«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دینداری» ثبت شده است

خوارج و اخباریگری!

دیانت و عقلانیت

رضا بابایی می‌نویسد:

«خوارج پدرانِ معنویِ اخباریگری و تحجر و سخت‌کیشی در جهان اسلام‌اند. آنان ریشه اجتهاد را در جهان اسلام نحیف و لاغر کردند، عقل را به حاشیه‌های دور راندند، خردمندان را خوار و شمشیر را عمود خیمه دین و ظاهرپرستی را جانشین خداپرستی کردند. در فهم دین، هیچ سهمی به عقل و دانش ندادند و متن‌پرستی را عین خداپرستی دانستند. خاستگاه خوارج اندیشه‌ای است که به زمان و مکان و عقل و تجربه و اجتهاد هیچ وقعی نمی‌نهد و دین را جامد می‌پندارد. به گمان ایشان، دینداری یعنی تکرار بی‌کم‌وکاستِ قطعه‌ای از تاریخ دین در همه دوران‌ها و همه مکان‌ها. این گمان باطل و ویرانگر اندک اندک راه خود را گشود و در قرن‌های پسین در اردوگاه پیروان علی نیز رخنه کرد.» (بابایی، 1397: 326)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

ویکی‌فقه: اخباریگری!

تفاوت اصولی‌ها و اخباری‌ها!

دربارهٔ اخباریگری و پیشینهٔ آن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

معیارهای دینداری!

سید عباس حسینی قائم مقامی

آیت‌الله حسینی قائم مقامی پاسخ می‌دهد:

ـ آیا در صورت دروغ گفتن، تهمت زدن و آبروی افراد را بردن باز فرد مرتکب، مسلمان هست یا خیر؟

پاسخ دقیق به این پرسش ناظر به آسیب‌شناسی دقیق حوزه دینداری و دین‌شناسی است، که مهم‌ترین این آسیب‌ها نشناختن معیارهای دینداری و به دنبال آن جابه‌جایی ارزش‌های دینی است. خیلی اتفاق خطرناکی است که معیارهای دینداری را گُم کنیم وقتی این اتفاق بیفتد، خیلی از اموری که از دین نیست دینی تلقی می‌کنیم و خیلی از اموری که از دین هست غیردینی تلقی می‌کنیم. ]...[ در خیلی از موارد رفتارهایی دینی تلقی می‌شود و به سمت ایجاد جاذبه‌هایی برای دینداری می‌رویم که در ناسازگاری ذاتی با معیارهای دینی قرار دارد، اما چون ظاهر و فُرم دینی دارد دل خوش داریم که در حال بسط دینداری هستیم و از انبوه کسانی که به برخی پدیدارها و ظواهر دینی التزام نشان می‌دهند چنین نتیجه‌گیری می‌شود که جامعه دینی است. غافل از اینکه خیلی از رفتارها و از جمله مناسک دینی نشانه‌های صددرصدی و قابل اطمینان نیستند و صرفاً تعیین‌کننده ”فرم دینداری“ می‌باشند و ”نشانه مشترک“ میان دینداری واقعی و غیرواقعی به شمار می‌آیند. به طور مثال، بسیاری از نشانه‌های دینداری ما با داعش مشترک و شبیه به هم است؛ چه بسا اگر نشانه‌های ظاهری ملاک باشد، داعشی‌ها در بسیاری از موارد از مادیندارتر هم هستند.


ـ اگر نشانه‌های ظاهری و مشترک معیار دینداری باشد، ما مسلمان‌تریم یا داعش؟

بدون تردید داعش مسلمان‌تر از ماست. و تا معیار مشخص و قابل‌فهمی برای داوری و تشخیص وجود نداشته باشد به صرف ادعا و با شعار تنها نیز نمی‌توان چیزی را ثابت یا رد کرد. پس باید ببینیم در واقع ما چه معیاری داریم که فصل ممیز و تشخص بخش ما از جریانات ظاهرگرای دینی همچون داعش است و حجت ما در برابر آنان می‌باشد و به جوان حقیقت‌جو و پرسشگر امروز و نیز به مخاطب جهانی خود می‌توانیم با اتکا و استناد به این معیارها با صراحت و اطمینان بگوییم این تفاوت ما با دیگران است. معیارها نشانه‌هایی است که وقتی دینداری با سنگ محک آنها سنجیده می‌شود تازه متوجه دوری و فاصله مدعیان دینداری از دین حقیقی می‌شویم. و با توجه به اینکه انتظار ما از معیار مرزبندی با موارد مشابه و غلط‌انداز است بنابراین مهم‌تر از نشانه‌های اثباتی نشانه‌های ابطالی هستند. معیارهای ابطالی دینداری مشخص می‌کند که چه چیزی دینداری نیست به عبارت دیگر معیارهای ابطالی ممیزات دینداری را تعیین می‌کند.

  

ـ در عصری که دینداری سخت و اصول دینی روزبه‌روز کم‌رنگ‌تر می‌شود چه باید کرد تا جذابیت‌های دینی حفظ شود؟

از آسیب‌های دینداری معاصر این است که بخش قابل‌ملاحظه‌ای از رسانه‌های صوتی و تصویری کشور در حال تولید انبوه گزاره‌ها و اطلاعات پیرامون دین هستند و مخاطب خود را در محاصره خود قرار می‌دهند، در حالی که مشخص نیست که واقعاً کدام یک از این گزاره‌ها و اطلاعات، دینی است و کدام دینی نیست. لذا بارها گفته‌ام بر خلاف تصورِ رایج مشکلِ اصلی نسل معاصر نبودِ اطلاعات دینی نیست، بلکه فقدان معیار برای تشخیص و داوری درباره اطلاعات و گزاره‌هایی است که پیرامون و به نام دین به او عرضه می‌شود. متأسفانه در حوزه دینی مبتلای به پمپاژ اطلاعات دینی شده‌ایم و نسبت به دادن معیارهای دینداری غفلت کرده‌ایم؛ به همین دلیل، در بسیاری مواقع در آنچه که به نام دین به جامعه تزریق می‌شود تناقضات و ناسازگاری‌های متعددی وجود دارد.

واقعیت این است که بخشی از متفکران دینی، به تعبیر حضرت امیر (ع) به دلایلی عملاً در جامعه ”ملجم“ یعنی ”لجام‌زده“ هستند و یا امکان لازم برای سخن گفتن و آگاهی‌بخشی در این حوزه‌ها را ندارند و یا انگیزه لازم را از دست داده‌اند و کناره‌ گزیده‌اند و خودشان را در معرض قرار نمی‌دهند و شرایطی هم پیش آمده که جامعه هم به سراغ آنان نمی‌رود. ]...[ در هر صورت، نتیجه آن این شده است که  بسیاری از تریبون‌ها در اختیار کسانی قرار گرفته است که در بهترین حالت فقط ”گزاره‌ها و اطلاعات دینی“ در اختیار جامعه می‌گذارند و متأسفانه چون خود قدرت شناخت و داوری درباره معیارهای دینداری را ندارند، نمی‌توانند مخاطبان خود را از این نظر تغذیه کنند و اینجاست که یا گروه گروه از این تریبون‌ها فاصله می‌گیرند و یا با تضعیف منطق بیرونی و عقلانیِ دین دینداری به سوی فرقه‌گرایی پیش می‌رود، در حالی که آگاهی از معیارها مانع فرقه‌شدگی می‌شود و با استناد به ملاک‌های بین‌الاذهانیِ دین امکانِ عمومی و عقلایی فراهم می‌آورد تا بر مبنای آن میزان درستی اطلاعات دینی مورد قضاوت و داوری قرار گیرد.

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی شخصی آیت‌الله قائم مقامی (دسترسی در 1397/9/9)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

معیار و مقیاس دیانت اخلاق است!

تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری!

رکوع‌ها و سجودهای طولانی شما را گول نزند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

حقیقتِ دیانت اخلاق است!

حقیقت دیانت اخلاق است

عبدالکریم سروش می‌نویسد:

«حقیقت دیانت اخلاق است. اگر شما خدا را به هزار زبان اثبات کنید، ولی وجودتان شیطانی باشد، فایده ندارد. دین یعنی پاکیزگی اخلاقی. خلاصه دین این است: مجاهده با نفس و شفقت بر دیگران.» (کانال عبدالکریم سروش، دسترسی در 1397/9/9)

 

یادداشت‌ها:

ـ کانال عبدالکریم سروش: حقیقت دیانت اخلاق است! (انتشار در 1397/2/10)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

معیار و مقیاس دیانت اخلاق است!

تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری!

رکوع‌ها و سجودهای طولانی شما را گول نزند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

صفوی‌زدگان و عیدالزهرا!

دیانت و عقلانیت

رضا بابایی می‌نویسد:

«عصر صفویه در ایران پایان نپذیرفته است. گفتمان فرهنگیِ صفویه همچنان در ایران حاکم است و ما در همان حال‌وهوا نشوونما می‌کنیم. یکی از میراث‌های این دوران مراسمی است که در آن عده‌ای به بهانهٔ شاد کردن حضرت زهرا (س) سخنانی تفرقه‌آمیز می‌گویند. پیش از صفویه نیز بیش‌وکم چنین برنامه‌هایی در میان شیعیان بوده است، ولی همان‌طور که عبدالجلیل قزوینی در کتاب ”نقض“ بیش از صد بار گفته است، این‌گونه برنامه‌ها و مراسم در میان شیعیان بسیار محدود بوده است و اکثر شیعیان نیز از آن تبرّا می‌کردند.

گفت‌وگوی علمی با طرفداران این‌گونه برنامه‌ها و مراسم دو مشکل اساسی دارد: نخست اینکه، این گروه کتاب‌هایی در دست دارند که بیش‌وکم افکار و رفتارشان را تأیید می‌کند؛ مانند کتابی موسوم به ”اسرار آل محمد (ص)“ منسوب به سُلیم بن قیس هلالی و ”الاقبال لصالح الاعمال“ سید بن طاووس. درباره این دو کتاب سخن بسیار است و من اکنون بدان سو نمی‌روم. همین‌قدر می‌گویم که روایات و کتاب‌هایی که رفتار این گروه رو نفی و بلکه سبّ می‌کند استوارتر و بسیار بیشتر از منابعی است که در دست ایشان است. تاریخ نیز به نفع مخالفان این عید جعلی گواهی می‌دهد. شادی در قتل خلیفه به هیچ وجه ریشه تاریخی ندارد و آنچه در قرون نخست اسلامی بوده است مراسم ”عُمرکشان“ به مناسبت قتل عمر بن سعد به دست مختار ثقفی است و هیچ ربطی به عمر بن خطاب ندارد. اما خوی و سنت ”مُغ‌کشی“ در ایران باستان به مراسم ”عمرکشون“ دامن کشید و از عمر بن سعد (که پدرش فاتح ایران بود) به عمر بن خطاب رسید.

مشکل دوم هزینه‌ها و عواقب آن است. برخی از آنان روش‌های دیگری را نیز در مواجهه با مخالف‌شان به کار می‌گیرند که تکفیر و تفسیق ملایم‌ترین آن است. برخوردهای بسیار تند و شدید این گروه بسیاری از عالمان را خاموش کرده و به آغوش تقیه فرستاده است. اعتراض کسانی همچون علامه سید محمدحسین کاشف‌الغطاء و آیت‌الله بروجردی نیز که کمتر از دیگران سکوت کردند پس از آن بود که جایگاهی ویژه و مقتدر در جامعه دینی یافتند. شجاعت ایشان نیز مزید بر علت بود. اکنون در قم عالمان بسیاری با این گونه برنامه‌ها و افکار به شدن مخالف‌اند، اما سر در گریبان تقیه برده و عبای مصلحت بر سر کشیده‌اند.» (بابایی، 1397: 277 ــ 278)

«تنها دست‌آویز صفوی‌زدگان برای برگزاری مجالس عید الزهراء روایتی در بحارالانوار است که به تفصیل به قتل خلیفه و فضایل این روز به عنوان عید اشاره کرده است. این روایت در اصل برگرفته از کتاب ”مجموع الاعیاد“ (ص 132 و 148)، اثر میون بن قاسم طبرانی (358 ــ 426 قـ.)، از عالمان بزرگ فرقه نُصیریه (غالیان و معتقدان به الوهیت امامان) است. این کتاب مشتمل بر باورها و گزارش‌هایی عجیب است؛ از جمله اعتقاد به برگزاری جشن در ”عید عاشورا“ به مناسبت عروج امام حسین به آسمان‌ها. در این کتاب آمده است: ”در روز عاشورا امام حسین (ع) کشته نشد، بلکه مانند عیسی مسیح به آسمان‌ رفت و به جای او ابن سعد شبامی، که روح عمر در او حلول کرده بود، کشته شد.“ ]مجموع الاعیاد، صص 107 ــ 108[ حدیت ”رفع القلم“ نیز در همین کتاب آمده است.» (همان: 280)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

جهالت‌ها و خسارت‌ها!

پرهیز از ناسزاگویی به مقدسات دیگران!

نهم ربیع ‌الاول و جشن ممنوع عُمرکشان!

سرنوشت یک روایت ساختگی درباره نه ربیع!

من خوش ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید!“

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین‌پرستی فرقی با بت‌پرستی ندارد!

دیانت و عقلانیت

رضا بابایی می‌نویسد:

«دینداری اعم از خداپرستی و دین‌پرستی است. دینداری گاهی خداپرستی است و گاهی دین‌پرستی و گاهی عقیدهٔ صرف به مقداری گزاره‌های کلی. منشأ کشتارهای دینی (مانند جنگ‌های صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان، یا ماجرای ”محنه“ در میان مسلمانان اهل سنت، یا نزاع اخباری ــ اصولی میان شیعیان در ایران عصر قاجار و داستان صوفی‌کشی در پایان عصر صفوی) خداپرستی و ایمان نیست، دین‌پرستی است. هرگونه دین‌ورزی که خدا را به حاشیه براند دین‌پرستی است و دین‌پرستی هیچ فرقی با بت‌پرستی یا ماده‌گرایی ندارد. برای اینکه دینداری دین‌پرستی نشود، باید دین از جایگاه خود، که ”وسیله“ است، بیرون نرود و جای خداپرستی و حقیقت‌جویی را، که هدف است، نگیرد.» (بابایی، 1397: 380 ــ 381)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

عقیده‌پرستی بزرگ‌ترین رقیب خداپرستی است!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عقیده‌پرستی بزرگ‌ترین رقیب خداپرستی است!

مصطفی ملکیان می‌نویسد:

«عقیده‌پرستی بزرگ‌ترین رقیب خداپرستی است و کسانی که دغدغه خداپرستی دارند و می‌خواهند زندگی خداپسندانه‌ای سپری کنند باید کاملاً مراقب این رقیب باشند، یعنی هیچ‌ چیز را با خود خدا عوض کنند، حتی عقیده به وجود خدا را. می‌خواهم بگویم که حتی عقیده به وجود خدا خدا نیست و نباید پرستیده شود. خدای واحد را باید پرستید، نه کلمة‌التّوحید را. معامله‌ای را که مؤمنان با خدای واحد می‌کنند نباید با کلمة‌التّوحید بکنند، بدین معنا که باید خدا را مطلق، کامل و مقدس بدانند و حتی عقیده خود را به وجود خدا و تصور خود را از خدا به جایگاه اطلاق، کمال و تقدیس فرانکشند. جایی که عقیده به وجود و وحدت خدا نیز خود خدا نیست و نباید پرستیده شود معلوم است که وضع سایر عقاید بر چه منوال است. آیا خودِ باور به وحدت خدا مستلزم این نیست که غیر از همان خدای واحد هیچ چیز دیگری را به خدایی نگیریم و مگر یکی از آن چیزهای دیگر عقاید ما نیستند؟

آنچه مایه اَسَف و موجب احساس خطر است اینکه عقیده‌پرستی، که خصم خداپرستی است، عین خداپرستی انگاشته و / یا قلمداد شود. کسی که یا خود به چنین توهّم یکسان‌انگاری‌ای دچار باشد و / یا بخواهد دیگران را به چنین توهّمی گرفتار سازد ساحت زندگی درونی و فردی و خصوصی خود را به شرک می‌آلاید و ساحت زندگی بیرونی و جمعی و عمومی دیگران را به اصناف درد و رنج‌ها می‌آکند.

برای اینکه خود را از جهت ابتلا یا عدم ابتلا به بیماری عقیده‌پرستی بیازماییم راهی نیست جز اینکه ببینیم که چه عقیده‌ای را، و تا چه حدّ، حاضریم در معرض نقد دیگران درآوریم و صدق و کذب و حقّانیّت و بطلان و اعتبار و عدم اعتبار آن را به ترازوی تفکر نقدی بسنجیم. به محض اینکه احساس کنیم که خوش نداریم یکی از عقایدمان در بوته تفکر نقدی واقع شود و / یا به ادلّه و براهین صاحبان عقاید مخالف آن گوش بسپاریم، یعنی به محض اینکه احساس کنیم که خوش داریم خود را نسبت به عقاید و اقوال دیگران کَر کنیم، باید پی ببریم که در سنگلاخ عقیده‌پرستی گام نهاده‌ایم و از خداپرستی دور افتاده‌ایم، فارغ از اینکه آن عقیده‌ای که درباره‌اش تصمیم خود را گرفته‌ایم (”تصمیم“ در اصل عربی‌اش به معنای ”کر کردن“ است) چه عقیده‌ای باشد.» (ملکیان، 1385: 462 ــ 463)

 

یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی. (1385). مهر ماندگار: مقالاتی در اخلاق‌شناسی. تهران: نشر نگاه معاصر.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

دین‌پرستی فرقی با بت‌پرستی ندارد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مسلمانیِ ما!

حافظ

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد

آه اگر از پی امروز بود فردایی

(حافظ، غزلیات، غزل 490)

 

یادداشت‌ها:

ـ گنجور (دسترسی در 1397/7/20)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری!

مهدی کمپانی زارع می‌نویسد:

«بیشتر کسانی که امام حسین (ع) را دوست دارند و خود را شیعه او می‌دانند و به چنین نسبتی افتخار و تفاخر می‌کنند به این توجه ندارند که برترین عبادات نزد این بزرگوار علم و اخلاق بوده است. او صراحتاً می‌فرمود: اخلاقِ نیک عبادت است؛ ”الخُلقُ الحَسَنُ عبادةٌ“ ]‌تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 246[. وقتی امام حسین (ع) به نقل از پدرش می‌فرماید که پیامبر (ص) می‌فرمود: من برای بزرگواری‌ها و نیکویی‌های اخلاقی به پیامبری مبعوث شده‌ام؛ ”بُعِثْتُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَحَاسِنِهَا“ ]الامالی طوسی، ص 596[ این سخن بدین معنی است که اساس و هدف این دین بالا بردن سطح اخلاق در میان مردمان است و هر عمل و عبادتی در این دین حتماً باید ما را در اخلاقی شدن یاری کند و هر عمل شخص دیندار پیش از هر معیاری باید با معیارهای اخلاقی مورد ارزیابی قرار گیرد.

بخش قابل‌توجهی از اعمالِ اخلاقی عقلانی است و هر انسانِ عاقلی، با تأمل و توجه، خوب و بد آن را درک می‌کند. از این رو، کسی دیندار است که توسط عقلِ انسانی و معیارهای آن،‌ اخلاقی دانسته شود. خود بزرگان دین به ما آموخته‌اند که ملاک و معیار تشخیص مؤمنِ راستین و دیندارِ حقیقی داشتنِ فضایل اخلاقی و دوری از رذایل نفسانی است. برای مثال، در حدیثی که امامان، از جمله امام حسین (ع)، از رسول خدا (ص) نقل کرده‌اند آمده که باید برای شناخت مردمان به اخلاق‌شان نظر کرد و نه عبادات ظاهری‌شان: ]...[؛ به فراوانی نماز و روزه و حج و بخشش و زمزمه‌های شبانه‌شان ننگرید، بلکه به راست‌گویی و امانت‌داری‌شان نظر کنید. ]عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 51؛ الاختصاص، ص 229[.

یا در روایتی دیگر حسین (ع) می‌فرماید پیامبر (ص) می‌فرمود: بهترین شما نرم‌خوترین شماست و کسانی که زنان‌شان را گرامی و بزرگ می‌دارند]...][دلائل الامامة، ص 76[. در بیان امام حسین (ع) تنها مسابقه‌ای که دینداران باید انجام دهند مسابقه در اخلاقیات و اعمالِ نیکوست و تنها شتاب و عجله‌ای که مجاز و بلکه واجب است شتاب در انجام خیر و نیکی‌هاست ]...[» (کمپانی زارع، 1396: 143 ــ 144)

«کسانی که امام حسین (ع) را کشتند اغلب‌شان، علاوه‌بر واجبات، به نوافل نیز توجه داشتند و برخی از آنان همان خوارجی بودند که در نهروان به جنگ علی (ع) رفتند و در محراب، فرق او را شکافتند. خطرناک‌ترین انسان‌ها دیندارانی هستند که نمی‌اندیشند و فقط مناسک را به جای می‌آورند و از ژرفای درون بهره‌ای ندارند.» (همان: 145)

«در سخنان امام حسین (ع) در بزرگ‌داشت عقل و دانش و عاقلان و دانشمندان مطالب قابل‌توجهی ذکر شده است. از حضرت نقل شده که از نشانه‌های مقبولیت و نیک‌نامی، همنشینی با عاقلان است و از نشانه‌های نادانی، جدال با غیر اهل فکر است و از نشانه‌های عالِم نقّادی از سخن خویش و آگاهی از حقایق فنون اندیشه است ]...[» (همان: 146)

«دینداری که نمی‌اندیشد و اندیشیده به خدا و فرستاده‌های او ایمان نمی‌آورد دیندار مورد توجه دین نیست. کثرت دینداران به هیچ روی مورد نظر خداوند نیست. آنچه مهم است این است که دیندار از سر عقل و اختیار خویش ایمان بیاورد و طریق بندگی پیشه کند؛ از این روست که گفته شده اعتقاد به اصول دین از امور تحقیقی است که هر شخص باید با دانش خود بدان برسد. مخاطبِ پیامِ خدا عقل و آگاهی مردمان است و از این رو هیچ فعالیتِ ایمانی بدون شناخت و دانش و تعقل معنایی ندارد.» (همان: 147)

 

یادداشت‌ها:

ـ کمپانی زارع، مهدی. (1396). مهاجر راه اصلاح: سیری در زندگی‌نامه امام حسین (ع) و فرهنگواره پیرامون وی. تهران: نشر نگاه معاصر.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

معیار و مقیاس دیانت!

رکوع‌ها و سجودهای طولانی شما را گول نزند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

امر به معروف و نهی از منکر چارچوبی اخلاقی دارد!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«امر به معروف و نهی از منکر نیز اخلاق مخصوص به خود را دارد و اجرای این وظیفه در خارج از چارچوب اخلاقیِ آن در حقیقت خود یکی از منکرات اخلاقی است که در جوامع دینی رواج دارد. و چون چنین است اصولاً چنین حکمی را در خارج از چارچوبِ اخلاق نمی‌توان به شارع نسبت داد. به بیان دیگر، ”معروف“ و ”منکر“ اولاً و بالذات هر دو از مفاهیم اخلاقی‌اند و معروف و منکرِ شرعی، اگرچه ممکن است عین معروف و منکرِ اخلاقی نباشد، باری چارچوبی اخلاقی دارد. و منکرات اخلاقی به حکمِ شرع به مباح یا معروف بدل نمی‌شوند و ارتکاب منکرات اخلاقی برای جلوگیری از منکرات شرعی جایز نیست. و امر به معروف شرعی از راه‌های غیراخلاقی در حقیقت خود یکی از منکرات اخلاقی به شمار می‌رود.» (فنایی، 1384: 135)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم. (1384). دین در ترازوی اخلاق. تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

اصول حاکم بر امر به معروف!

امر به معروف و نهی از منکر!

بزرگ‌ترین منکر اجتماعی جامعه ما!

امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه!

بایدها و نبایدهای امر به معروف و نهی از منکر!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا می‌توان به ”اهل بدعت“ تهمت زد؟

مرتضی مطهری

شهید مطهری می‌نویسد:

«در زمینه اهل بدعت حدیثی داریم که در ضمن آن آمده است که هرگاه اهل بدعت را دیدید ”بَاهِتُوهُمْ“ ]کافی، ج 2، ص 375[. ”بَاهِتُوهُمْ“ از ماده ”بَهَتَ“ است و این ماده در دو مورد به کار برده می‌شود: یکی در مورد مبهوت کردن، محکوم کردن و متحیر ساختن (که در خود قرآن هم آمده است که حضرت ابراهیم با آن جبار زمان خودش که مباحثه ‌کرد، در نهایت امر ”فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ“ ]بقره: 258[؛ او در مقابل منطق ابراهیم درماند، مبهوت شد، محکوم شد، مفتضح شد) و دیگر در مورد بهتان یعنی دروغ جعل کردن که می‌دانیم در آیه ”سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ“ ]نور: 16[ بهتان عظیم یعنی دروغ بزرگ. شیخ انصاری تصریح می‌کند که معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبه‌رو شُدید ”بَاهِتُوهُمْ“ یعنی با منطقی قوی با آنها روبه‌رو شوید، مبهوت‌شان کنید، آنچنانکه ابراهیم با جبار زمان خودش، نمرود، مباحثه کرد و مبهوتش نمود؛ (فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ). بر اهل بدعت با منطق وارد بشوید تا مردم بفهمند اینها اهل بدعت هستند و دروغ می‌گویند. با آنها مباحثه کنید و محکوم‌شان نمایید.» (مطهری، 1383: 113 ــ 114)

«بعضی آدم‌های کم‌سواد این ”بَاهِتُوهُمْ“ را این طور معنی کردند: به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد می‌گویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل می‌کنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد می‌گوید: این ملعون اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل می‌دهد؛ بعد هم شروع می‌کند به دروغ جعل کردن علیه او. شما ببینید اگر جامعه‌ای به این بیماری مبتلا باشد که دشمن‌های شخصی خودش را اهل بدعت بداند و حدیث ”بَاهِتُوهُمْ“ را هم چنین معنی کند که دروغ جعل کن، با دشمن‌های خود چه می‌کند! آن وقت شما ببینید دروغ اندر دروغ جعل می‌شود.» (مطهری، 1386: 49)

«”بدعت“ یعنی کسی در دین خدا چیزی را وارد کند که از دین نیست؛ از پیش خود چیزی را جعل و وضع کند که مربوط به دین نیست.» (همان: 47)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ مطهری، مرتضی (1386). آشنایی با قرآن. جلد 4. چاپ بیست‌ودوم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

تهمت در خدمت دیانت!

دروغ‌گویی برای مصالح دینی!

دین اجازه نمی‌دهد، ولو به نفع خودش، بی‌دینی کنیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز