به عقاید دیگران!

امام موسی صدر، اسوه‌ای برای روحانیت ما!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بایدها و نبایدهای امر به معروف و نهی از منکر!

امر به معروف و نهی از منکر

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«آمر و ناهی برای اثربخشی امر و نهی خود باید نکات زیر را همواره مد نظر داشته باشد:

1. پرده‌پوشی کند.

2. پرده‌دری نکند.

3. زبان خوش به کار ببرد.

4. قطع رحم نکند.

5. در امر و نهیِ خودْ از دروغ، هتاکی و فحاشی و هرگونه حرکت خلافِ شرع بپرهیزد!

6. منطق ”پند و بند“ را فراموش کند. *

7. سر خودْ چیزی را حلال و حرام نکند.

8. هرگز خود را فراموش نکند و بهتر از دیگران نداند.

9. شیوه‌های مناسب را برگزیند‍.

10. روابط حاکم بر جامعه را بشناسند.

11. از شتاب‌زدگی بپرهیزد.

12. صبور باشد.

13. نومید نشود.

14. به بهانه امر به معروف و نهی از منکر تصفیه‌حساب شخصی نکند.

15. زمینه معروف را فراهم سازد.

16. در پی تأثیر باشد، نه اِسقاط تکلیف.

17. در پیِ اثبات منکر نباشد.

18. حساسیّت مناسب و درست داشته باشد.

19. از مهارت‌هایی که او را به مقصود می‌رساند بهره بگیرد.

20. احکام امر به معروف و نهی از منکر را نیک فرابگیرد.

21. هدف را فدای وسیله نکند و از هیچ روش نادرستی سود نجوید.

22. به حقوق دیگران تجاوز نکند.

23. و سرانجام در کارها ”رفق“ پیشه گیرد و چون طبیبی مشفق در پیِ رفع بیماری باشد و ”رفیقی“ کند.» (اسلامی اردکانی، 1397: 126)

 

* منطق امر به معروف و نهی از منکر منطق پند و بند نیست. ما پند می‌دهیم و بند می‌گذاریم. منطق امر به معروف منطق تربیت و عقلانیت است. باید از روان‌شناسان و متخصصان تربیتی بیاموزیم که چگونه می‌توان رفتار درست را در جامعه نهادینه کرد و افراد را از کارهای زشت بازداشت. (اسلامی اردکانی، ایکنا، دسترسی در 1397/11/25)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسلامی اردکامی، سید حسن. (1397). امر به معروف و نهی از منکر. قم: انتشارات کتاب طه.

ـ ایکنا: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (انتشار در 1397/11/9)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

اصول حاکم بر امر به معروف!

امر به معروف و نهی از منکر!

بزرگ‌ترین منکر اجتماعی جامعه ما!

امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه!

امر به معروف و نهی از منکر چارچوبی اخلاقی دارد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین چاقوی دولبه است!

فاجعه جهل مقدس

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«حادثه کربلا نشان‌دهنده یک حقیقت بزرگ است و آن این است که دین به طور کلی در طول تاریخ یک چوقوی دولبه است؛ اگر درست درک شود، آدمی را به اعلی علییّن می‌رساند و اگر کج اندیشیده شود، نه تنها بی‌اثر نیست، بلکه به انسان در سیر نزول به طور مؤثری کمک می‌کند و او را به اسفل سافلین می‌کشاند. در واقع، خطرِ دیندارِ کج‌اندیش از بی‌دینِ مطلق بسیار بیشتر است. گاهی انسان بی‌دین از یک نوع خصلت‌های انسانی برخوردار است؛ رادمرد است، جوان‌مرد است. تمام شوالیه‌ها و لوتی‌ها صفت‌های خوبی داشته‌اند که از آموزش دینی سرچشمه نمی‌گرفته است. ولی خطر دینداریِ کج‌اندیشانه این است که تمام آن صفات در قالب و پوششِ دین، درست جای خود را به عکس خود بدهد.» (محقق داماد،‌ 1394: 21 ــ 22)

«آیه شریفه ”و َنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا؛ و ما آنچه را برای مؤمنان درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم، ]ولی[ ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید‌ ]إسرا: 82[“ به صراحت حقیقت مهمی را بیان می‌کند. این آیه دال بر آن است که تربیتِ دینی مدیون فهم و معرفت صحیح از دین است، و فهم ناصحیح بی‌اثر نیست، بلکه اثر معکوس دارد.» (همان: 23)

«مولوی می‌گوید:

زان که از قرآن بسی گمره شدند

زین رسن قومی درون چه شدند

 

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سر بالا نبود

 

از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها

در نلغزی و رسی در منتها

]مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 200[

مولوی قرآن را به ریسمانی تشبیه کرده که بعضی با آن تا ته چاه می‌روند و برخی با تمسک به آن از چاه ضلالت بالا می‌آیند. مولانا نتیجه می‌گیرد تنها کسانی می‌توانند از رهنمودهای قرآن برای تعالی بهره بگیرند که سودای آن را در سر داشته باشند.» (همان: 24 ــ 25)

«به نظر می‌رسد فهم دینی و دینداری مردم برحسب وضعیت آنها شکل می‌گیرد. خُلق‌وخوی آدمیان قبل از دینداری در برداشت‌های آنان از دین کاملاً مؤثر است. مردمانی که در چرخه‌ای از سرخوردگی، نفرت و نزاع قرار می‌گیرند روحیّات‌شان خشونت‌آمیز شده و به همین جهت دین را خشونت‌بار تفسیر می‌کنند. مردمی که خردمند، نجیب و فرهیخته‌اند و تربیت و رویکردهای رفتاری نیک‌ دارند از دین درکِ خردمندانه‌ای دارند.» (همان: 26)

«دین نعمتِ بسیار بزرگی است و شاید نعمتی بزرگ‌تر از دین برای بشر نباشد، ولی این باران رحمت می‌تواند مایهٔ عذاب باشد. به قول سعدی:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس

]گلستان، باب اول، حکایت شماره 4[» (همان: 32 ــ 33)

 

یادداشت‌ها:

ـ محقق داماد، سید مصطفی. (1394). فاجعه جهل مقدس. چاپ سوم. تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

با قرآن بسیاری هدایت و بسیاری گمراه می‌شوند!

دین انسان خوب را خوب‌تر و انسان بد را بدتر می‌کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین انسان خوب را خوب‌تر و انسان بد را بدتر می‌کند.

مصطفی ملکیان

 

مصطفی ملکیان می‌گوید:

«یکی از بزرگان نکته ظریفی می‌گفت. می‌گفت کسانی هم که امام حسین (ع) را کشتند نمازخوان بودند و حتی نماز خواندن به آنها قوت داده بود؛ آنها اگر نماز نمی‌خواندند، نمی‌توانستند این کار را انجام بدهند. خود نماز خواندن به انسان نوعی قوت نفس می‌دهد!

بله همین طور است. اما ”در جهت چه کاری؟“ فرق می‌کند. به قول شاعر:

نه هرکس شد مسلمان می‌توان گفتش که سلمان شد

که اول بایدت سلمان شدن آنگه مسلمان شد

بنده واقعاً معتقدم دین فقط ”آنچنان“ را ”آنچنان‌تر“ می‌کند. شما اگر انسان خوبی باشی و متدین شوی، خوب‌تر می‌شوی؛ اگر انسان بدی باشی و متدین شوی، بدتر می‌شوی. یعنی تدین جسارتی به انسان می‌دهد که اگر انسانی باشید جِبِلّتاً پاک و طیب، که از یک خانواده امین و از یک جوهره انسانی برخاسته‌اید، تدین شما را آن‌چنان‌تر می‌کند؛ یعنی خوب‌تر می‌کند. از آن طرف، اگر آدم زمختی باشید مثل خوارج، آنها هم تدین فقط در مقابل امام علی(ع) شجاع‌ترشان کرد و جسارت‌شان بیشتر شد. به نظر شما چرا اینگونه می‌شود؟ چون تدین به شما این حالت را می‌دهد که ”شما تحت کَنَف حمایت الهی هستی و مأمور خدایی! شما اصلاً دست خدایی که از آستین جهان بیرون آمده‌ای!“ این حالت باعث می‌شود که هر کاری که می خواهی بکنی با جسارت و شجاعت بیشتری انجام دهی.

بنده فکر می‌کنم بیشترین خوبی‌ها را از این راه می‌توان تحصیل کرد؛ بیشترین بدی‌ها را هم می‌توان از این راه تحصیل کرد. فکر نمی‌کنم که انسان، به صرف تدین و به صرف تعلق به یک دین، بدی‌هایش کمتر شود یا خوبی‌هایش بیشتر شود؛ واقعش این است که در زندگی‌ام چنین چیزی ندیده‌ام. من می‌بینم که انسان‌های خوب متدین‌های خوبی هستند و انسان‌های بد هم متدین‌های بسیار ناجوری هستند.

خاطرم هست که حضرت امام دو سه بار به عبارت‌های مختلف این مطلب را می‌گفتند که ”ما از آمریکا ترس نداریم، اما از این مقدسین می‌ترسیم.“ راست هم می‌گفتند، چون آمریکا یک جایی عقب می‌نشیند، اما اینها می‌گویند: ”کجا عقب بشینیم؟ ما مأمور الهی هستیم، ما می‌رویم جلو، ما مأموریم که زمینه را برای ظهور حضرت آماده کنیم!“ می‌بینیم بزرگ‌ترین درندگی‌ها را می‌کنند به اسم اینکه دارند زمینه را برای ظهور حضرت حجت آماده می‌کنند.

البته این بحث بحثی است که اگر کسی بخواهد حرف دقیقی راجع به آن بزند و ببیند واقعاً تدین بر روان انسان اثر می‌گذارد یا نه دقیقاً به حوزه ”روان‌شناسی دین“ مربوط می‌شود. به تعبیر دیگر، همان بحثی است که روان‌شناسان دین تحت عنوان ”تأثیر دین در منش آدمی“ مطرح می‌کنند. آیا واقعاً انسان وقتی وارد یک دین می‌شود، یا از دینی به دین دیگر درمی‌آید، در منش او از این جهت که مؤلفه‌های جدی روانش را عوض کند، اثری می‌گذارد یا نه؟ در واقع، ادعایی که بنده کردم این بود که می‌خواستم بگویم ”نه“ اما اینکه این رأی من درست باشد یا غلط، حرف دیگری است.

حتی به نظر می‌رسد قرآن کریم در مورد خودش هم همین را می‌گوید که ”یضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یهْدِی بِهِ کَثِیرًا“ (بقره: 26) من فکر می‌کنم از قرآن هم بسیار می‌شود سوء‌استفاده کرد، بسته به اینکه چه قصدی داشته باشید. به تعبیر مولانا، با یک طناب هم می‌شود به ته چاه رفت و هم می‌شود از ته چاه بالا آمد. از طناب هر دو کار بر می‌آید. تا شما چه قصدی داشته باشی. بخواهی با طناب بروی ته چاه یا بخواهی از ته چاه بیای بالا. واقعاً قرآن به گفته علی بن ابی طالب ”حمالِ ذو وجوه“ ]نهج‌البلاغه: نامه 77[ است. من فکر می‌کنم خوارج هم از قرآن به خوبی استفاده می‌کردند، اما علی بن ابی طالب هم استفاده می‌کرد. هر دو استفاده می‌کردند؛ معاویه هم استفاده می‌کرد و ابوذر هم استفاده می‌کرد؛ بسته به اینکه چه بخواهیم.“ (مکلیان، 1388: 135 ــ 137)

 

یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی. (1388). ایمان و تعقّل: درس‌گفتارهای فلسفهٔ‌دین. قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دین چاقوی دولبه است!

با قرآن بسیاری هدایت و بسیاری گمراه می‌شوند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فضایل حضرت زهرا به واسطه نسبت او با پیامبر (ص) نیست!

 

محمد سروش محلاتی می‌گوید:

«مسئله حضرت فاطمه زهرا (س) از نظر بسیاری از شیعیان مسئله دختر پیامبر ]بودن[ است؛ یعنی همه فضائل این بانوی بزرگوار تحت‌الشعاع این موضوع است که رسول اکرم دارای دختری است و به خصوص این دختر بعد از وفات پیامبر (ص) عمر کوتاهی دارد و در این مدت کوتاه مورد رنج‌ها و مصیبت‌هایی قرار می‌گیرد و در نهایت در اثر همان رنج‌ها از دنیا می‌رود.

آیا واقعاً مسئله حضرت زهرا خلاصه می‌شود در این فضیلت که او دختر پیامبر است؟ اساساً نَسَب اینکه انسان فرزند کیست؟ پدر و مادر او چه کسی است چه مقدار به عنوان یک فضیلت برای انسان می‌تواند مطرح باشد؟ به لحاظ دینی این سؤال قابل طرح است که در پیشگاه الهی خداوند برای نسب‌ها و پیوندهای خونی چه مقدار ارزش قائل است؟

در مراجعه به قرآن، که متقن‌ترین و معتبرترین سند بر معارف اسلامی است، یکی از نکاتی که مکرر دیده می‌شود تکیه بر عمل است و اینکه هیچ چیز دیگری جای عمل را نمی‌گیرد و هرکسی به هر شأن و مقامی می‌رسد در اثر سعی و تلاش و عمل خود اوست.

”لَیسَ بِأَمَانِیکُمْ وَ لَا أَمَانِی أَهْلِ الْکِتَابِ“ ]نساء: 123[ این آیه هم خطاب به ماست و هم خطاب به اهل کتاب؛ خداوند می‌فرماید: بر این آرزوها اثری مترتب نمی‌شود، ادعاها را کنار بگذارید، هیچ‌کس با هیچ ادعایی به جایی نمی‌رسد.

حضرت ]علی (ع)[ می‌فرماید: نزدیک‌ترین انسان‌ها به انبیای الهی کسانی هستند که به دعوت انبیاء بهتر و بیشتر پای‌بند هستند و عمل می‌کنند، اینها نزدیک‌ترند به پیغمبر ]نقل به مضمون از نهج‌البلاغه: حکمت 96[. اینجا مسئله مسئله ارث نیست، بلکه قاعده دیگری است و آن اینکه هرکس از نظر عمل به انبیا نزدیک‌تر باشد.

یکی از مشکلاتی که در تفکر عوام شیعه به وجود آمده و سخت نفوذ یافته است این است که فکر می‌کنیم با این نسبت‌ها می‌توان خلأ فضیلت‌ها را پر کرد و همواره روی نسبت‌ها تأکید می‌کنیم.

فضیلت حضرت زهرا (س) به خاطر شخصیت خود فاطمه زهرا (س) است؛ اگر مسأله نسبت مطرح باشد، حضرت فاطمه (س) با دیگر فرزندان پیامبر (ص) بالسویه است. بنابراین، کمالات موجود در حضرت زهرا (س) اصل است، ولی ما همه چیز را تحت‌الشعاع دختر پیامبر بودن قرار می‌دهیم. مصونیتی که برخاسته از نسبت باشد نه با منطق قرآن و نه با نهج‌البلاغه و نه با آموزه‌های اهل بیت (ع) سازگار است. امتیاز و فضیلت ائمه (ع) تابع نسبت آنها نیست، بلکه آنها دارای فضائل واقعی هستند.

هرکس کار زشتی انجام دهد باید مجازات آن را هم بپذیرد. و لذا این خط‌کشی‌ها اگر در دنیا هم اتفاق بیفتد، نشانه ظالمانه بودن نظام است که در دنیا هم امتیازی برای کسی قائل شوند. چگونه می‌شود که دچار چنین توهماتی شده و دلخوش به آنها هستیم؟

متأسفانه مکتب اهل بیت (ع)، که باید مکتب هدایت برای همه ما باشد، سبب ضلالت و گمراهی نسبت به برخی از افراد می‌شود.» (شفقنا، انتشار و دسترسی در 1397/11/19)

 

دانلود فایل سخنرانی شرافت قرابت، شرافت فضیلت“ (1397/11/17)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (انتشار و دسترسی در 1397/11/19)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دنیا مزرعه آخرت است!

دوست و دشمن پیامبر (ص) کیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تو غره بدان مشو که مِی می‌نخوری!

صد لقمه خوری که

خیام:

گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

 

تو غره بدان مشو که می می‌نخوری

صد لقمه خوری که می غلام ا‌ست آن را

 

(رباعیات، رباعی شماره 4)

 

یادداشت‌ها:

ـ گنجور (دسترسی در 1397/11/12)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

کلید همهٔ گناهان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دوست و دشمن پیامبر (ص) کیست؟

نهج‌البلاغه

 امیرالمؤمنین (ع):

«دوست محمد (ص) کسی است که خدا را اطاعت کند، هرچند پیوند خویشاوندی او دور باشد، و دشمن محمد (ص) کسی است که خدا را نافرمانی کند، هرچند خویشاوند نزدیک او باشد.» (نهج‌البلاغه: حکمت 96)

 

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دنیا مزرعه آخرت است!

مطهری و کتاب حکمت ها و اندرزها 1

شهید مطهری می‌نویسد:

«اعمالی که ما در جهان انجام می‌دهیم، از نیک و از بد، هر یک بذری است که در مزرعه این جهان می‌افشانیم. پیغمبر اکرم فرمود: ”دنیا مزرعه آخرت است“؛ هر کسی آنْ دروَد عاقبت کار که کشت. هیچ عملی در این جهان گم نمی‌شود و از بین نمی‌رود؛ نه تنها گم نمی‌شود و از بین نمی‌رود، بلکه آن عمل در زمین روح خود ما و در زمین اجتماع ما و بلأخره در زمین مساعد جهان، که محفوف به هزارها عوامل است، فرومی‌رود و پس از مدتی می‌دمد و خود را بروز می‌دهد. ]...[» (مطهری، 1385: 55)

«در قرآن کریم، در موردی که گروهی از مسلمانان با گروهی از یهودیان مجادله می‌کردند و هر دسته می‌گفتند خداوندْ ما را به گناه‌مان نمی‌گیرد، در این مورد آیه قرآن نازل شد که خلاصه‌اش این است: زهی تصور باطل، زهی خیال محال؛ فرمود: نه آن طور است که که عده‌ای از شما مسلمانان کوتاه‌فکر و ناآشنا به حقایق اسلامی پنداشته‌اید و نه آن طوری است که آن دسته دیگر پنداشته‌اند؛ هر کسی تخم بد بکارد و بذر بد بیفشاند به سزای عمل خودش، یعنی به ثمره تخمی که کاشته ]است[، لامحاله خواهد رسید؛ قانون الهی تغییرپذیر نیست.» (همان: 56)

«رسول اکرم به یگانه دختر عزیزش صدیقه کبری (سلام‌الله علیها)، که فوق‌العاده او را دوست می‌داشت و او را پارهٔ جگر خود می‌نامید، فرمود: دختر عزیزم! خودت برای خودت عمل کن، خودت در بوستان زندگی و سعادت خود بذرهای نیک بیفشان، که من نمی‌توانم تو را بی‌نیاز کنم و تو نمی‌توانی ثمره عمل مرا بچینی. ]...[» (همان: 57)

«رسول اکرم بعد از بعثت مجلسی از بستگان نزدیک خود فراهم آورد به امر خدا که آنها را از عواقب اعمال‌شان بترساند و نسبت به آنها اعلام خطر کند؛ فرمود: فرزندان عبدالمطلب! گمان مبرید و نگویید که محمد از ماست، ما هر چه که بخواهیم بکنیم می‌کنیم و به محمد به حکم آنکه پیغمبر است و فرستادهٔ خداست پشت‌گرمی داریم. در دستگاه عدالت الهی، که به وزن ذره‌ای نیک و بد گم نمی‌شود، کسی نمی‌تواند به پشت‌گرمی کس دیگر مغرور شود و او را دستاویز اعمال ناشایست خود قرار دهد.» (همان.)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1385). حکمت‌ها و اندرزها. جلد 1. چاپ بیستم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دوست و دشمن پیامبر (ص) کیست؟

آیا شفاعت یک نوع پارتی‌بازی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز